واضح آرشیو وب فارسی:قم فردا: امام باقر (ع) در چهار سالگی نظاره گر شهادت جدش حسین (ع) بود، به طوری که امام محمدباقر (ع) خود در مورد حضورش در کربلا، می فرماید: «جدم امام حسین (ع) کشته شدند، در حالی که من چهار ساله بودم و کشته شدن او را به یاد می آورم.»به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا به نقل از کریمه، برخى روز تولد آن حضرت را در مدینه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه و برخى دیگر، سوم صفر دانسته اند، پدر ایشان امام سجّاد (ع)، پیشوای چهارم شیعیان و مادرش «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی (ع) است، او همان محمّد بن علی بن الحسین (ع)، ملقب به باقر است. مشهورترین لقب امام محمد بن علی (ع)، باقرالعلوم است که پیامبر اسلام (ص) به آن حضرت داده است؛ چون امام باقر (ع) شکافنده و آشکار و ظاهر کنندۀ علوم است، به «باقرالعلوم» نام گذاری شده است، همچنین گفته اند چون پیشانی آن حضرت در اثر سجدۀ زیاد باز بود به لقب «باقر» نام گذاری شد. ایشان در سن چهار سالگی نظاره گر شهادت جدش حسین (ع) بود، به طوری که امام محمدباقر (ع) خود در مورد حضورش در کربلا، می فرماید: «جدم امام حسین (ع) کشته شدند، در حالی که من چهار ساله بودم و کشته شدن او را به یاد می آورم.» آن بزرگوار، زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سرگذاشت، به طوری که حدود سه سال در کنار جد بزرگوارش حسین بن علی و مدت 38 سال را در جوار پدر گرامی اش امام زین العابدین (ع) گذراند، در این مدت او با رنج ها و مصیبت های طاقت فرسای پدر بزرگوار و عمه عزیزش زینب کبری (س) بعد از واقعه غم بار کربلا دم ساز بوده است. اما با وجود همه این سختی و مصیبت ها، امام باقر (ع) همچنان دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود، سیرت و صورتش ستوده بود، پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید، در کمال وقار و شکوه حرکت می کرد، متولی صدقات حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات را میان بنی هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم می کرد و اداره آن ها را از جهت مالی به عهده داشت. همچنین ایشان بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود، با همه اصحاب مصافحه می کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود، می خواست سنت جدش رسول الله (ص) را در عمل، بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید. علاوه بر این، امام باقر (ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصۀ فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علوم و معارف اسلامی طراحی کرد تا جایی که این جنبش دامنه دار به بنیان گذاری و تأسیس دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق (ع)، به اوج خود رسید. به این ترتیب در زمان امام باقر (ع) که خلفای اموی درگیر مشکلات داخلی و انحرافات فکری و اجتماعی و اخلاقی خود و مردم بودند و به ویژه در طول حکومت «عمر بن عبدالعزیز» که نسبتاً فردی لایق بود، امام (ع) توانست «دانشگاه اسلامی مدینه» را پایه ریزی کند؛ که در زمان امام صادق (ع) به صورت دانشکده هایی در تمام زمینه های علمی، کارآمد شد. اما از آن جایی که زندگی امام باقر (ع) هم زمان بود با خلافت بنی مروان، به طور کلی بنی امیه، علاوه بر احیای سنن جاهلی به دلیل عدم کفایت سیاسی، زمینه انحرافات اجتماعی و فرهنگی و فساد همه جانبه را فراهم کرده بودند، به طوری که برخی از خلفای آنان مثل هشام بن عبدالملک، مشکلات فراوانی برای فعالیت ائمه فراهم کرده بودند. به همین دلیل، امام محمدباقر (ع) به شدت تحت فشار بودند؛ تا آنجا که ایشان ناچار شدند با استفاده از تقیه، اهداف فکری و دینی خود و شیعیان را پیش ببرند، با این همه امام (ع) علیه زورگویان حاکم موضع گیری و شیعیان خود را از همکاری با حکام جز در موارد استثنایی منع می کردند. بنا بر مصالح جامعه، مخالفت با حاکمان و دعوت به عدم همکاری و مبارزه منفی، از موانع روشن و مشخص امام بود. کرامات و معجزات امام باقر (ع ) گفتنی است که برای امام باقر (ع) کرامات و معجزات زیادی نقل شده است که در این جا به یک مورد اشاره می شود: شفای نابینا؛ ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر (ع)، از بینایی محروم بوده و به شدّت رنج می برد. روزی به حضور امام باقر (ع) شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟ آن حضرت فرمود: بله. ابوبصیر عرض کرد: آیا رسول خدا (ص) وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانش های آنان بود؟ امام فرمود: بله ابوبصیر عرض کرد: شما می توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانه هایشان می خورند، خبر دهید؟ امام فرمود: بله ما همۀ اینها را به اذن خداوند انجام می دهیم. او می گوید: در این هنگام امام باقر (ع) فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم. آن گاه به من فرمود: آیا می خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می خواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت بروی؟! ابوبصیر گفت: می خواهم به حال اول برگردم، امام باقر (ع) بار دیگر دست بر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت. بخشی از نصایح امام باقر (ع) به فرزندش امام صادق (ع) پسرم! از سستی و بی قراری بر حذر باش؛ زیرا این دو کلید همه بدی ها هستند. تو اگر سستی کنی، هرگز حقی را ادا نخواهی کرد و اگر بی قرار باشی، بر حق صبوری نخواهی کرد. پسرم! خدا سه چیز را در سه چیز پنهان کرده است؛ رضا و خشنودی خود را در طاعتش پنهان کرده؛ پس هیچ یک از موارد فرمان برداری را کوچک نشمار! شاید رضای خدا در آن باشد؛ و سخط خود را در معصیت و نافرمانی خود مخفی کرده؛ پس هیچ یک از معاصی را کوچک مشمر! شاید سخط خدا در آن باشد؛ و اولیایش را در بین مردم مخفی کرده؛ پس هیچ کس را حقیر مشمر! شاید او از اولیای خدا باشد. پسرم! بر مصائب صبر کن و خود را در معرض هلاکت قرار مده و نفس خود را به چیزی مسپار که ضرر آن بر تو بیشتر از نفع آن برای غیر تو باشد. پسرم! خدای تعالی مرا برای تو راضی ساخته؛ پس مرا از فتنه تو بر حذر داشته و تو را برای من راضی نساخته؛ پس تو را درباره من وصیت فرمود. ... و در پایان بنا بر روایتی روزی امام باقر (ع) بر هشام بن عبدالملک وارد شد و به او با عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین سلام نکرد، هشام ناراحت شد و پس از سرزنش امام، دستور بازداشت او را صادر کرد. کسانی که در زندان با آن حضرت بودند، تحت تأثیر شخصیت نافذ امام قرار گرفتند، وقتی هشام از این موضوع آگاه شد دستور داد حضرت را به مدینه بازگردانند. سرانجام آن حضرت در هفتم ذیحجه سال 114 هجری قمری در 57 سالگی در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست و پیکر مقدسش در قبرستان بقیع ـ کنار پدر بزرگوارش ـ مدفون گشت...
یکشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قم فردا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]