واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: از امريكا بازگشت تا ريالي از كشور خارج نشود
دوران دفاع مقدس جوانان شاخصي را از دل جامعه به همگان معرفي كرد كه عرق ملي و مذهبي، نوع تفكر و سبك سالم زندگيشان براي نسلهاي بعدي يك الگو خواهد بود.
نویسنده : احمد محمدتبريزي
جوانان مقيد و متعهدي كه با حساسيت زيادشان روي بيتالمال، تحصيل و كار را در آن سوي مرزها نيمهكاره رها كردند و به ياري رزمندگان در جبهههاي رزمندگان شتافتند. آنها ميتوانستند با بياعتنايي به آنچه در كشورشان در حال اتفاق بود، در ناز و نعمت و آسايش به تحصيل و كارشان برسند، ولي غيرت اين جوانان اجازه چنين كاري نداد. بسياري از آنها پس از پيروزي انقلاب با اولين پرواز خود را به ايران رساندند و آنها كه هنوز تصميم نهايي را نگرفتهبودند با شروع جنگ وقتي حجت بر آنها تمام شد كه جبههها به وجودشان نياز دارد تخصص و تحصيلاتشان را با خود به جبههها آوردند تا از وجودشان نهايت استفاده شود. محمدامين اسدي هم يكي از جواناني بود كه قيد ماندن در امريكا را زد تا زير پرچم وحدت حضرت امام به كشورش خدمت كند. وقتي يكي از دوستان محمدامين پس از اخذ ديپلم براي ادامه تحصيل راهي امريكا شد، او نيز با متقاعد كردن خانواده مقدمات عزيمت خود را فراهم كرد. مادرش درباره رفتن پسرش به امريكا ميگويد كه ما سعي كرديم هر چيز با ارزشي داشتيم را بفروشيم تا هزينه سفر و تحصيل او را فراهم كنيم. سرانجام با هر زحمتي كه بود او را روانه امريكا كرديم. گاهي اوقات كه برايش پول ميفرستاديم، اصرار ميكرد كه براي من پول نفرستيد. شما خود عيالواريد و خرج داريد. شما بيشتر از من به اين پول نياز داريد. من اينجا ميتوانم با كاركردن در كنار درسهايم، خرج خود را در آورم. اما عمر ماندن محمدامين در ينگه دنيا بيش از چهارسال نشد. او كه با جديت و تلاش درسهايش را ادامه ميداد به محض شنيدن صداي انقلاب مردم به ايران بازگشت تا در ساختن آينده ميهنش سهمي داشته باشد. وقتي خانواده با تصميم محمدامين بنا به آمدن و ماندن مواجه ميشوند به او ميگويند كه برگرد، ما خانه را ميفروشيم تا تو بتواني همچنان به تحصيل ادامه بدهي. اما پاسخ زيباي پسر خانواده همه را قانع ميكند: نه ديگر آن زمان گذشت كه ما پول ايران را به خارج ببريم. الان مملكت مال خودمان است و ما به هر يك ريال آن نيازمنديم. بايد با چنگ و دندان از كشورمان دفاع كنيم. محمدامين كه حالا ديگر تصميم به ماندن در ايران گرفته بود پس از اخذ مدرك مهندسياش در كنكور رشته برق شركت كرد و در حال تكميل مداركش بود كه دانشگاهها تعطيل شدند و مدت كوتاهي بعد جنگ شروع شد. با شروع شدن جنگ پيشنهادهاي اقوام و آشنايان براي رفتن او شروع شد ولي نه تنها به خارج برنگشت بلكه همراه بچههاي جنگ و جهاد آبادان باقي ماند تا در كنار جوانان شهر از سقوط شهر جلوگيري كند. محمدامين با استخدام در جهاد سازندگي از تخصص خود هم در جهت پشتيباني جنگ استفاده كرد و هم به كمك روستاييان شتافت. مادر شهيد، خديجه صفاريان درباره حضور پسرش در دوران جنگ ميگويد: محمدامين بچه اول بود و خيلي عزيز. وقتي جنگ شد پدرش در آبادان باقي ماند. هر موقع كه شهر مورد حمله هوايي يا توپخانهاي قرار ميگرفت محمدامين هر كجاي منطقه كه بود، خود را ميرساند و احوال پدر را جويا ميشد. وقتي خبر شهادتش را برايمان آوردند، با مكافات در حالي كه آبادان در محاصره دشمن بود موفق شديم با لنج و بالگرد خود را به آبادان و سر مزارش برسانيم. پسر بزرگ خانواده اسدي نه تنها در تحصيل بلكه در اخلاق هم سرآمد بود. سخاوت و طبع بلند محمدامين از او انساني بلندنظر ساخته بود كه مسائل مالي و دنيوي چندان به چشمانش نميآمد. پدرش تعريف ميكند متوجه شده بوديم ژاكت نويي كه برايش خريدهايم تنش نيست، وقتي علت را از محمد پرسيديم گفت: آن را به يكي از دوستانم كه پدرش فوت كرده و سرپرست ندارند، دادهام. سرانجام در همان اولين ماههاي جنگ و در آبان سال 59 محمدامين در منطقه مدن آبادان كه يكي از مناطق مهم براي طرفين درگير در جنگ در آن سال بود مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و با شهادتش سفري جاودانه را انتخاب كرد. پيكر او در گلزار شهداي آبادان ميعادگاه كساني است كه سر به راه ميهنشان دارند و ادامهدهنده راه شهيد اسدي هستند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]