واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: حوادث - نقاش جاني محاكمه شد
حوادث - نقاش جاني محاكمه شد
معصومه كريمي: پسر جواني كه در جريان يك سرقت پدر و دختري را به قتل رسانده بود، صبح ديروز در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد.
26 اسفندماه سال 85 زنگ تلفن مركز فوريتهاي پليسي 110 به صدا درآمد. زن جوان در حالي كه صدايش ميلرزيد و از شدت ترس زبانش بند آمده بود، ماموران را در جريان قتل همسر و دخترش قرار داد، به همين دليل بازپرس كشيك قتل پايتخت، بهروز هنرمند در جريان حادثه قرار گرفت. بدين ترتيب بازپرس جنايي همراه با اكيپ بررسي صحنه جرم و تيم پزشكي قانوني به طرف قتلگاه به راه افتادند. آنها پس از گذشت مدتي به خانه وحشت كه در خيابان مرزداران قرار داشت رسيدند. كارآگاهان جنايي در ميان ازدحام مردمي كه جمع شده بودند تا در جريان چگونگي اين جنايت قرار بگيرند وارد شدند.
بازپرس در حالي كه محل حادثه را به دقت بررسي ميكرد پا به قتلگاه گذاشت.
او پس از حضور با اجساد يك مرد و دختر جوان روبهرو شد كه به نظر ميرسيد از سوي فرد يا افرادي آشنا به قتل رسيدهاند، پزشكان پزشكي قانوني نيز علت مرگ مقتولان را خفگي و وارد شدن جسم سنگين به سرشان اعلام كردند.
پس از بررسي محل قتل مشخص شد اجساد متعلق به يك پدر و دختر به نام عباس و ليديا است. همچنين از آنجايي كه مقداري پول به سرقت رفته بود اين مسئله تنها انگيزه براي عاملان اين جنايت بود. كاراگاهان در اين مرحله احتمال دادند از آنجايي كه عامل جنايت بدون توسل به زور وارد خانه شده و مقداري پول به سرقت رفته است عامل حادثه با انگيزه سرقت وارد شده و سپس دست به ارتكاب قتل زده است.
كشف سرنخ
پس از بررسي محل جنايت تحقيقات بر روي افرادي كه با مقتولان آشنا بودند متمركز شد. با كشف سرنخها رد يك نقاش ساختمان به نام احمد كه در خانه عباس كار ميكرد كشف شد. در بررسيها مشخص شد احمد 29 ساله در زمان حادثه براي نقاشي ساختمان به خانه عباس رفته اما بلافاصله پس از جنايت به مدت يك هفته به لنگرود رفته است، بدين ترتيب احمد رديابي و دستگير شد.
او پس از انتقال به پليس آگاهي منكر هرگونه اتهامي شد اما زماني كه با مدارك دادگاهپسند روبهرو شد در مقابل بازپرس جنايي پايتخت قفل سكوت را شكست و به اين جنايت اعتراف كرد.
اعتراف نقاش به ارتكاب قتل
احمد در خصوص حادثه گفت: روز حادثه براي نقاشي به خانه عباس رفته بودم. ميدانستم در خانه تنها است، پس از گذشت مدتي و در يك فرصت مناسب با چوبي كه همراه داشتم يك ضربه به سر او كوبيدم، وقتي بيجان شد جسدش را روي تخت گذاشته و روي آن پتو كشيدم. مدت زيادي نگذشته بود كه دخترش ليديا به خانه بازگشت. او سراغ پدرش را گرفت و از آنجايي كه گمان ميكرد عباس در خواب به سر ميبرد نزديكش شد. من كه ميترسيدم او از قتل پدرش باخبر شود با چوب به جانش افتادم، دست و پايش را بستم و آنقدر دستمال در دهانش فرو كردم تا اينكه خفه شد.
پس از قتل ليديا 350 هزار تومان را كه داخل كمد و كيف ليديا بود برداشته و متواري شدم.
خيلي دستپاچه شده بودم، ابتدا به خانهام و سپس به شمال رفتم اما پس از گذشت مدتي در شمال شناسايي و دستگير شدم.
پس از اعترافات احمد و بازسازي صحنه جنايت، كيفرخواست پرونده از سوي قاضي آرش سيفي صادر و پرونده به شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.
صبح ديروز نيز احمد در مقابل قاضي كوهكمرهاي به شرح جزئيات حادثه پرداخت، اين در حالي است كه اولياي دم پرونده براي احمد تقاضاي قصاص كردهاند.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]