واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه ستاره صبح: روز بیست و نهم شهریور سال گذشته، ۳ جوان نقابدار که سوار بر موتورسیکلت بودند و جوان مزدا سواری را تعقیب می کردند وارد توس ۹۱ شدند که ناگهان یکی از موتورسواران با شلیک چند گلوله راننده ۲۵ ساله وانت مزدا را به قتل رساند و از محل متواری شدند. متهمان مدتی بعد و با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی سیدجواد حسینی (قاضی ویژه قتل عمد) و با پی گیری سرنخ های موجود توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدند که در این میان «م» به ارتکاب جنایت مسلحانه اعتراف کرد و جزئیات وقوع قتل را نیز مقابل دوربین قوه قضاییه در حضور مقام قضایی تشریح کرد. حوصله پاسخ گویی به سوالات را ندارم نقابدار هفت تیر کشی که متهم به قتل یکی از بستگان همسرش با شلیک گلوله است، وقتی در تنگنای سوالات تخصصی قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی قرار گرفت در حالی که عنوان می کرد من فقط ۳ گلوله شلیک کردم، گفت: دیگر اعصابم نمی کشد و حوصله پاسخ گویی به سوالات را ندارم...! * به گزارش اختصاصی خراسان، متهم به قتل این پرونده جنایی که به همراه وکیل خود پای میز محاکمه نشسته بود در حالی که سعی می کرد ارتکاب این جنایت هولناک را به افراد دیگری نسبت دهد گفت: «الان دیگر ماجرای آن زمان یادم نمی آید...» قضات باتجربه دادگاه کیفری که با طمأنینه به سخنان گاهی متناقض متهم گوش می کردند و گویی اوراق کامل پرونده را به خاطر سپرده اند، از میان اعترافات متهم در جلسات بازپرسی جملاتی را بیرون می کشیدند که متهم به ناچار اظهارات خود را انکار می کرد... او که مدعی بود «ع» (مقتول) پیامک های ناشایستی را برای همسرش ارسال کرده بود و او با دیدن این پیامک ها دیگر حال خود را نمی فهمید در پاسخ به سوال قاضی بنده ای (مستشار دادگاه) که پرسید: *** * پیامکی برای «ع» (مقتول) فرستادی که او را بیرون بکشی؟ گفت: یادم نیست! * چند روز طول کشید تا مخابرات پرینت پیامک های ارسالی را به تو داد؟ یکی دو روز! نه! همان جا که تقاضا کردم دادند. پیامک ها را در گوشی همسرم دیدم اما شماره های تلفن همان شماره مقتول بود. * شماره مقتول را چگونه پیدا کردی که توانستی پرینت بگیری؟ شماره را از گوشی همسرم پیدا کردم و قصد داشتم آن پیامک ها را مطابقت دهم. * آیا این عقلایی است که همسرت به فردی پیامک هایی با مضمون آنچه در پرونده ضبط است بدهد و بعد هم گوشی را در دسترس قرار بدهد و حتی آن پیامک ها را پاک نکند؟ شاید قرار بود من بفهمم! * چرا همسرت را مورد ضرب و جرح قرار ندادی؟ دلم نیامد او را بزنم چون بچه شیر می داد. * اسلحه کلت را چه موقع تهیه کردی؟ از حدود یک سال و اندی قبل تهیه کرده بودم چون دشمن داشتم. * شما از گوشی خودتان به «ع» پیام دادید؟ یادم نمی آید! نه! الان یادم آمد از گوشی خودم پیام دادم. * او هم با همین پیام بلافاصله سوار خودرو شد و نزد شما آمد؟ یادم نیست شاید برایش عادی بود. * چرا از خانه قبلی خودتان اسباب کشی کردید؟ چون سوءظن پیدا کرده بودم. وقتی متوجه ماجرا شدم لوازم منزلم را به خانه مادرم بردم. * بین اسباب کشی تا وقوع قتل چند روز طول کشید؟ حدود یک هفته! و من ۲ روز قبل از اسباب کشی متوجه ماجرا شده بودم. به همین خاطر هم حالم خیلی خراب بود! * آیا مرحوم اطلاع داشت که شما منزلتان را تغییر داده اید؟ بله! او بیشتر خبرها را از طریق یکی از بستگان نزدیک همسرم داشت. * پس چرا با پیامکی که تو با عنوان همسرت برای او ارسال کردی به محل قبلی زندگی ات آمد؟ نمی دانم! * کارآگاهان بلافاصله پس از وقوع قتل گوشی مرحوم را بررسی کردند اما چنین پیامکی نبود؟ شاید پاک کرده است. * مگر می شود از گوشی فرد ناشناس پیامک بفرستی و طرف مقابل هم قبول کند؟ نمی دانم. * روز حادثه را توضیح بدهید؟ من قصد داشتم مرحوم را بزنم اما وقتی برادران همسرم به من زنگ زدند من به محل رفتم. آن ها او را زده بودند! * پس وقتی شما دیدید «ع» کشته شده است از محل برگشتید؟ نه! من هم فقط ۳ گلوله از شیشه وانت که پایین بود به بدن او شلیک کردم. * اما «ع» تنها با ۳ گلوله به قتل رسیده است؟ نمی دانم! * همان ۳ گلوله هم از اسلحه شما شلیک شده است؟ نمی دانم! من شلیک کردم اما قبل از من هم او را زده بودند. * وقتی به محل قرار رفتی لباس خاصی پوشیده بودی؟ نه! یک شال انداخته بودم تا این که شناخته نشوم! * وقتی به محل رفتی افراد دیگری هم بودند؟ بله! برادران همسرم سوار پژو ۴۰۵ بودند که داشتند از محل می رفتند! ۸ سال کریستال می کشیدم. دیگر مغزم کار نمی کند. * تنهایی به محل رفتی؟ بله * وقتی آن جا رسیدی چه کسی یا کسانی را دیدی؟ برادران همسرم را دیدم که سوار بر موتور سیکلت آپاچی بودند و صورتشان را پوشانده بودند. * شما که گفتید برادران همسرت سوار پژو ۴۰۵ بودند؟ هم سوار ۴۰۵ بودند هم سوار موتورسیکلت! * اگر صورت هایشان پوشیده بود شما چگونه آن ها را شناختی؟ صورت هایشان نیمه باز بود! من دیگر حوصله پاسخ گویی به سوالات شما را ندارم اگر پدر مقتول قسم بخورد من قبول می کنم! در ادامه این جلسه محاکمه که به ریاست قاضی علیزاده برگزار شد وکیل متهم نیز با عنوان این که لایحه دفاعیات خود را به محضر دادگاه تقدیم می کند به طور مختصر گفت: موکل من الان استرس دارد و حرف هایش متفاوت است او می خواست فقط مرحوم را بترساند یا زخمی کند ولی قصد قتل او را نداشت. ضمن این که وی در سابق اعتیاد شدیدی داشته که قرص های اعصاب مصرف می کرده است. در پایان جلسه محاکمه نیز قاضی علیزاده از متهم پرسید؟ آیا قبول داری که اسلحه مورد استفاده در قتل از کانال کولر و با راهنمایی شما کشف شده است که متهم پاسخ داد: بله! اسلحه مال من است و حتی همسرم از آن خبر نداشت. تنها برادران همسرم این موضوع را می دانستند.
شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه ستاره صبح]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]