واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
من که چیز بدی نگفتم وبلاگ > علیانی، کورش - تلاش کنیم مرزهایی نظری بین ناسزا و توصیف و شوخی بکشیم و بر اساس آنها ترفندهایی برای کاستن از حجم سوء تفاهمها بیابیم.
بسیار پیش میآید که طرفین صحبت بر سر ناسزا بودن یک گفته توافق ندارند. یکی میگوید دیگری ناسزا گفته و دیگری میگوید من گفتم اما ناسزا نبود. این اختلافها بیش از همه در دو جا رخ میدهند؛ توصیفی که ناسزا انگاشته میشود، و شوخیای که دشنام فرض میشود. ببینیم چرا و چه میتوان کرد. وقتی به دیگری میگوییم «ببین انقد میخوری و مراقب نیستی که شدی قد گاو» این احتمال که او احساس توهین کند بیشتر است تا وقتی که میگوییم «ببین انقد میخوری و مراقبت نمیکنی که گمون کنم وزنت رفته بالای ۱۱۰ کیلو». فرق واقعی میان توصیف و توهین خیلی وقتها فقط در نیت گوینده است که اصلاً برای دیگران (از جمله مخاطب) قابل دستیابی نیست. من از کجا بدانم که وقتی کسی به من میگوید «مثل سگ بو میکشی» دارد از من تمجید میکند یا من را توصیف میکند یا به من توهین میکند؟ به همین دلیل یک راه موثر کاستن از سوء تفاهمها این است که حواشی و ظواهر سوء تفاهم برانگیز را حذف کنیم. معمولاً تشبیهها و ابهامهای گفته یا نوشته میتوانند سوء تفاهم برانگیز باشند. دادگاهی جنجالی را به یاد دارم که مردم هر شب مثل سریال از تلویزیون تماشا میکردند. وکیل متهم گفت «حالا در این سناریو که چیده شده...» و دقت نکرد که «سناریو» میتواند به معنی متهم کردن دادگاه به این باشد که دارد دیگران را اغفال میکند. قاضی بلافاصله به وکیل اخطار داد که اگر بار دیگر به دادگاه توهین کند از دادگاه اخراجش خواهد کرد و هر چه وکیل عذر خواست فایدهای نکرد و قاضی تا آخر دادگاه به وضوح به وکیل خوشبین نبود. توصیفهای سرد، بدون تشبیه و استعاره و خالی از ابهام و واژگان چندپهلو کمتر سوء تفاهم میسازند. اما در مورد شوخی، در شوخی وضع چنین نیست. معمولاً در شوخی مرزهای فرضی شوخی است که یکی از طرفین مدعی است در هم شکستهاند. در واقع وقتی دونفر به هم نزدیکتر از معمول هستند، یکدیگر را مجاز میدانند با هم شوخیهایی بکنند که برای دیگران مجاز نمیدانند. اما معمولاً شوخی ناخودآگاه روندی فزاینده مییابد. اگر امروز به دوستت به شوخی گفتی گیج، فردا دیگر گیج جواب نمیدهد و میگویی منگ، پس فردا می گویی منگل و بعد که کار به الاغ کشید ممکن است دوستت از دستت عصبانی شود. چرا؟ چون تصورتان از مرزهای مجاز شوخی با هم منطبق نیست. به گمان تو «الاغ خیلی هم با منگل فرق نداره» و به گمان او «وقتی میگه الاغ دیگه از حد گذرونده». برای این که شوخی به سوء تفاهم نکشد شاید کارسازترین ترفند خست و احتیاط است. در گسترش مرزهای شوخی خسیس باشیم و با احتیاط قدم برداریم. طبیعتا هر بار میتوانیم به بازخورد شوخیمان هم توجه کنیم. اگر به دوستمان گفتیم منگل و قبلاز خندیدن یک لحظه مکث کرد، عاقلانه نیست که فردا باز مرز را آن سوتر ببریم و چیزی تندتر به او بگوییم. شاید بد نباشد این چند مطلب دربارهی ناسزا را اینجا مرور کنیم. در «فحاشی گرهی باز میکند؟» گفتیم که ناسزا دعوت به شریک شدن در یک روند فزایندهی خشونت است که با خشونت زبانی آغاز میشود، اما میتواند به خشونت زبانی محدود نماند. در «خنک کردن دل هم؟» از کارکرد روانی دشنام و ناسزا بر فرد گوینده گفتیم و این که او در ناسزا گفتن پی تشفی رنج خود میگردد و البته این تشفی قیمتی بیشاز آن دارد که پرداختنش معمولا عاقلانه باشد. در «وقتی دست نمیرسد زبان کار میکند» به محیطهای بسته مثل شبکههای اجتماعی پرداختیم که افراد به هم دسترسی ندارند. و مکانیزمهایی که در این محیطها حول ناسزاگویی شکل میگیرند را بررسی کردیم. طبیعتاً زندانها محیطی بینابینی هستند نه به آزادی جامعهی حقیقی و نه به بسته بودن جامعهی مجازی و به طور مستقل قابل بررسی هستند. در متن امروز هم تلاش کردیم مرزهایی نظری بین ناسزا و توصیف و شوخی بکشیم و بر اساس آنها ترفندهایی برای کاستن از حجم سوء تفاهمها بیابیم.
دوشنبه 11 آبان 1394 - 11:05:53
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3]