واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۷ آبان ۱۳۹۴ (۱۶:۲۲ب.ظ)
چالش هاي اخلاقي پزشکي که با گفتگو حل مي شوند؛ راهي که براي شرعي شدن اهداي عضو با گفت و گو هموار شد موج- يک عضو گروه اخلاق پزشکي پژوهشکده سرطان پستان گفت: مدت ها مرگ مغزي به عنوان مرگ تلقي نمي شد و بنابراين امکان اهداي عضو از فرد مرگ مغزي شده وجود نداشت، طرح مباحث اخلاقي شرايط را تا آنجايي پيش برد که توانستيم فتواي مرگ مغزي و اهداي عضو را بگيريم.
اخلاق پزشکي در کشور ما با چالش هاي زيادي روبرو است، در واقع بايد ها و نبايد هاي رفتاري يک پزشک را در مقابل عوامل جامعه در بر مي گيرد.
فاطمه خوانساري عضو گروه اخلاق پزشکي پژوهشکده سرطان پستان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري موج مي گويد: يکي از مهمترين موضوعاتي که اخلاق وارد آن مي شود، پژوهش است.
وي مي افزايد: علم بسيار سريع پيش مي رود، گاهي هم اين پيشرفت سريع افسار گسيخته است. چراکه پژوهش هايي هستند که گاه ممکن است به افراد صدمه بزنند اما در راستاي اينکه تنها علم پيشرفت کند اين اتفاق مي افتد. براي مثال پژوهشي انجام مي شود که اگر داروي خاصي را به بيماران بدهيم جواب مي دهد يا نه! ممکن است اين در نهايت به يک نتيجه خوبي برسد و بيماري درمان شود اما بيماراني که اين دارو روي آنها آزمايش مي شود اخلاق واردمي شود و مي گويد که تا کجا مي تواني اين کار را بکني و بايد از افراد رضايت بگيريد.
خوانساري يکي از مباحث پيش روي اخلاق پزشکي را حفظ باروري و سقط جنين در سرطان پستان مي داند و مي گويد: جنبه هاي اخلاقي در حفظ باروري و سقط جنين دخيل اند، به طور مثال: گاهي يک مبتلا به سرطان پستان همزمان باردار هم هست.
وي در ادامه تصريح مي کند: سرطان پستان در نتيجه افزايش هورمون، رشد مي کند و فردي که حامله است هورمونش در بالاترين سطح براي حفظ بارداري قرار دارد. حال اگر مادر را درمان کنيم، دارو ها باعث ناقص الخلقه شدن و اختلال در رشد بچه مي شود و اگر هم بخواهيم درمان را به تعويق بياندازيم بيماري در نتيجه افزايش هورومون تشديد پيدا مي کند و چه بسا بعد از زايمان مادر نتوانيم جان مادر را نجات دهيم.
اين عضو گروه اخلاق پزشکي پژوهشکده سرطان پستان، داستان اخلاق پزشکي را چاره انديشي در بايد و نبايد سقط عنوان مي کند و مي افزايد: اگر سقط نکنيم بيماري مادر پيشرفت مي کند و اگر سقط کنيم جان يک انسان را از بين مي بريم، اينها چالش هاي اخلاقي است که درباره آن بحث مي شود.
وي در مورد حفظ باروري هم معقتد است: همين طور گاهي ما بيماراني داريم که ژن سرطان را دارند. يا اينکه بيماران جواني که حتي ازدواج هم نکرده اند و دچار سرطان شده اند. شيمي درماني بر روي قدرت جنسي اين فرد تاثير مي گذارد و اين فرد که در آينده ازدواج مي کند و مي خواهد بچه دار شود.
خوانساري ادامه مي دهد: به همين دليل پزشکان به اين نتيجه رسيدند که در اين بيماران، تخمدان ها را بردارند و فريز کنند اما چالش اين است که ما چه زماني مي توانيم اين کار را بکنيم و آيا مي توانيم براي يک دختر بچه سيزده ساله درباره حاملگي و باروري صحبت کنيم يا خير.
به گفته وي اين تصميم ممکن است يک استرس جديد براي بيمار باشد و اين در شرايطي است که او به اندازه کافي تحت تاثير شيمي درماني و جراحي قرار دارد. علاوه بر اين براي فريز کردن تخمک يک بيمار خردسال، يا مانند يک فرد بالغ بايد او را تحت تاثير هورمون قرار داد و يا بايد با بارور کردن تخمک هايش، آن را برداريم و يا اينکه بايد يک جراحي به آن تحميل کنم و تخمدان را بردارم. هر دوي اينها يک کار اضافه است. چنين پرسش هايي، چالش هاي اخلاقي را به وجود مي آورد.
خوانساري يکي ديگر از ابعاد اخلاق پزشکي را مربوط به سياست گذاري واردات داروي سرطان پستان و ساير سرطان ها از سوي سازمان غذا و دارو بر مي شمارد و مي گويد: سازمان غذا و دارو اجازه ورود داروهاي خاصي را مي دهد از طرفي همکاران آنکولوژيست مي گويند داروهايي که در ايران است کيفيت خوبي ندارد و به خاطر همين بيماران را تشويق مي کنند داروهاي خارجي را تهيه کنند حتي يک شرکت و برند خاص را به بيماران توصيه مي کنند.
وي تصريح مي کند: آيا يک پزشک حق دارد بيمار سرطاني که در مرحله آخر بيماري قرار گرفته است براي خريد يک دارو وادار کند و باعث شود اين بيمار هزينه بيشتري کند؟ حتي در حد فروش خانه و ماشين در شرايطي که معلوم نيست اين دارو نتيجه اي هم براي او دارد يا نه؟
عضو گروه اخلاق پزشکي پژوهشکده سرطان پستان در ادامه به چالش اخلاقي پيش روي سازمان غذا و دارو مي پردازد و مي گويد: آيا سازمان غذا و دارو حق دارد به داروهايي با کيفيت پايين به خاطر قيمت پايينش اجازه واردات دهد در حاليکه بيماران به خاطر کيفيت پاينش پاسخ در خوري به دارو و درمان ندهند؟
وي مي افزايد: اين دو مهمترين سوالاتي است، اينکه سياست گذاري دارو تا چه حد بايد وارد اين مساله شود، اينکه عدالت در توزيع منابع براي بيماري هاي خاص و دارو خاص به خصوص در حوزه سرطان در چه حدي بايد باشد.
پوشش بيمه اي براي چنين بيماراني لازم هست يا نه؟ اين سوال ديگري است که در اخلاق پزشکي مطرح مي شود. خوانساري دراين باره اظهار مي کند: به هر حال سرطان سهم خيلي بزرگي در بيماري هاي ما مي گيرد، ودومين دليل مرگ در کشور ماست.
وي خاطر نشان مي کند: با توجه به اينکه داروها و درمان هاي سرطان هزينه بردار است، سهم بزرگي از بودجه سلامت را به سمت خود مي کشد. در اختصاص منابع ايجاب مي کند که يک بالانسي برقرار کنيم که ببينيم، مي توانيم سهم بزرگي از بودجه کشور را به سرطان که به تدريج به نخستين مورد مرگ به جامعه مي رسد اختصاص دهيم يا پاسخ به اين سوال که ساير افراد جامعه چه حقي دارند و چه نفعي از بودجه سلامت مي برند.
به گفته وي در بسياري اوقات مباحث نظري و مقالات حاصل از آنها منعکس مي شود به سياستگذاران و حاکمان شرع و باعث مي شود در واقع تغييري در نگرش و سياست گذاري هايشان ايجاد کنند.
وي از نتايج مطرح شدن اين مباحث را به موافقت حاکمان شرع با اهداي عضو و پذيرش مبحث علمي مرگ مغزي مي داند و ياداور مي شود: مدت ها مرگ مغزي به عنوان مرگ تلقي نمي شد و بنابراين امکان اهداي عضو از فرد مرگ مغزي شده وجود نداشت، طرح مباحث اخلاقي، شرايط را تا آنجايي پيش برد که توانستيم فتواي مرگ مغزي و اهداي عضو را بگيريم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]