واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دانشجوی علوم سیاسی پس از سفر به ایران:
ایران شایستهتر از آن است که فقط با توجه به اخبار رسانهها درباره آن قضاوت شود
یک دانشجوی علوم سیاسی در جریان سفر به ایران ضمن ابراز شگفتی از تفاوت آنچه دیده و آنچه رسانهها از ایران به نمایش میگذارند در سفرنامه خود نوشت که ایران شایستهتر از آن است که فقط با توجه به اخبار رسانهها درباره آن قضاوت شود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «چرا شما به ایران میروید؟» این پرسشی است که «لنا کوپسل» آلمانی پیش از آخرین سفر خود اغلب از دوستان و بستگان خود میشنید. او دانشجوی علوم سیاسی است و به همراه دوستش تقریبا یک ماه در ایران سفر کرد وی این سفر را تجربهای فوقالعاده میداند و آن را اینطور توصیف میکند: «من تلفن همراهم را در اولین روز سفر گم کردم. خسته از سفر در هتل به خواب رفته بودم که فردی به نام آقای موسوی در اتاقم را زد و گوشی تلفنم را به من داد و به من گفت که برای پیدا کردن تلفنم جستجوی زیادی کرده و یک راننده تاکسی آن را تحویل هتل داده است.» این دانشجوی علوم سیاسی سفرنامه خود را اینطور ادامه می دهد: «تسلیحات هستهای، اعدام و اعمال فشار بر زنان مواردی هستند که در رسانهها به آنها پرداخته میشود. اما اینها شباهتی به مقصد آرامی که من برای سفرم انتخاب کردم، نداشت. 4 هفته به همراه دوستم در این کشور سفر کردم و به برداشت کاملا متفاوتی از آنچه عرضه میشود، رسیدم.» «به افرادی مانند آقای موسوی زیاد برخورد می کردم. فاخته یکی دیگر از این افراد بود که در اتوبوس به مقصد اصفهان با او آشنا شدم. وقتی که دستش را روی شانهام گذاشت، برگشتم و صورتی زیبا را در روسری سیاه دیدم. او از من پرسید: "از کجا آمدهاید؟" بعد از کمی گفتوگو، وی ما را برای صرف ناهار به خانهشان دعوت کرد.» «پس از این ناهار بود که ما روزهای خیلی خوبی را با فاخته و مادرش در اصفهان سپری کردیم. هر دوی آنها ما را برای بازدید به مناطق دیدنی شهر بردند. ما با هم به تئاتر رفتیم، بستنی خوردیم و بستگان او را هم دیدیم. گاهی اوقات سوءتفاهمهای کوچکی به وجود میآمد به این دلیل که در ایران نوعی فرهنگ وجود دارد که به آن تعارف میگویند. مثلا وقتی کسی برای غذا دعوت میشود، نباید همان دفعه اول قبول کند بلکه باید دستکم 2 بار این پیشنهاد را رد کند و حتی اجازه بدهد که اصرار کنند و در نهایت قبول کند. راننده تاکسی (ها) هم اول کرایه را قبول نمیکنند و میگویند: "قابلی ندارد!"» این گردشگر آلمانی در ادامه به وضعیت پوشش در ایران پرداخته و نوشته است که حجاب زنان ایرانی در خیابان با یکدیگر متفاوت است و برخی چادر به سر کرده و برخی دیگر با مانتو و روسری تردد میکنند. «مترو محل مناسبی برای دیدن مد لباس در تهران است. در مترو 2 واگن اول و آخر قطار مخصوص زنان است. البته آنها میتوانند وارد واگنهای دیگر هم بشوند اما این واگنها معمولا انقدر شلوغ هستند که ترجیح میدهند سوار نشوند. در این واگنها جو آرامی حاکم است و کالاهایی مثل روسری و چاقوی آشپزخانه فروخته میشوند. ما 2 زن تنها بودیم اما با هیچ مشکلی مواجه نشدیم فقط گاهی اوقات از ما پرسیده میشد که پدر و مادر ما کجا هستند؟» «در قم که یکی از شهرهای مذهبی شیعیان است ما با «آیتالله سید مصطفی میرفندرسکی» دیدار کردیم. او ما را به درون حرم فاطمه معصومه برد و ما را به صرف چای دعوت کرد. (در چایخانه) فرشهایی با گلهای قرمز و لوستر و نقاشیهایی روی دیوار است. در گوشهای یک خوشبو کننده هوا نصب شده است که هر نیم ساعت بوی خوش منتشر میکند. وقتی صحبت از داعش میشود وی در حالی که سرش را تکان میدهد، میگوید: «داعش از نظر من مسلمان و حتی انسان محسوب نمیشود.» وی میداند که بسیاری از افراد در جهان غرب به وسیله اقدامات داعش از اسلام هراس دارند و میگوید که اسلام دین صلح، معنویت و حکمت است. میرفندرسکی با علاقه و بسیار درباره اسلام صحبت میکند و گاهی هم به خاطر اینکه فقط او صحبت میکند، عذرخواهی میکند. لنا اینطور سفرنامه خود را تمام می کند: «من در پایان سفرم به این نتیجه رسیدم که ایران بیشتر از این ارزش دارد که فقط با استناد به اخبار درباره آن قضاوت شود. بسیاری از ایرانیهایی که من در مسیر به آنها برخورد کردم نشان دادند که همواره با آغوش باز از من استقبال میکنند.» انتهایپیام/ق
94/08/17 - 00:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]