تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835610707
این پیرزن تهرانی عاشق زباله است +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:شاخص نیوز: شاخص : پیرزن ۶۰ ساله ۲۱ سال است که سطلهای زباله شهر را خالی می کند و به خانه اش می آورد. با وجود اینکه کارگران شهرداری چند سال پیش حدود ۱۲ کامیون آشغال از خانه اش خارج کردند.شاخص : پیرزن ۶۰ ساله ۲۱ سال است که سطل های زباله شهر را خالی می کند و به خانه اش می آورد. با وجود اینکه کارگران شهرداری چند سال پیش حدود ۱۲ کامیون آشغال از خانه اش خارج کردند هنوز هم عاشق زباله است و در خانه خود موزه ای از دور ریختنی ها جمع آوری کرده است. به گزارش مهر، در خانه به سختی باز می شود و بوی تعفن از آن بیرون می آید. دختری ۳۰ ساله با چشمانی برق زده و صورتی خنده رو در را باز می کند. پشت در انبوهی از کارتن و مقوا، لباسهای کثیف و پاره، پلاستیکهای انباشته شده و ظرفهای شیشه ای و حلبی شکسته، در میان آنها پیت روغنهایی که تاریخ انقضای آن سالها پیش تمام شده بود خانه پیرزن را به سطل زباله ای بزرگی در کلانشهر تهران تبدیل کرده است. دختر دیگری در میان زباله های خانه خوابیده است. موشهایی که از روی پایش رد می شوند هم او را بیدار نمی کنند. حتی مگسها و شپشهایی که لابه لای موهای بلندش لانه کرده اند باعث خارش سر او نمی شوند چون مدتهاست با این موجودات همخانه است. پیرزن از سر کار روزانه اش یعنی سر زدن به سطلهای زباله و جمع آوری آشغالهای شهر همیشه دست پر به خانه بر می گردد. گاهی لباس پاره ای، ظرف شکسته ای گاهی هم … می گوید آشغالهایی که مردم جلوی در خانه یا توی سطل می ریزند جمع می کنم تا خرج بچه های یتیمم را بدهم اما همسایه ها نمی گذارند به زندگی ام برسم. می گویند آشغال بو می دهد. آخر نگاه کنید من زن تمیزی هستم. کجای خانه ام کثیف است! تازه فامیلهایم از شهرستان برایم یخچال و تلویزیون فرستاده اند! در میان اتاق به سختی می توان قدم برداشت چون اتاق تا سقف پر از وسایل مستعملی است که از سرکوچه ها، دم در خانه ها و سطلهای زباله جمع کرده است. پیرزن فقط پول و لوازم دور ریز خانه ها را انبار می کند پنج سال پیش در چنین روزی … ! تا پنج سال پیش در میان همه این وسایل مستعمل و زباله های خشک، میوه های گندیده و پوست هندوانه و زباله های تر دیگر هم پیدا می شد. وقتی همسایه ها شکایت او را به دلیل ایجاد فضای نامطلوب ناشی از جمع آوری زباله در خانه به شهرداری و نیروی انتظامی بردند، کارگران شهرداری تنها حدود ۱۲ کامیون زباله تر و خشک از خانه این زن خارج کردند. همسایه ها هنوز آن روز را به خاطر دارند که ماموران شهرداری وقتی درهای کابینت اجاق گاز خانه را باز کردند موشهایی به اندازه گربه بیرون دویدند و باعث وحشت ماموران شدند! آنها تعریف می کنند که ماموران شهرداری با بیل به جان دیوارهایی که از وجود سوسکها سیاه شده بود، افتاده بودند تا جنازه سوسکهایی را که سالها در این خانه بال و پر گرفته بودند با خود ببرند! آن روز تعداد زیادی گربه و بچه گربه زنده و مرده، لاشه موشهایی که زیرزمین خانه قبرستان چند ساله آنها شده بود از خانه این زن سالخورده بیرون آمد اما در میان همه این چند تن زباله، یک صندوق پر از پول نیز وجود داشت که مادر این خانه از کمکهای مردم و همسایه ها جمع کرده بود. اما فقط جمع کرده بود که داشته باشد نه آنکه روزی از آن پولها استفاده کند و زندگی اش را بسازد. وقتی سرپرست خانواده فوت کرد پیرزن سال ۱۳۶۸ شوهرش را از دست داد. زندگی سخت و سرپرستی پنج فرزند او باعث شد تا فشار زندگی به حدی باشد که او را به بیماری تبدیل کند که تنها با جمع آوری زباله در خانه اش آرامش می گیرد. او زباله های خانه اش را همه ثروتش می داند درحالی که آنها را نمی فروشد و به کسی اجازه نمی دهد آنها را از خانه خارج کند. سه تا از بچه هایش توانخواه و تحت پوشش بهزیستی هستند و در این خانه زندگی می کنند. آنها هم بیشتر وقتها همراه مادرشان به جمع آوری زباله های اطراف محل زندگی شان می روند و خانه را از وسایل مستعمل و به درد نخور پر می کنند. فرزند بزرگ خانواده مدتها پیش معتاد شده بود و در پارک نزدیک خانه شان با دوستانی که مانند خودش شیرین عقل بودند بر سر اینکه چه کسی می تواند سوسکهای زنده بیشتری قورت بدهد مسابقه می داد. کسی نمی داند او اکنون کجاست. پسر دیگر پیرزن در آسایشگاه بیماران روانی بستری است و دو دختر این زن از ۱۲ سال پیش به عضویت طرح اکرام در آمده اند و تحت سرپرستی دو حامی هستند اما با مادرشان زندگی می کنند. فرزند آخر پیرزن ۲۷ ساله به نظر می رسد و کمی بهتر از اعضای دیگر خانواده سرد و گرم روزگار را می فهمد او مدتی در میوه فروشی کار می کرد. گاهی اوقات میوه های خراب را به خانه می آورد و به موزه زباله خانه شان اضافه می کرد. پیرزن فقیر نیست. چون از سالها پیش صاحبکار شوهرش ماهانه به حساب او پول واریز می کند. کمیته امداد هم هر دوماه ۵۰ هزار تومان و بهزیستی ۳۳ هزار تومان به آنها می دهند. هر چند که طبق قانون فرد تحت پوشش تنها می تواند از یکی از این دو سازمان مستمری دریافت کند. با وجود این کمکها آنها برای تهیه غذای خانوده از پس مانده غذاهای دور ریخته شده منازل استفاده می کنند. پیرزن مالک خانه ۵۰ متری است. پنج سال پیش مسولان کمیته امداد و بهزیستی خانه اش را تمیز و تعمیر کردند. برایش حمام و سرویس بهداشتی ساختند و دیوارهایش را رنگ زدند و با وسایل نو آن را به یکی از خانه های معمولی تبدیل کردند. جلسات مشاوره برای هر کدام از افراد خانواده گذاشتند اما بی فایده بود. چون اکنون دیوارهای سفید دوباره از وجود سوسکها پر شده و لابه لای زباله های خانه اش گربه ها و موشهای جدید متولد می شوند! بعد از اینکه خانه او از زباله تخلیه شد. مددکاران بهزیستی با او صحبت کردند تا دیگر زباله جمع نکند به خصوص زباله های تر را که بعد از مدتی باعث می شود خانه اش بوی تعفن بگیرد. همچنین به فرزندانش یاد دادند که چطور خود را تمیز کنند اما آنها بچه های با ادبی هستند که فقط به حرف مادرشان گوش می دهند! عشق به زباله همسایه ها را آزار می دهد اگرچه اکنون پیرزن باز به جمع آوری زباله مشغول است اما از ترس ماموران شهرداری زباله های تر را کمتر به داخل خانه می آورد و بیشتر به دنبال وسایل مستعمل تمیزتر است. ولی گاهی زباله های تر را در کابینتهایی که داخل آشپزخانه اش نصب شده پنهان می کند. برخی از اقوامش به تازگی به دیدارش آمده اند و برایش وسایل نو خریده اند. گاهی برخی از آنها دور از چشم زن وسایل و خانه اش را تمیز می کنند! اما هنوز بوی بد خانه همسایه ها را می آزارد. زهرا خانم یکی همسایه های پیرزن می گوید به دلیل هوای کثیف این محله و خانه سردرد و تنگی نفس گرفته است. او تا زمان فوت همسرش زنی بسیار تمیز و وسواسی بود. دستپخت بسیار خوبی هم داشت اما اکنون نه تنها با این رفتارهایش خود را دیوانه کرده بلکه بچه هایش هم یکی یکی تا ده دوازده سالگی دیوانه شدند. او ادامه می دهد: سالها در میان زباله زندگی کردن و از سطلهای زباله غذا خوردن و بوی متعفن استشمام کردن فقط این خانواده را آزار نمی دهد بلکه همسایه ها نیز ناراحتی اعصاب گرفته اند. هیچکدام دل خوشی از این همسایه نداریم. زمانی که شهرداری خانه اش را تخلیه کرد سیده خانم فریاد می کشید و می گفت که جهازم را بردند! خدا از همسایه هایم نگذرد که همیشه باعث عذابم هستند. ما را نفرین می کرد چون از او شکایت کردیم. اما چاره ای نداشتیم. هر وقت که مهمانی به خانه ما می آید به دلیل بوی بد محله و خانه هایمان از رویش خجالت می کشیم. همسایه دیوار به دیوار پیرزن می گوید: فصل تابستان بدترین روز و شبها را سپری می کنیم. شبها سوسکها مثل موشک به خانه هایمان حمله می کنند. پنجره ها را می بندیم تا از داخل اتاق فیلم ترسناک پرواز سوسکها بر فراز خانه مان ببینیم! زهرا خانم می گوید شهرداری، کمیته امداد و بهزیستی آب پاکی را روی دستمان ریخته اند و گفته اند که حریف این زن نمی شوند. پنج سال پیش هم مددکاران بهزیستی با او حرف زندند که اگر به جمع آوری زباله ادامه بدهد حقوق مستمری اش قطع می شود اما او گوشش بدهکار نبود و از فردای آن روز دوباره کوهی از زباله در خانه اش ساخت. او می گوید: نمی دانیم باید دیگر چه کار کنیم از چند سال پیش تا حالا به دلیل شکایتی که از او کردیم هر وقت ما را می بیند فقط نفرینمان می کند. ماموران شهرداری و بهزیستی هم فقط همان یکبار خانه اش را تمیز کردند و رفتند که رفتند و ما ماندیم و یک خانه بد بو در همسایگی مان! منبع: مهر شاخص : پیرزن ۶۰ ساله ۲۱ سال است که سطل های زباله شهر را خالی می کند و به خانه اش می آورد. با وجود اینکه کارگران شهرداری چند سال پیش حدود ۱۲ کامیون آشغال از خانه اش خارج کردند هنوز هم عاشق زباله است و در خانه خود موزه ای از دور ریختنی ها جمع آوری کرده است. به گزارش مهر، در خانه به سختی باز می شود و بوی تعفن از آن بیرون می آید. دختری ۳۰ ساله با چشمانی برق زده و صورتی خنده رو در را باز می کند. پشت در انبوهی از کارتن و مقوا، لباسهای کثیف و پاره، پلاستیکهای انباشته شده و ظرفهای شیشه ای و حلبی شکسته، در میان آنها پیت روغنهایی که تاریخ انقضای آن سالها پیش تمام شده بود خانه پیرزن را به سطل زباله ای بزرگی در کلانشهر تهران تبدیل کرده است. دختر دیگری در میان زباله های خانه خوابیده است. موشهایی که از روی پایش رد می شوند هم او را بیدار نمی کنند. حتی مگسها و شپشهایی که لابه لای موهای بلندش لانه کرده اند باعث خارش سر او نمی شوند چون مدتهاست با این موجودات همخانه است. پیرزن از سر کار روزانه اش یعنی سر زدن به سطلهای زباله و جمع آوری آشغالهای شهر همیشه دست پر به خانه بر می گردد. گاهی لباس پاره ای، ظرف شکسته ای گاهی هم … می گوید آشغالهایی که مردم جلوی در خانه یا توی سطل می ریزند جمع می کنم تا خرج بچه های یتیمم را بدهم اما همسایه ها نمی گذارند به زندگی ام برسم. می گویند آشغال بو می دهد. آخر نگاه کنید من زن تمیزی هستم. کجای خانه ام کثیف است! تازه فامیلهایم از شهرستان برایم یخچال و تلویزیون فرستاده اند! در میان اتاق به سختی می توان قدم برداشت چون اتاق تا سقف پر از وسایل مستعملی است که از سرکوچه ها، دم در خانه ها و سطلهای زباله جمع کرده است. پیرزن فقط پول و لوازم دور ریز خانه ها را انبار می کند پنج سال پیش در چنین روزی … ! تا پنج سال پیش در میان همه این وسایل مستعمل و زباله های خشک، میوه های گندیده و پوست هندوانه و زباله های تر دیگر هم پیدا می شد. وقتی همسایه ها شکایت او را به دلیل ایجاد فضای نامطلوب ناشی از جمع آوری زباله در خانه به شهرداری و نیروی انتظامی بردند، کارگران شهرداری تنها حدود ۱۲ کامیون زباله تر و خشک از خانه این زن خارج کردند. همسایه ها هنوز آن روز را به خاطر دارند که ماموران شهرداری وقتی درهای کابینت اجاق گاز خانه را باز کردند موشهایی به اندازه گربه بیرون دویدند و باعث وحشت ماموران شدند! آنها تعریف می کنند که ماموران شهرداری با بیل به جان دیوارهایی که از وجود سوسکها سیاه شده بود، افتاده بودند تا جنازه سوسکهایی را که سالها در این خانه بال و پر گرفته بودند با خود ببرند! آن روز تعداد زیادی گربه و بچه گربه زنده و مرده، لاشه موشهایی که زیرزمین خانه قبرستان چند ساله آنها شده بود از خانه این زن سالخورده بیرون آمد اما در میان همه این چند تن زباله، یک صندوق پر از پول نیز وجود داشت که مادر این خانه از کمکهای مردم و همسایه ها جمع کرده بود. اما فقط جمع کرده بود که داشته باشد نه آنکه روزی از آن پولها استفاده کند و زندگی اش را بسازد. وقتی سرپرست خانواده فوت کرد پیرزن سال ۱۳۶۸ شوهرش را از دست داد. زندگی سخت و سرپرستی پنج فرزند او باعث شد تا فشار زندگی به حدی باشد که او را به بیماری تبدیل کند که تنها با جمع آوری زباله در خانه اش آرامش می گیرد. او زباله های خانه اش را همه ثروتش می داند درحالی که آنها را نمی فروشد و به کسی اجازه نمی دهد آنها را از خانه خارج کند. سه تا از بچه هایش توانخواه و تحت پوشش بهزیستی هستند و در این خانه زندگی می کنند. آنها هم بیشتر وقتها همراه مادرشان به جمع آوری زباله های اطراف محل زندگی شان می روند و خانه را از وسایل مستعمل و به درد نخور پر می کنند. فرزند بزرگ خانواده مدتها پیش معتاد شده بود و در پارک نزدیک خانه شان با دوستانی که مانند خودش شیرین عقل بودند بر سر اینکه چه کسی می تواند سوسکهای زنده بیشتری قورت بدهد مسابقه می داد. کسی نمی داند او اکنون کجاست. پسر دیگر پیرزن در آسایشگاه بیماران روانی بستری است و دو دختر این زن از ۱۲ سال پیش به عضویت طرح اکرام در آمده اند و تحت سرپرستی دو حامی هستند اما با مادرشان زندگی می کنند. فرزند آخر پیرزن ۲۷ ساله به نظر می رسد و کمی بهتر از اعضای دیگر خانواده سرد و گرم روزگار را می فهمد او مدتی در میوه فروشی کار می کرد. گاهی اوقات میوه های خراب را به خانه می آورد و به موزه زباله خانه شان اضافه می کرد. پیرزن فقیر نیست. چون از سالها پیش صاحبکار شوهرش ماهانه به حساب او پول واریز می کند. کمیته امداد هم هر دوماه ۵۰ هزار تومان و بهزیستی ۳۳ هزار تومان به آنها می دهند. هر چند که طبق قانون فرد تحت پوشش تنها می تواند از یکی از این دو سازمان مستمری دریافت کند. با وجود این کمکها آنها برای تهیه غذای خانوده از پس مانده غذاهای دور ریخته شده منازل استفاده می کنند. پیرزن مالک خانه ۵۰ متری است. پنج سال پیش مسولان کمیته امداد و بهزیستی خانه اش را تمیز و تعمیر کردند. برایش حمام و سرویس بهداشتی ساختند و دیوارهایش را رنگ زدند و با وسایل نو آن را به یکی از خانه های معمولی تبدیل کردند. جلسات مشاوره برای هر کدام از افراد خانواده گذاشتند اما بی فایده بود. چون اکنون دیوارهای سفید دوباره از وجود سوسکها پر شده و لابه لای زباله های خانه اش گربه ها و موشهای جدید متولد می شوند! بعد از اینکه خانه او از زباله تخلیه شد. مددکاران بهزیستی با او صحبت کردند تا دیگر زباله جمع نکند به خصوص زباله های تر را که بعد از مدتی باعث می شود خانه اش بوی تعفن بگیرد. همچنین به فرزندانش یاد دادند که چطور خود را تمیز کنند اما آنها بچه های با ادبی هستند که فقط به حرف مادرشان گوش می دهند! عشق به زباله همسایه ها را آزار می دهد اگرچه اکنون پیرزن باز به جمع آوری زباله مشغول است اما از ترس ماموران شهرداری زباله های تر را کمتر به داخل خانه می آورد و بیشتر به دنبال وسایل مستعمل تمیزتر است. ولی گاهی زباله های تر را در کابینتهایی که داخل آشپزخانه اش نصب شده پنهان می کند. برخی از اقوامش به تازگی به دیدارش آمده اند و برایش وسایل نو خریده اند. گاهی برخی از آنها دور از چشم زن وسایل و خانه اش را تمیز می کنند! اما هنوز بوی بد خانه همسایه ها را می آزارد. زهرا خانم یکی همسایه های پیرزن می گوید به دلیل هوای کثیف این محله و خانه سردرد و تنگی نفس گرفته است. او تا زمان فوت همسرش زنی بسیار تمیز و وسواسی بود. دستپخت بسیار خوبی هم داشت اما اکنون نه تنها با این رفتارهایش خود را دیوانه کرده بلکه بچه هایش هم یکی یکی تا ده دوازده سالگی دیوانه شدند. او ادامه می دهد: سالها در میان زباله زندگی کردن و از سطلهای زباله غذا خوردن و بوی متعفن استشمام کردن فقط این خانواده را آزار نمی دهد بلکه همسایه ها نیز ناراحتی اعصاب گرفته اند. هیچکدام دل خوشی از این همسایه نداریم. زمانی که شهرداری خانه اش را تخلیه کرد سیده خانم فریاد می کشید و می گفت که جهازم را بردند! خدا از همسایه هایم نگذرد که همیشه باعث عذابم هستند. ما را نفرین می کرد چون از او شکایت کردیم. اما چاره ای نداشتیم. هر وقت که مهمانی به خانه ما می آید به دلیل بوی بد محله و خانه هایمان از رویش خجالت می کشیم. همسایه دیوار به دیوار پیرزن می گوید: فصل تابستان بدترین روز و شبها را سپری می کنیم. شبها سوسکها مثل موشک به خانه هایمان حمله می کنند. پنجره ها را می بندیم تا از داخل اتاق فیلم ترسناک پرواز سوسکها بر فراز خانه مان ببینیم! زهرا خانم می گوید شهرداری، کمیته امداد و بهزیستی آب پاکی را روی دستمان ریخته اند و گفته اند که حریف این زن نمی شوند. پنج سال پیش هم مددکاران بهزیستی با او حرف زندند که اگر به جمع آوری زباله ادامه بدهد حقوق مستمری اش قطع می شود اما او گوشش بدهکار نبود و از فردای آن روز دوباره کوهی از زباله در خانه اش ساخت. او می گوید: نمی دانیم باید دیگر چه کار کنیم از چند سال پیش تا حالا به دلیل شکایتی که از او کردیم هر وقت ما را می بیند فقط نفرینمان می کند. ماموران شهرداری و بهزیستی هم فقط همان یکبار خانه اش را تمیز کردند و رفتند که رفتند و ما ماندیم و یک خانه بد بو در همسایگی مان!
جمعه ، ۸آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شاخص نیوز]
[مشاهده در: www.shakhesnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
عشق پیرزن تهرانی به زباله +عکس
پیرزن ۶۰ ساله ۲۱ سال است که سطلهای زباله شهر را خالی می کند و به خانه اش می آورد با وجود اینکه کارگران شهرداری چند سال پیش حدود ۱۲ کامیون آشغال از خانه اش خارج کردند هنوز هم عاشق زباله است و در خانه خود موزه ای از دور ریختنی ها جمع آوری … به گزارش مشرق پیرزن ۶۰ ساله ۲۱ سال استیک مسیحی بسیجی عاشق!+عکس
غذای امام حسین نیز طعم و مزه خاصی دارد من با وجودی که مسیحی هستم به زیارت امام رضا رفته ام و حتی به کبوتران حرم امام رضا گندم هم داده ام به گزارش جهان به نقل از مشرق انریک یک مسیحی است او با پرکشش و جاذبه دانستن عزاداری امام حسین و خاندان اهل بیت می گوید من هر ساله در عزاداریخودکشی عاشقانه یک سرباز به خاطر نامزدش! +عکس
خودکشی عاشقانه یک سرباز به خاطر نامزدش عکس روز نو وزارت دفاع روسیه تایید کرده است که یکی از سربازان قراردادی این کشور مامور خدمت در سوریه به علت قطع ارتباط نامزدش خودکشی کرده است وزارت دفاع روسیه پس از انتشار اخبار خودکشی وادیم کوستینکو در فضای مجازی این اتپاکتی که یک تنه جور چند سطل زباله را کشید+عکس
یک شهروند دلسوز در لاهیجان برای کمک به رفتگران چند پاکت مقوایی را جهت ریختن ظروف یکبار مصرف نذری در آئین چهل منبر برای شهروندان تعیین کرد به گزارش سرویس اجتماعی لاهیجان آئین سنتی چهل منبر در لاهیجان و اکثر مراسمات این چنینی همیشه همراه با نذوراتی است که خانه هایی که در مسیر اینتوزیع ۱۰۰۰ غذای نذری ازسوی خبرنگاران تهرانی +عکس
خلیج فارس جمعی از خبرنگاران و اصحاب رسانه با توزیع 1000 غذای نذری میان خانواده های زندانیان نیازمند جانبازان شیمیایی و اعضای هیئتی در شهر ری میزبان عزادارن حسینی شدند به گزارشخلیج فارس به نقل از تابناک ظهر روز جمعه اول آبان ماه مصادف با تاسوعای حسینی جمعی از خبرنگاران و اصحابآگهی عجیب برای جذب خانمهای تهرانی +عکس
آگهی عجیب برای جذب خانمهای تهرانی عکس اخیرا آگهی استخدامی منتشر شده است که از خانم ها خواسته جهت مدلینگ و تکمیل آلبوم خود را جهت همکاری معرفی کنند خبرگزاری ایلنا اخیرا در فضای مجازی آگهی استخدام عجیبی دست به دست می شود که جای تعجب دارد اخیرا آگهی استخدامی منتشر شده استسارق طلاهای مادربزرگهای تهرانی +عکس
سارق طلاهای مادربزرگهای تهرانی عکس سارقی که به شیوه قدیمی از پیرزنهای پایتخت سرقت میکرد از سوی مالباختگان شناسایی و دستگیر شد تحقیقات درباره مالباختگان دیگر پرونده همچنان ادامه دارد خبرگزاری مهر سارقی که به شیوه قدیمی از پیرزنهای پایتخت سرقت میکرد از سوی مالباختگان شناساپیرزن مورد علاقه شهرام قائدی +عکس
اینستاگرام شهرام قائدی پیرزن مورد علاقه شهرام قائدی عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیـوز شهرام قائدی در صفحه اینستاگرام شخصی اش با انتشار عکسی از پروفسور "پروانه وثوق" احساسش را در جملاتی نسبت به این بانوی پر تلاش و بی ادعا بیان کرد عجيبه حالم خوب باشه نبخودکشی عاشقانه نظامی روس درسوریه +عکس
وزارت دفاع روسیه تایید کرد که یکی از سربازان قراردادی این کشور مامور خدمت در سوریه به علت قطع ارتباط نامزدش خودکشی کرده است صراط وزارت دفاع روسیه پس از انتشار اخبار خودکشی وادیم کوستینکو در فضای مجازی این اتفاق را در پایگاه خبری خود تایید کرد براساس گزارش اعلام شده کوستینکوآخرین عاشورای آیت الله مجتهدی تهرانی+عکس
شهیدخبر شهیدنیوز محمدرضا کایینی تاریخ پژوه و روزنامه نگار عکسی از آیت الله مجتهدی در آخرین عاشورایی که زنده بود در صفحه اجتماعی منتشر کرد محمدرضا کایینی تاریخ پژوه و روزنامه نگار عکسی از آیت الله مجتهدی در آخرین عاشورایی که زنده بود در صحفه اجتماعی منتشر کرد در توضیخاتش نوشت-
گوناگون
پربازدیدترینها