تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه قلب از فکر (در گناهان)، برتر از روزه شکم از طعام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830198526




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خانمی که خوشگلی را دوست ندارد!


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: روی صندلی نشستم و گفتم: لطفا موهامو کوتاه کوتاه کنید، فکر کنم موی کوتاه خوشگلترم می کنه، از موی بلند خسته شدم! خانم آرایشگر خنده تلخی کرد و گفت: منم از هر چی خوشگلیه خسته شدم!

خانمی که خوشگلی را دوست ندارد!

جمله سنگینی بود، خانمی کارش آرایش کردن و زیبایی باشه، بعد بگه از خوشگلی خسته شده!؟ اصلا مگه می شه کسی از زیبایی بدش بیاد؟خوب، سر حرف باز شد و بعد از چند دقیقه معلوم شد که چرا یک خانم آرایشگر از زیبایی بیزار شده، زیبایی، بلای زندگی تنها برادرش شده که مثل فرزندش اونو بزرگ کرده و حالا این برادر خسته و افسرده، با کار، خودشو غرق کرده.همین که اولین دسته از موهای بلندم را قیچی زد، گفت: چند سالی بود که به برادرم می گفتم که باید ازدواج کنه و تشکیل خانواده بده، اما زیر بار نمی رفت تا این که شرط گذاشت که زن زندگیش باید خوشگلترین دختری باشه که تا حالا دیده!منم خوشحال از این که بالاخره برادرم رضایت به ازدواج داده، دنبال زیباترین دختر تهران گشتم، از این غافل بودم مردی که معیارش برای ازدواج فقط زیبایی صورت و هیکل قشنگ و تیپ آنچنانی باشه، هنوز بچه است، بچه ای که نمی دونه زندگی مشترک چیه، اصلا نمی دونه زندگی چیه که بخواد اونو با کسی شریک شه!بعد از صد تا دختری که به خواستگاریشون رفتم و نپسندید، آخر یه دختری رو توی مترو دیدم که واقعا زیبا بود، از صورت مثل ماه گرفته تا هیکل باریک و قلمی و تیپی که می دونستم دل برادرم رو می بره! جلو رفتم و شمارشو گرفتم و بعد از چند ماه عقد و عروسی.همه فامیل از دیدن همچین دختر زیبایی، چشمانشان گرد می شد و زبان به تعریف باز می کردن و منم خوشحال، که مادری رو در حق برادرم تمام کردم.اما...اما خوشگلی و خوشتیپی خرج داره، از همان دوران عقدکردگی، تمام حقوق برادرم به خرید لباس و کیف و کفش و ست کردن اونها و بعد آرایشگاه خانم و کلاس ورزش و دکتر تغذیه و پوست و یوگا و ... می رفت. می گفتیم خوب عروسه، دوست داره برای شوهرش بهترین باشه، اما هنوز چند ماه از عروسیشان نگذشته بود که خانم برادرم افتاد تو خط زیباتر شدن!حتما باید گیتی جون موهاشو درست می کرد، بیتا جون ناخنهاشو و افسانه جونم ابروهاشو...اگر بگویم هر هفته در یکی از آرایشگاه های بزرگ و گران تهران، رنگ و مش موهایش را عوض می کرد، اغراق نکرده ام. کار منم قبول نداشت که، حتما باید گیتی جون موهاشو درست می کرد، بیتا جون ناخنهاشو و افسانه جونم ابروهاشو...
باز حالا اینها زیاد سخت نبود و می شد با خرج و مخارجش کنار اومد، اما کارهای دیگه زیبایی چی؟یک روز تزریق ژل، فردا تاتوی ابرو، پس فردا لیزر گوشه های چشم ، هفته بعد رنگ کردن مژه و بعد عمل های جراحی زیبایی شروع شد، در اقسی نقاط بدنش...بعد از هر کدوم از این کارها هم تا یه هفته آه و ناله و اینجام درد می کنه و فلان دارو رو برو واسم بخر و بعد هم استراحت مطلق تا جاش خوب بشه، هنوز خوب نشده می رفت سراغ یه ور دیگه!برادر بیچاره ام از صبح تا شب، دو شیفت کار می کرد تا خرج زیبایی های خانمش را بدهد، زیبایی که نه برای خودش، بلکه برای مردان خیابانی و دوستان بی بند و بار زنش بود، تا این که توی یکی از همین مهمونی ها که همیشه بدون برادرم و با دوستاش می رفت، خواستگار پولداری پیدا کرد و از برادرم جدا شد.داستان غم انگیز و قابل تاملی بود، مردی که فقط خواهان زیباییهای ظاهر بود و از زیبایی های درون هیچ نمی خواست، شاید نمی دانست آنچه انسان ها را زیبا می کند، رفتار انسانی و دل پاک است.زنی که تمام زندگی را زیباتر شدن صورت و بدنش می دید، شاید او هم نمی دانست که از گذر عمر، چاره ای نیست و واژگانی مقدس مانند حیا و انسانیت و عشق با هیچ دُر و گوهری قابل مقایسه نیست و شخصی که این داستان واقعی را می خواند بداند که این شعار نیست، زندگی است، آنقدر واقعی که حتی می شود آن را لمس کرد.
 تبیان


سه شنبه 19 آبان 1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن