واضح آرشیو وب فارسی:پویش: 11 آبان 94 ساعت 9:15 صبح صبح پیش آقای لاریجانی بود م و با هم راجع به انتخابات صحبت می کرد یم. جلسه مان د ر مجلس بود و به همین خاطر جمعی از د لواپسان هم حضور د اشتند . وزیر ورزش زنگ زد و یک موضوع خیلی جزیی و بی ربط د ر مورد فوتبال را که حتی به وزیر هم ربط پید ا نمی کرد و د ر سطح باشگاه ها یا نهایتا فد راسیون فوتبال می شد آن را حل کرد ، با من د ر میان گذاشت. گفتم: «حالا اینایی که میگی چه ربطی به من د اره؟» گفت: «بد ه می خوام بد ون هماهنگی شما کاری انجام ند م؟» گفتم: «راستشو بگو، قضیه چیه؟ چی شد ه زنگ زد ی؟» گفت: «راستش د ید م خیلی وقته زنگ نزد م، خواستم بد ونید د ارم فعالیت می کنم و حواسم به همه چی هست. حالا به نظرتون توی این مورد ی که عرض کرد م چی کار کنم بهتره؟» گفتم: «خب با AFC هماهنگ کن د یگه.» تا این را گفتم، د و سه تا از د لنگرانان شروع کرد ند به خود شان لطمه زد ن و جیغ کشید ن. فریاد می زد ند ، می د وید ند ، آقای زارعی گریه می کرد . آقای رسایی هم د اشت با هیجان از همه اینها فیلم می گرفت و خطاب به من با خرسند ی خاصی گفت: «آهای جناب رئیس جمهور! حالا وایستا و تماشا کن ببین چه خبر می شه شب... آخ آخ چه کلیپی علیه د ولت بذارم توی اینترنت.» گفتم: «من سر د ر نمیارم. چی شد ه؟ مشکلتون چیه؟» لاریجانی گفت: «والا من معمولا از حرف های اینا یه چیزایی د ستگیرم می شه. ولی این د فعه اصلا نمی فهمم مشکلشون چیه.» زارعی گریه کنان چیزهایی گفت که اصلا مفهوم نبود . گفت: «لااقل ظاهرو حفظ کنید . مگه فلافل خود مون چشه؟» نبویان گفت: «من فقط امید وارم فعالیت جیگرکی های خود مون رو تعلیق نکنین.» کریمی قد وسی گفت: «همون یکی کافی نبود ؟ یه شعبه د یگه هم می خواید راه بند ازید ؟ واقعا جای تأسفه.» گفتم: «بابا یکی نمی خواد د رست برای من توضیح بد ه که چی شد ه؟» زاکانی گفت: «د یگه چی قرار بود بشه هان؟ چی قرار بود بشه؟ د ارید یه شعبه جد ی برای KFC راه میند ازید آره؟» گفتم: «ای بابا... اول بپرسید مطمئن شید بعد سروصد ا کنید آخه. KFC چیه؟ گفتم با AFC هماهنگ کنین.» کوچک زاد ه گفت: «هیچی د یگه... همون یه د ونه برند جاسوسی بس نبود ، یکی د یگه هم د ارن میارن! مک د ونالد کی قراره بیاد ؟» گفتم: «بابا وزیر ورزش بود . AFC کنفد راسیون فوتبال آسیاست.» همگی کمی سرشان را خاراند ند و سوت زنان راهی شد ند . د ر این میان رسایی اعتماد به نفسش را از د ست ند اد و گفت: «به همه میگم با طرح و توطئه قبلی و بازی با شباهت اسم فست فود با کنفد راسیون فوتبال آسیا قصد د اشتید نمایند گان د لسوز رو عصبانی کنید !» ساعت 22:43 شب د اشتم می خوابید م که اهل منزل با عصبانیت آمد ند د اخل اتاق و پرسید ند : «واقعا که! اسم کیو توی گوشیت اسد سیو کرد ی هان؟ اسم واقعیش چیه؟ عسل؟ آی سود ا؟ آیسان؟ چی؟!» گیج شد ه بود م. گفتم: «یعنی چی؟ چی شد ه بچه ها؟» گفتند : «اسد خانوم براتون اس ام اس فرستاد ن!» گفتم: «آهاااا! بابا اسد ا... باد امچیانه! عسل د یگه کیه؟» با عصبانیت گفتند : «آره، شما گفتی و ما هم باور کرد یم! اس ام اس زد ن «فرد ا آسمون آبیه و هوا د ل انگیز و بهاریه. میای بریم کافی شاپ یا به خاطر د یروز باهام قهری؟» ببخشید میشه بگی شما از کی با باد امچیان توی هوای د ل انگیز میری کافی شاپ؟!» زد م زیر خند ه و گفتم: «بابا جریان د اره. ولی بذارید زنگ بزنم بهش ببینید خود شه.» به او زنگ زد م. پچ پچ کنان و از زیر پتو گفت: «سلام خوبی؟ من نمی تونم تلفنی حرف بزنم. بذرپاش پیشمه. اس بد ه!» پرسید م: «یعنی تا این حد با پاید اری ها رفیقین؟» گفت: «نه بابا اومد ه بود ن مهمونی خونه مون تعارف زد م، موند گار شد ن!» خلاصه شانس آورد م. کم ماند ه بود مجبور شوم امشب را د ر د فترم بخوابم! وقایع نگار 11 آبان 94: 1- افتتاح شعبه اول فست فود KFC د ر ایران اعتراض ها را برانگیخته است. 2- همان د یروزی و پریروزی! روزنامه قانون/
جمعه ، ۱۵آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پویش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]