واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فيلم درماني شتاب بخشيدن به درمان با سود جستن از سينما جان هسلي روان شناسي بود كه پس از 12 جلسه روان درماني براي بيمارش ـ بت ـ پيشرفت چنداني نداشت. سال ها از بدرفتاري هاي پدر بت در دوران كودكي او سپري مي شد و بت تنها مي توانست رنج و دشواري آن دوران را به يادآورد و اشك بريزد. شوهر بت در پديد آوردن انگيزه براي مراجعه به روان درمانگر نقش مهمي داشت، چون نگران بود كه نكند بت هم با فرزندانش بدرفتاري كند. هسلي از بت درخواست نمود تا فيلمي را كه درباره دوران كودكي دردناك بازيگر نقش نخست فيلم بود را ببيند. او ماجراي فيلم را با دقت براي بت شرح داد و به او گوشزد نمود كه درباره شخصيت نخست فيلم چه احساسي داشته است. او به بت اطمينان داد كه او هرگاه بخواهد مي تواند پس از تماشاي فيلم به او تلفن بزند. بت از آن جا كه هنگام تماشاي بخش هاي كوتاهي از اين فيلم ناراحت شده بود، از همسرش خواست تا حين ديدن فيلم در كنار او باشد. احساسات بت هنگام تماشاي فيلم برانگيخته شد و اشك هاي او بر گونه هايش جاري شد. آن گاه بت در جلسه سيزدهم روان درماني اش، يك پيشرفت چشمگير نسبت به 12 جلسه پيش نشان داد و مو به موي بدرفتاري هاي پدر با خود را توضيح داد. در دهه ي 1930، «دكتر ويليام سي منينگز» به بيماران دچار اختلالات روان پزشكي سفارش مي نمود كه برخي داستان ها را به تناسب بيماريشان بخوانند. از آن هنگام مكتب هايي با عناوين «كتاب درماني»، «قصه درماني» و «شعر درماني» پديد آمدن و روان درمانگران براي دهه ها از آن ها ـ به عنوان درمان هايي كمكي و سودمند ياري گرفتند. با فراگير شدن تماشاي فيلم، برخي روان درمانگران به اين انديشه افتادند كه در كنار روان درماني هاي بنيادين كلاسيك (و دارودرماني هاي معمول )، از ابراز و رسانه سينما ـ كه در دسترس تر و پر كشش تر از كتاب است ـ به عنوان درماني كمكي و شتاب دهنده روند درمان اصلي بهره گيرند. فيلم ها دنياي مراجعان را به شخصيت ها و طرح داستان فيلم پيوند مي دهند. در واقع، فيلم ها يك رشته الگوهاي احساسي، انديشه اي و رفتاري را براي بيماران به نمايش مي گذارند تا آن ها با اين الگوها همذاتپنداري كنند و يا از آن ها الهام گيرند و به برطرف شدن مشكلات اميدوار شوند. فيلم هايي هم چون «دفترچه سياه»، «پيانيست»، «زندگي زيباست»، «فهرست شيندلر»، «بر باد رفته»، «اشك ها و لبخندها» و مانند آن از اين توان برخوردارند كه درست همانند كتاب «انسان در جست و جوي معنا» ي دكتر ويکتور فرانكل به مراجعان درمانده و بي اميد روان درمانگران قوت قلب و روحيه دهند كه آن ها تيره روزترين و نگون بخت ترين آفريده هاي پروردگار در گيتي نيستند و نخواهند بود و بسياري درد و رنج هاي سنگين تر و طاقت فرساتر از آنان داشته اند اما با اراده و پشتكار كامياب گشته اند تا بر اين مشكلات به نظر بي پايان چيره شوند. درمانگر مي تواند بيمار را تشويق كند تا همانند شخصيت فيلم با مشكلات رنج آور زندگي به چالش و رويارويي بپردازد و جرأت و جسارت چيره شدن بر آن ها در واپسين گام را همواره به ياد داشته باشد. بخش دوم سفارش نمودن به تماشاي فيلم ها و سود جستن از سينما به ويژه در «زوج درماني» نقش كمك درماني فراواني داشته است. ريچارد مرد 51 ساله اي بود كه درباره رابطه اش با همسر 23 ساله اش نگران بود. او چنين بيان مي كرد كه همسرش هر شب به بهانه نوشتن مقاله و تماشاي تلويزيون از برقراري ارتباط عاطفي و زناشويي شانه خالي مي كند. جان هسلي كه به تازگي با نويسنده كتاب «دو فيلم اجاره كن تا بامداد فردا درباره آن به گفت و گو بنشينيم» به ريچارد سفارش نمود كه در كنار همسر جوانش فيلم «پل هاي كرانه مديسون» را تماشا كند. ريچارد بايد به اين نكته دقت مي كرد كه چگونه بازيگر مرد نخست فيلم ـ كلينت ايست وود ـ با هنرمند زن نخست آن ـ مريل استريپ ـ رفتار مي نمايد. به باور هسلي، اين فيلم به مردان مي رساند كه زن ها در روابط عاطفي به چه چيزهايي بها مي دهند. ايست وود براي استريپ نوشيدني مي ريزد، روز خود را براي او شرح مي دهد و نسبت به زندگي و آرزوهاي مريل استريپ دلبستگي نشان مي دهد. آموزه هاي استريپ براي ايست وود ارزشمند است، هر چند اين آموزه ها در برابر به چنگ آورده هاي ايست وود پيش پا افتاده بوده اند. هنگامي كه ريچارد همان روز از سر كار به خانه باز مي گشت آن فيلم را اجاره نمود. همسرش از اين كه ريچارد از او درخواست كرده بود تا آن فيلم را همراه و در كنار يكديگر تماشا كنند، بسيار شادمان شد. پس از تماشاي فيلم، همسر ريچارد به او گفت كه او آن شب مهربان تر و خوش برخوردتر از ديگر شب ها شده بود و از ريجارد خواست تا يك شب در كنار يكديگر فيلمي عاطفي، قديمي و دوست داشتني را ببينند. ريچارد در جلسه درماني بعدي خود به هسلي خبر داد كه آن ها وقت بيشتري را با يكديگر مي گذرانند و او به همسرش در نوشتن مقالات ياري مي رساند. او يادآور شد كه به دلبستگي، نزديكي و صميمتشان افزوده شده است. ريچارد از هسلي خواست تا فيلم ديگري به آن دو پيشنهاد نمايد. در زوج درماني چنان چه فيلم ها به درستي و با آگاهي از فهم (Case Conceptualization) و فرمولاسيون (Case Formulation) روان شناختي هر يك از همسران و نيز بر هم كنش (تعامل) عاطفي ـ هيجاني و رفتاري آن دو برگزيده شوند، مي توانند به آساني به هر يك از همسران و يا دست كم به آن كه نسبت به وجود، چيستي و چگونگي مشكل «بينش» را ندارند، در دست يابي به بينش و نگرش لازم براي آغاز و ادامه درمان ياري فروان رسانند. درمانگرها با سود جستن از سينما مي توانند به مراجعان خود در پهنه «زوج درماني» ـ درست همانند بستر «روان درماني تكي و گروهي» ـ شهامت و جسارت پديد آوردن دگرگوني هاي بنيادين در زندگي خودشان را ببخشند. از فيلم هاي فراواني در تاريخ سينما مي توان براي شتاب بخشيدن به زوج درماني ياري گرفت. منبع:راه کمال شماره 36 /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 758]