واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: آن سوی «توهم» در سیاست خارجی
محمود ملکی
کد خبر: ۵۴۳۱۷۴
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۸ - 31 October 2015
ایده اولیه این یادداشت از مقاله «استفان والت» با عنوان «افسانه توافق بهتر» که در نشریه معتبر «فارن پالسی» منتشر شد، گرفته شد. مقاله «والت» اگر چه در مورد توافق هسته ای نوشته شده ، اما در چارچوبی کلان تر، بررسی مختصری از «توهم و تعقل» در سیاست خارجی است. نوشته «استفان والت» در کنار آموزه های پیشین که در محضر بزرگان سیاست خارجی ایران آموخته ام، این ایده را تقویت کرد که شاید بتوان به تدریج سلسله مطالبی در مورد مرزهای «تعقل و توهم» در سیاست خارجی ایران به رشته تحریر در آورد؛نوشته هایی که موضوع تخصصی سیاست خارجی را در دنیای پیچیده کنونی، به گونه ای به مخاطبان ارائه کند که تفاوت تعقل و توهم در سیاست خارجی برای آنان بیش از پیش روشن و آشکار باشد، خاصه اینکه این روزها را شاید بتوان روزهای سیاست خارجی در ایران نامید. روزهایی که سیاست خارجی و دیپلماسی بیش از هز زمان دیگری برای مردم، اهمیت یافته است.
از همین اول کار به شما مخاطب ازجمند می گویم که منظورم از نگاه توهم آلود در سیاست خارجی تحلیل مسائل و نسخهنویسی سیاست خارجی بر مبنای «فرضیات غیرواقعی»، «روابط اتفاقی نامعلوم بین متغیرها»، «مشابهتسازی نادرست»، «تصمیمگیری بر مبنای شواهد بیارزش» و «خوشبینی سادهلوحانه» و موارد متعدد دیگری است که به تدریج به آنها خواهم پرداخت. در نخستین مطلب از این سلسله مطالب، نسخه نویسی بر اساس فرضیات غیر واقعی را در سیاست خارجی بررسی می کنیم.
نسخه نویسی بر اساس فرضیات غیر واقعی
اگر بپذیریم که کار سیاست خارجی از حساس ترین اقدامات سیاسی است، آنگاه متوجه خواهیم شد که مثلا چگونه تصمیم گیری بر اساس فرضیات غیر واقعی سیاست خارجی یک کشور را به اضمحلال می کشاند. هر کشوری بر اساس درک و شناختی که از ابزارهای خود و محیط بین المللی دارد نقشی را برای خود در سیاست خارجی تعریف می کند و بر اساس این نقش، تعهداتی را می پذیرد، اقداماتی را انجام می دهد و یا در شرایط گوناگون موضوعی و جفرافیایی عمل می کند. مثلا یک کشور خود را حافظ امنیت یک منطقه، دیگری خود را عامل توازن قوای جهانی، یکی خود را حامی جنبش های رهایی بخش و... معرفی می کنند. مشکل از آنجا آغاز می شود که یک کشور نقش های ملی که در سیاست خارجی اش تعریف می کند متناسب با واقعیت ها و شرایط محیطی نباشد و یا متناسب با تحولات محیطی تکامل نیابد. در چنین حالتی ایفای نقش ها و تاکید و استمرار بر آنها، فقط بر مشکلات کشور می افزاید.
بگذارید در مورد کشور خودمان مثالی بزنم. ما باید ببینیم سطح کشورمان در روابط بین المللی چگونه است؟ کشوری بلند پایه ایم؟ میان پایه ایم یا دون پایه؟ هر درکی از سطح کشورمان در سیاست خارجی یک نوع تصمیم و رفتار در محیط بین الملل می طلبد. فرض کنید بپذیریم که سطح ایران ما روابط بین الملل کشوری میان پایه است. بر اساس چنین درکی تصمیمات و رفتارهای خاصی را باید انجام بدهیم.
برای ایران ما در چنین سطحی از روابط بین الملل عقلانیت در سیاست خارجی این است که وارد ائتلاف های منطقه ای شویم و تا می توانیم بر تعداد دوستان خود اضافه کرده و از دشمنان خود کم کنیم؟آیا در منطقه ای که ما هر روز با بحران های متعدد روبرو هستیم صرفا به صورت مستقل و منفرد می توان به قدرت منطقه ای تبدیل شد؟قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در منطقه ای که عموم دولت ها صاحب گفتمان ضد گفتمان انقلاب اسلامی هستند در چنین رویکردی تاثیر گذار خواهد بود؟
در واقع بر پایه این فرض که ما کشوری میان پایه هستیم یک سیاست خارجی فعال منطقه ای مبتنی بر ائتلاف سازی در پیش خواهیم گرفت؛ با همسایگان جنوب خلیج فارس اشتراکاتمان را به حداکثر می رسانیم؛ پاکستان را در نزاع احتمالی با عربستان بی طرف نگه می داریم؛با همسایگان شمالی که اشتراکات بیشمار تاریخی و فرهنگی داریم وارد تعامل و ائتلاف شویم و ترکیه را در مسیر تنش زایی دائمی قرار دهیم.
اما از آن سو، با عدم اگاهی از چنین سطحی از ظرفیت های کشور، گاهی چنان سطح خود را در روابط بین الملل در بالا می بریم سیاست خارجی ایران به سمت توهم حرکت می کند تا جایی که ادعای اداره دنیا را می کنیم و در جایی هم می خواهیم هزینه سازمان بین المللی انرژی اتمی را پرداخت کنیم تا بتوانیم مدیر کل آن را مدیریت کنیم و سیاست اصلی مان در سازمان ملل متحد تغییر و اصلاح منشور ملل متحد یا ساختار شورای امنیت می شود.(رفتار سیاست خارجی دولت احمدی نژاد)
همین عدم درک نادرست از ظرفیت واقعی خود و کشورهای دیگر در روابط بین الملل هم گاهی چنان ما را دچار توهم می کند که به ناگاه کشوری مانند ترکیه را واسطه حل مهم ترین پرونده حقوقی – سیاسی روابط بین المللی جهان در یک دهه گذشته می کنیم و به واسطه چنین درک نادرستی از موقعیت کشوری چون ترکیه، به او اعتباری نابجا اعطا می کنیم (صحنه دستان گره خورده احمدی نژاد در دستان اردوغان را به یاد بیاورید)و خود را چنان پایین می آوریم تا جایی که دبیر سابقشورای عالی امنیت ملی کشورمان، به ترکیه می رود اما کسی به استقبالش نمی آید و حیران و سرگردان می ماندکه چه کار کند و بعد هم ویدیوی چنین گستاخی در کسری از ثانیه در همه رسانه هاس دنیا پخش می شود.(صحنه ای که سعید جلیلی بیرون در منتظر استقبال کننده ترکیه ای ایستاده است)
در واقع برای کشوری مانند ایران کنونی،چه خود را انقدر بلند مرتبه دانستن که ادعای مدیریت جهان را داشته باشد و چه خود را انقدر دون پایه دانستن که کشوری چون ترکیه،با بی اعتنایی با سفر رسمی دبیر شورای عالی امنیت ملی اش برخورد کند، هر دو سیاست خارجی را اداره کردن بر اساس فرضیات غلط است. اعتبار غیر واقعی دادن به خود از یک سو و یا اعتبار نابجا دادن به دیگری از سوی دیگر، سیاست خارجی کشور را به بن بست می کشاند.
در این باره البته مصادیق متفاوت دیگری نیز وجود دارد که از ذکر این موارد صرف نظر می کنیم و در مطلب بعدی به بررسی «محاسبه درست و نادرست در سیاست خارجی»، ذیل عنوان کلی مرزهای توهم و تعقل در سیاست خارجی خواهیم پرداخت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]