واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
ماجرای واقعی باهمکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی؛
کودک 10ساله؛ تلفن همراه زیبا را دزدیدم تا کاپشن بخرم
نمی خواستم دزدی کنم تا به حال هم از این کارها نکرده بودم اما وقتی داخل فروشگاه چشمم به گوشی تلفن همراه زیبایی افتاد که مشتری فروشگاه آن را روی پیشخوان مغازه گذاشته بود در یک لحظه شیطان فریبم داد و با خودم فکر کردم که ...
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز به نقل از خراسان، کودک 11ساله که به اتهام سرقت گوشی تلفن همراه یک زن توسط ماموران انتظامی به کلانتری هدایت شده بود درحالی که مدام ناخن هایش را می جوید و عنوان می کرد «من دزد نیستم» درباره چگونگی ماجرای سرقت به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: با آن که 11 ساله هستم اما در کلاس چهارم ابتدایی تحصیل می کنم چرا که نتوانستم در کلاس اول ابتدایی نمره قبولی را کسب کنم به همین خاطر یک سال از تحصیل عقب ماندم. کودک مذکور که لرزش دستانش کاملا مشهود بود و از زن شاکی می خواست او را ببخشد، ادامه داد: پدرم در یک شرکت کار می کند و من برادری کوچک تر از خودم دارم اما مالک آن شرکت حقوق ماهیانه پدرم را مرتب نمی دهد به همین خاطر هم مادرم نمی توانست برای برادرم اسباب بازی و برای من کاپشن زمستانی بخرد این موضوع باعث شده بود تا پدر و مادرم دچار مشکلات مالی شوند و گاهی نیز صاحبخانه برای اجاره عقب افتاده اش به در منزلمان می آمد تا این که مادرم تصمیم گرفت کاری برای خودش دست و پا کند. آن روز مادرم مقداری پول خرد را که از داخل خانه جمع کرده بود به من داد تا از فروشگاه محله برایش روزنامه بخرم مادرم می خواست از طریق آگهی های صفحه نیازمندیها با افرادی که آگهی استخدام داده اند و یا به کارگر نیاز دارند تماس بگیرد من هم پول ها را برداشتم و از فروشگاه نزدیک منزلمان روزنامه ای خریدم در حال خروج از مغازه بودم که چشمم به گوشی زیبای زنی افتاد که برای خرید وارد فروشگاه شده بود آن زن وقتی گوشی را روی پیشخوان قرار داد و خودش مشغول خرید شد یک لحظه با خودم فکر کردم اگر آن گوشی زیبا را به کسی بفروشم میتوانم برای خودم کاپشن و برای برادرم اسباب بازی بخرم و بقیه پولها را هم به مادرم بدهم تا او را خوشحال کنم آن لحظه به این فکر می کردم که با خرید اسباب بازی برادرم را هم می توانم خوشحال کنم این بود که به آرامی کنار پیشخوان رفتم و طوری که دیگران متوجه نشوند گوشی تلفن را برداشتم و در جایی پنهان کردم تا بعد آن را به کسی بفروشم اما نمیدانستم که آن فروشگاه دوربین دارد و تصویر مرا هنگام برداشتن گوشی ضبط می کند روز بعد از این ماجرا بود که پلیس به در منزل ما آمد و از مادرم خواست مرا به کلانتری بیاورد ولی من دزد نیستم و امروز هم که به مدرسه نرفتهام دلم برای دوستانم تنگ شده است... مادر این کودک نیز گفت: او کودکی پر شر و شور است و دیگران می گویند کودک شما بیش فعالی دارد و تاکنون نیز او را نزد مشاور نبرده ام. نمی دانستم که اگر در جریان مشکلات زندگی ما قرار بگیرد ممکن است دست به چنین کار احمقانه ای بزند با آن که من همواره به او تاکید کرده ام نباید به اموال دیگران دست بزند اما نمی دانم چگونه پسرم این کار زشت را انجام داده است و امیدوارم که خانم شاکی گذشت کند تا ... 2007
۱۳/۰۸/۱۳۹۴ - ۱۹:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]