تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس براى اصلاح خود، خويشتن را به زحمت بيندازد، خوشبخت مى‏شود هر كس خود را در لذت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854893078




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بخش‌های خواندنی آخرین کتاب «قیصر امین‌پور»


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه سالروز درگذشت قیصر شعر انقلاب
بخش‌های خواندنی آخرین کتاب «قیصر امین‌پور»

قیصر امین پور


شناسهٔ خبر: 2953348 - جمعه ۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۶
مجله مهر > گزارش ویژه

بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. کتاب هایی که بسیار خواندنی‌اند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. جمعه ها می‌توانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «مجله مهر» بخوانید: مجله مهر - احسان سالمی: هشتم آبان ماه، سالروز درگذشت قیصر امین‌پور یکی از بزرگترین شاعران معاصر کشورمان است. شاعری که به خاطر زبان ساده، مردمی‌ و عاری از تکلفش به عنوان شاعری صاحب‌سبک در ادبیات ایران شناخته می‌شود. او که در قالب‌هایی چون چهارپاره، غزل، دو بیتی، نیمایی و مثنوی شعرهای مختلفی را سروده بود، در اشعارش به سراغ مضامین بکر و اندیشه های نو می‌رفت و سعی می‌کرد تا با زبانی امروزی و در موضوعاتی گوناگون شعر بگوید تا بتواند طیف‌های مختلفی از مخاطبان را با شعر خود همراه کند.      هنوز هم خاطره شعر شیرین «بوی ماه مهر» او در ذهن کودکان سال‌های نه چندان دور این آب و خاک باقی مانده است و نه فقط این شعر بلکه بسیاری دیگر از اشعار کتاب‌های ادبیات سال‌های دانش‌آموزی کودکان و نوجوانان دهه شصت با شعرهای قیصر رقم خورده است که شعرهایی چون «اتفاق ساده»، «دهکده خوب ما» و «حاصل جمع قطره‌ها» تنها بخشی از آن‌هاست.         

شاید به همین خاطر باشد که وقتی قیصر در آبان ماه سال 86 از دنیا رفت، مقام معظم رهبری به نشانه احترام به مقام ارزشمند این شاعر بزرگ در پیامی در مورد او فرمودند: «با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانه‌ی انقلاب دکتر قیصر امین‌پور را دریافت کردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همه‌ی اصحاب شعر و ادب، خسارت بار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله‌های این هنر بزرگ پیش می‌رفت. درگذشت او آرزوهائی را خاک کرد، ولی راه فتح قله‌ها را امید است دوستان و یاران نزدیک و شاگردان این عزیز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویش‌های زیبا و مبارک انقلاب در عرصه‌ی شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه‌ی این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست.»           مجموعه شعر «دستور زبان عشق» آخرین یادگاری قیصر امین‌پور قبل از فوتش است که در ماه‌های آخر عمرش منتشر شد و البته با استقبال بسیار خوبی مواجه شد تا آن‌جا که در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.          قیصر در این کتاب به سراغ سه قالب غزل و رباعی و شعر نو نیمایی رفته است و با جمع آوری 66 شعر از میان اشعاری که در فاصله زمانی سال‌های 80 تا 85 و در دوران بیماری خود سروده است، به سراغ مفاهیمی چون عشق، زندگی، مرگ و صلح رفته است.   لحن شعرهای‌ این مجموعه پرسشی است و همچون تمامی اشعار دیگر امین‌پور، جایگاه موسیقی و وزن در آن بسیار پررنگ و اثرگذار است.  امین‌پور همچنین در این اثر سعی کرده با استفاده از ترکیبی از واژه‌های امروزی و کهن و هنر خود در استفاده از آرایه‌های ادبی همچون ایهام، تشخیص و استعاره تصویرهای‌ شعری بسیار جذابی را در پیش چشم مخاطب این کتاب ترسیم کند که لذت خواندن اثر را برای او دوچندان می‌کند.  چاپ چهاردهم «دستور زبان عشق» را نشر مروارید با قیمت 9000 هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است. با هم بخش‌هایی از این دفتر شعر خواندنی را می‌خوانیم:

پرده اول: کاری به کار عشق ندارم! همزاد عاشقان جهان
... اما
اعجاز ما همین است:
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در آن کتابخانه‌ی کوچک
تا باز این کتاب قدیمی را
که از کتابخانه امانت گرفته‌ایم
- یعنی همین کتاب اشارات را-
با هم یکی دو لحظه بخوانیم
ما بی‌صدا مطالعه می‌کردیم
اما کتاب را که ورق می‌زدیم
تنها
گاهی به هم نگاهی...
ناگاه
انگشت‌های «هیس!»
ما را از هر طرف نشانه گرفتند
انگار
غوغای چشم‌های من و تو
سکوت را
در آن کتابخانه رعایت نکرده بود! شعر ناگفته
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ‌چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی‌ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هرکسی را
که دوست بداری
حتی اگر یک نخ سیگار باشد
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس من هم با همه وجودم
خودم را زدم به مردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که کاری به کار عشق ندارم! کودکان کربلا
راستی آیا
کودکان کربلا، تکلیفشان تنها
دائما تکرار مشقِ آب! آب!
مشق بابا آب بود؟ آهنگ ناگزیر
اما چرا
آهنگ شعرهایت تیره
و رنگشان
تلخ است؟
وقتی که بره‌ای
آرام و سر به زیر
با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر
نزدیک می‌شود
زنگوله‌اش چه آهنگی دارد؟ تو می‌توانی؟
من
سال‌های سال مُردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم
تو می‌توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟ پرده دوم: دستور زبان عشق سفر در هوای تو
ای حُسنِ یوسف دکمه‌ی پیراهن تو
دل می‌شکوفد گل به گل از دامن تو
جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست
گلگشت من دیدار سرو سوسن تو:
آغازِ فروردینِ چشمت، مشهد من
شیرازِ من اردیبهشتِ دامن تو
هر اصفهان ابرویت نصف جهانم
خرمای خوزستانِ من خندیدن تو
من جز برای تو نمی‌خواهم خودم را
ای از همه من‌های من بهتر، منِ تو
هر چیز و هرکس رو به سویی در نمازند
ای چشم‌های من، نمازِ دیدن تو!
حیران و سرگردان چشمت تا ابد باد
منظومه‌ی دل بر مدار روشنِ تو! دستور زبان عشق
دست عشق از دامنِ دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟
می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل میاد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کفِ مستی نمی‌بایست داد رویای آشنا
با تیشه‌ی خیال تراشیده‌ام تو را
در هر بتی که ساخته‌ام دیده‌ام تو را
از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟
یا چون گل از بهشت خدا چیده‌ام تو را
هر گل به رنگ و بویی خودش می‌دمد در باغ
من از تمام گل‌ها بوییده‌ام تو را
رویای آشنای شب و روز عمر من!
در خواب‌های کودکی‌ام دیده‌ام تو را
از هر نظر تو عین پسند دل منی
هم دیده، هم ندیده، پسندیده‌ام تو را
زیباپرستیِ دل من بی‌دلیل نیست
زیرا به این پرستیده‌ام تو را
با آنکه جز سکوت جوابم نمی‌دهی
در هر سوال از همه پرسیده‌ام تو را
از شعر و استعاره و تشبیه برتری
با هیچ‌کس بجز تو نسنجیده‌ام تو را پیش چشم تو
ای از بهشت باز دری پیش چشم تو
افسانه‌ای است حور و پری پیش چشم تو
صورتگران چین همه انگار خوانده‌اند
زیباشناسی نظری پیش چشم تو
باید به جای نرگس و مستی بیاوریم
تصویرهای تازه‌تری پیش چشم تو
«زین آتش نهفته که در سینه من است»
خورشید شعله... نه، شرری پیش چشم تو
هر شب ز چشم تو نظری چشم داشتیم
دارد دعای ما اثری پیش چشم تو؟
چیزی نداشتم که کنم پیشکش، بجز
دیوان شعر مختصری پیش چشم تو

پرده سوم: عشق عین آبِ ماهی یا هوای آدم است چیستان
ما گنهکاریم، آری، جرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست، کیست؟
زندگی بی‌عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم‌به‌دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟
زندگی بی‌عشق، اگر باشد، لبی بی‌خنده است
بر لبِ بی‌خنده باید جای خندیدن گریست
زندگی بی‌عشق، اگر باشد، هبوطی دائم است
آنکه عاشق نیست، هم اینجا هم آنجا دوزخی است
عشق عین آبِ ماهی یا هوای آدم است
می‌توان ای دوست بی‌آب و هوا یک عمر زیست؟
تا ابد در پاسخِ این چیستانِ بی‌جواب
بر درودیوار می‌پیچد طنین چیست؟ چیست؟... روزها و سوزها
مانده از آن کاروان‌ها و از آن چاووش‌ها
شعله‌های خفته در خاکستر خاموش‌ها
کاروان در کاروان خورشید و خون چاوش‌خوان
راه روشن از طنین گامشان در گوش‌ها
ذره‌ای بود از غبار راه آنها آفتاب
مانده اینک سایه باری گران بر دوش‌ها
هر چه جز تشریف عریانی برایم تنگ بود
از قُماش زخم بر تن داشتم تن‌پوش‌ها
هر چه گفتم از غم آن روزها و سوزها
هر چه در دل داشتم از نیش‌ها و نوش‌ها
هر چه گفتم، هیچ‌کس نشنید یا باور نکرد
من دهانی نیستم از زمره‌ی این گوش‌ها خانقاه
دو زلفونت شب و روی تو ماهه
از این شب روزگارِ مو سیاهه
دلم شد راهی دریای چشمت
از این پس کار چشمم روبراهه
ز دستِ کفرِ زلفت داد و بیداد
به درگاهت دل مو دادخواهه
دلم تنها به درگاه تو رو کرد
که بی‌روی تو بی‌پشت و پناهه
ندارم شاهدی جز چشم مستت
که اشکم شاهد و آهم گواهه
مو خوندم در ازل از نقش چشمت
که خط سرنوشتم اشتباهه

پرده چهارم: با این عشق کار دل تمام است عید
بی‌تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم‌های نگران آینه تردیدند
نشد از سایه‌ی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی‌وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به چمال تو خوش است
فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعت‌ها و ثانیه‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند دید و بازدید عید
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمی خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخی است به خود تهمت هستی بستن
آنکه خندید چرا؟ آنکه نخندید چرا؟
طالع تیره‌ام از روز ازل روشن بود
فال کولی به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سورِ شب عید چرا؟ ترانه بارانی
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ‌پچ کرد
چک‌چک، چک‌چک... چکار با پنجره داشت؟ تمام
شب آمد روزگار دل تمام است
به دستت اختیار دل تمام است
من از چشم تو خواندم روز آغاز
که با این عشق کار دل تمام است









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن