واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: چرا کلتکشی محافظ خانواده هاشمی جنجالی نشد؟
اتفاق کلت کشی اخیر، اگر چه شاید چندان مثل موارد مشابه رسانهای نشد و رنگ و بوی جنجال به خود نگرفت، ولی رسانهای شدن آن تا به این میزان هم افکار عمومی را درگیر به خود کرده است.
یکشنبه هفته گذشته بود که پست اینستاگرامی فرزند شهید لاجوردی که همراه آن تصویرش با لباس و گریبان پاره نیز بود، منتشر گردید و موج خبری جالب توجهی را در شبکه های اجتماعی باعث شد. سید احسان لاجوردی این گونه ماجرا را روایت می کند: «امروز ساعت15:30 داشتم از نیاوران وارد سه را یاسر مى شدم. یک خودرو بى ام و با پلاک ایران ١١ - ٣٨٦ م ٥١ که قصد داشت صف ماشین هاى پشت چراغ قرمز را رد کند، به سمت چپ جدول هاى وسط خیابان آمد و با ماشین من تصادف کرد. از ماشین پیاده شدم و جلویش را گرفتم تا فرار نکند و به پلیس زنگ زدم. راننده خودرو که دخترى نیمه چادرى بود هم تماسى گرفت و منتظر ایستاد. به گزارش الف بعد از دو سه دقیقه اى که آرام تر شدم، قصد کردم بى خیال شوم و بروم که آن خانم به یکى از عابران گفت این آقا شیاد است و چون ماشین من مدل بالاست، قصد اخاذى دارد و ... عصبانیت فروخفته بازگشت. شمارش دقایق به ٣ و ٤ نرسیده بود که آقایى آمد و بى سیم و کلتش را به رخ کشید و صد البته بدون بى احترامى خواست که کنار بروم و ...» ماجرا به پست احسان لاجوردی و انعکاس آن در یک خبرگزاری ختم نشد و شب بعد از حادثه نیز در کانال تلگرامی یک سایت خبری، جزئیات حادثه از کیفیت داستان تا مدل خودرو منعکس گردید و روز بعد نیز یک روزنامه اصولگرا تیتر و تصویر یک خود را به این "کلت کشی" اختصاص داد. اما دامن زدن به این ماجرا تنها با ذکر بدون نام در خبر 20:30 شبکه دو ماند و مابقی موج آن به صورت ضعیف شده در شبکه های اجتماعی تا امروز ادامه دارد. در این باره چند نکته گفتنی است: تجمیع رسانه های زنجیره ای در خصوص بایکوت این ماجرا شدت این ماجرا را با نمونه های مشابه آن در کنار هم قرار دهید؛ مثلا «کلت کشی یک مداح مشهور» و یا «پرتاب کفش به ماشین رئیس جمهور پس از گفت و گوی تلفنی با اوباما» (خبری که کامل دروغ بود و کفشی به سوی ماشین رییس جمهور پرتاب نشده بود) علی رغم اینکه جنس این اتفاقات کمی با هم فرق دارند، ولی نوع رسانه ای شدن آنها و جنجالی که از کنار آنها بیرون آمده است و پرداخته شدن به آن در نشریات مکتوب و مجازی پس از درز اولین خبر، در مورد مشابه که برای فرزند شهید لاجوردی پیش آمد کرده، به طرز قابل محسوسی کمتر بوده است. جنس رسانه هایی که به مورد "دوم" و "سوم" پرداخته اند کاملا متفاوت با نوع "اول" بود؛ ولی حواشی ایجاد شده برای مورد "دوم" و "سوم" تا آن جایی پیش رفت که برخی مسئولین ارشد کشور – از سخن گوی قوه قضاییه گرفته تا رئیس دیوان عالی کشور و جانشین وقت نیروی انتظامی - در مورد آن به طور علنی اظهار نظر کرده و موضع گیری کردند و بازتاب آن تا رسانه های زبان اصلی از جمله صفحه اصلی "یاهو" نیز کشیده شد. اما چرا آن طور که باید و شاید به موضوع پیش آمده برای احسان لاجوردی پرداخته نشد؟ مورد پیش آمده برای ایشان که قرابت معناداری با ماجرای پیش آمده برای یک مداح مشهور داشت، چرا به هیچ عنوان جذابیتی برای رسانه های زنجیره ای حتی به اندازه یک خبر داخل صفحه سیاسی و یا اجتماعی نداشت؟ چرا چندان در شبکه های اجتماعی از روی دست آن "کاریکاتور"، "تصویر سازی"، "جوک" و ... منتشر و دست به دست نشد؟ علی رغم اینکه حادثه و فرد درگیر در آن -یعنی خانواده آیت الله هاشمی- با ابعاد خیلی بزرگتر نسبت به ماجرای "مداح معروف" و "دانشجوی دخیل در فرودگاه مهرآباد" بوده، ولی ترکش های این ماجرا گویا ابدا این خانواده را اذیت نکرده تا جایی که خبری از تکذیب کیفیت ماجرای نقل شده به روایت فرزند شهید لاجوردی، از سوی خانواده آیت الله هاشمی به گوش نمی رسد. چرا رسانه های اصلاح طلب و رسانه های مکتوب و مجازی نزدیک به آیت الله هاشمی خبری در تایید و یا تکذیب ماجرای پیش آمده توسط محافظ ایشان بر روی خروی رسانه های خود قرار نمی دهند؟ مگر باید نگاه به مردم سلیقه ای و گزینشی باشد که ماجرای اتفاق افتاده برای دیگر افراد مشهور زاویه دار با هاشمی، تا روزها به مطلب صفحه اصلی روزنامه های نزدیک به هاشمی بدل می گردد ولی در مورد حاشیه و اتفاق مشابه و با درجه بالاتر برای یکی از اعضای خانواده هاشمی، سیاست "سکوت رسانه ای" در پیش گیرند. ضعف رسانه های منتقد هاشمی در این ماجرا رسانه های منتقد آیت الله هاشمی، شاید به ذهنشان خطور نمی کرد چنین ماجرایی به وقوع بپیوندد. ماجرایی که یک طرف آن همسر و عروس این خانواده باشند و طرف آسیب دیده فرزند شهید اسدالله لاجوردی. ولی چرا این ماجرا و لزوم مطالبه رسانه ای آن با توجه به سابقه کشورمان صرفا باید در حوزه افکار عمومی از فاعل اقدام بازخواست شود، بسیار سریع فروکش نمود و جز در برخی از شبکه های اجتماعی، کاملا تمام شده است؟ عدم هماهنگی خاص و کار تشکیلاتی به شکل آنچه که رسانه های اصلاح طلب در مورد ماجرای "تیز اندازی مداح مشهور" پیاده سازی کردند، مانع آن گردید تا آن طور که باید و شاید به این مساله پرداخته شود. ماجرایی که اگر توسط رسانه ها به طرز حرفه ای "پرداخت " می شد، می توانست برای شخص رییس مجمع تشخیص نظام فضایی برای پاسخ گویی ایجاد کند. تیم حفاظت و شاید بی تقصیری خانواده هاشمی هر فردی که هر از گاهی رفتارهای تیم های حفاظت را از نزدیک رصد کرده باشد، به برخی از رفتارهای این افراد معترض می شود، خصوصا اینکه فرد رصدگر، از اهالی رسانه باشد و با مسئولینی که از تیم حفاظت بهره می برند، زیاد سر و کار داشته و به عینه آن را تجربه کرده باشد. این رفتارها اگر چه بسیار کم رنگ و جز استثنائات بوده، ولی خاطره ناخوشایندی را در ذهن مردمی که در نزدیکی مسئول مورد نظر و یا فرد "تحت حفاظت" به جای می گذراد. این پدیده محصور به دولت ها و یا افراد سیاسی نیست. این که چه قدر افراد خانواده اقای هاشمی و یا محافظان ایشان در این حادثه مقصر بوده اند، خود محل سوال بوده است. البته باید این نکته نیز به خوبی روشن شود که محافظ عروس و همسر آقای هاشمی شخصی بوده و یا وابسته به نهادی خاص بوده است که البته یک روزنامه نگار نزدیک به خانواده هاشمی محافظ را پاسدار معرفی می کند. عدم جواب گویی خانواده هاشمی به این اتفاق و ذهن درگیر مردم از پس این اتفاق، اگر چه شاید چندان مثل موارد مشابه رسانه ای نشد و رنگ و بوی جنجال به خود نگرفت، ولی رسانه ای شدن آن تا به این میزان هم افکار عمومی را درگیر به خود کرده است. سوالی که این روزها مردم می پرسند این بوده که دلیل سکوت خانواده آقای هاشمی در مورد این اتفاق چیست و چرا نباید تایید و تکذیب آن را به گوش مردم برسانند؟ افکار عمومی چندان برایشان مهم نیست و یا فشار رسانه ها این قدر ضعیف بوده که محلی برای پاسخ گویی به آن نمی بینند؟ Read more: http://www.donya-e-eqtesad.com/news/955889/#ixzz3qPgQCAxt
سه شنبه, 12 آبان 1394 ساعت 11:55
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]