واضح آرشیو وب فارسی:بنکر: کار محضری داشتیم. به همراه پدرم به یکی از دفاتر اسناد رسمی جنوب شرق تهران رفتیم تا راست و ریستش کنیم. خدا می داند که گیروگورهای اداری تمامی ندارد اما به هر جان کندنی بود، کارها را تمام کردیم و ماند مهر برجسته محضر پای برگه ها!محضردار دست به مهر شد و با یک مشت محکم آن را روی برگه ها کوبید: مبارکه آقا. فلان تومن رو که هفته قبل دادید، باقی هزینه محضر هم می شه فلان تومن. شیرینی بچه ها رو کارت می کشین یا دستی لطف می کنین؟ کمی نگاهش کردم. این جمله اش یعنی «پول زور را می دهی که کار تمام شود یا می خواهی یک مشکل قانونی برای پرونده ات پیش بیاید؟» چاره ای نبود! به خودم گفتم شیرینی است. دیگر به شادی می دهند. نوش جان شان! بچه های محضر را شمردم. با آبدارچی روی هم ۶ نفر بودند. این یعنی ۶ عدد اسکناس ۱۰ تومانی تا نخورده که باید لوله می کردم و به جای شیرینی ناپلئونی در دهان شان می گذاشتم که نکند خدایی ناکرده کام تلخ شان را روی برگه های بی زبان من تف کنند. از محضر که بیرون آمدم با خودم فکر می کردم انگار مد شده این زوری شیرینی گرفتن ها! جالب اینجاست که شیرینی ها کاغذی شده اند و به جای قنادی باید سری به بانک بزنید! یاد روز عقدم افتادم. منشی جناب عاقد هم برای تنظیم سند ازدواج مان شیرین کامی خواسته بود و من ترسیدم اگر شیرینی اش را ندهم یک وقت لج کرده و صفحه سفید شناسنامه را به نام همسر دوم و سوم مزین کند و مجبور باشیم همانجا کارهای طلاق مان را به او محول کنیم! یاد عروسی هم البته بخیر! برای گل زدن ماشین عروس شیرینی دادیم! به آرایشگر محل شیرینی دادیم! به فال فروش های سر چهارراه شیرینی دادیم! به مسئول توالت عمومی پارک لاله برای اینکه اجازه بدهد دقایقی در تالار مجلل شان آرامش داشته باشیم شیرینی دادیم! به نگهبان تالار عروسی شیرینی دادیم! به خانواده محترم رجبی شیرینی دادیم! فقط مانده بود به جنت مکان خلد آشیان مرحوم مغفور کریم آق منگل هم یک ۱۰تومانی بدهیم تا روحش شاد و کامش شیرین شود! یک آشنای دوری داشتیم که برادرش به تازگی فوت شده و چشمانش هم خون بود. البته نه به خاطر گریه و شیون برای فوت برادرش بلکه از دست مامور کفن و دفن و متصدی سردخانه بیمارستان. راست و دروغش پای خودش اما قسم می خورد که هنگام تحویل جنازه از بیمارستان مسئول سردخانه از او چند هزار تومان پول خواسته تا روند تحویل جنازه را سرعت ببخشد. یا مثلا مامور کفن و دفن برای خاکسپاری در ظل گرما! زیر لفظی می خواست. معتقد بود انصاف نیست در این هوای گرم بدون اجر مادی برای اجر معنوی تلاش کند. بعد از تمام این اتفاقات داشتم به این فکر می کردم که اقتصاد و سیاست و فرهنگ و خلاصه همه چیز ما شیرینی محور شده و چرخیدن چرخ های زندگی مردم به شیرین کامی یک عده آدم بی انصاف گره خورده است. امثال ما هم که باید «عمو قناد» باشیم برای این جماعت جایزه بگیر. گلگیر این هفته را تقدیم می کنیم به تمام شیرینی بگیران در بیمارستان، زمان تولد یک نوزاد یا ترخیص یک جنازه! به تمام محضرداران عاشق اسکناس های تا نخورده از عقد و طلاق خلق الله. و البته جمیع کارمندان بی حال و بدحال پشت میزنشین که مثل این ماشین سکه ای های شهربازی، بایدبرای هر دورشان پول بریزی تا تکان تکان بخورند و یک کاری را انجام دهند. الهی گل بگیرند جیب تان را...
چهارشنبه ، ۱۳آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بنکر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]