تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 1 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اينان در روز قيامت سير مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867122105




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرندگان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پرندگان
پرندگان     يک دسته پرنده ازاين طرف آسمان به آن طرف آسمان مي رفتند. پيچ مي خوردند واوج مي گرفتند و گاهي مثل لحاف بزرگي پهن مي شدند روي ابرها. گاهي هم مثل دو بال بزرگ سيمرغي مي شدند که داشت توي آسمان اوج مي گرفت. سه روز بود که مثل سيل باران مي باريد. صداي بوق ماشين ها شنيده مي شد. چراغ راهنمايي قرمز بود. عدد 124 را نشان مي داد. يک سرش را با خودکار مي خاراند. يکي بوق مي زد. ديگري تند وتند به ساعتش نگاه مي کرد. يکي ديگر به جلو و عقب مي رفت و فرياد مي کشيد و روي فرمان مي زد. عدد کم وکم تر مي شد 100 99 98 97 96 95 94 يکي گفت: «اين باران هم ول کن نيست! يک دم دارد مي بارد.» راننده اي که ماشين زنگ زده و رنگ و رو رفته اي داشت،‌ گفت:«واي سقف خانه ام!» سومي گفت: «‌گل شد! باز هم کوچه گل شد. ماشينم گلي شد‍!» چهارمي گفت: «اين باران کار و کاسبي ما راخراب کرد.» يک آقاي وانتي هم از ماشين بيرون آمده بود و داشت روي اسباب واثاثيه اي که بار کرده بود، چادر مي کشيد. و زير لب چيزهايي مي گفت. يک ماشين هم خسته شد، رفت به سمت پياده رو وصداي پياده ها را درآورد. 80 79 78 77 76 75 74 پرنده ها همين طور توي آسمان پرواز مي کردند ومثل يک شال بلند در خودشان پيچيده مي شدند. پرنده ي بزرگ تر، آن جلوتر ازهمه بود، ‌به بقيه گفت: «خوب! حالا وقتش شده بايد تا زمين پاک پاک است، دست به کار شويم. » پرنده ي ديگر گفت: از اين همه آدم کلافه فقط بچه ها دارند به ما نگاه مي کنند. نگاه کن!» پرنده ي سوم گفت: «شايد اين آدم هاي کلافه باورشان نمي شود که پرنده ها توي باران هم پرواز مي کنند!» پرنده ها نگاه کردند. بچه ها هم نگاه کردند. بچه ها مي خواستند توي آسمان پروازکنند. مي خنديدند. مي خواستند از توي ماشين ها بيرون بيايند زير باران بروند وکيف کنند. پدر ومادرها کلافه بودند. 60 50 40 39 38 پرنده ها پايين و پايين ترآمدند. مثل يک سيمرغ شده بودند. باران شديدترشد همه شيشه ها را بالا کشيدند. بچه ها خوش حال بودند. شايد هم با خودشان مي گفتند: «اين همه پرنده توي اين باران چه کار مي کنند؟» ماشين ها خيس آب شده بودند وراننده ها کلافه ي کلافه. يکي مي گفت: «عجب گيري افتاديم! عجب چراغ بدي!» ديگري: «چه قدر باران ! نم کشيديم! شهر را سيل برد.» بال ها نزديک زمين شده بودند. هر پرنده روي يک ماشين نشست. 20 19 18 17... دختر بچه اي گفت: «بابا نگاه کن يک پرنده!» بابايش اعتنايي نکرد. پسر بچه اي گفت: «بابا برنج بده براي شان بريزم. گرسنه هستند!» بابايش اعتنايي نکرد. يک پرنده ي بزرگ درانتهاي آسمان بال زد. ازکنار ماشين ها بال هايي بيرون آمدند. بچه ها داشتند بال در مي آوردند. همه به پدر ومادرهاي شان گفتند که ماشين ها بال در آورده اند. باباها ومامان ها فقط به چراغ راهنمايي نگاه مي کردند. مثل اين که هيچ چيزي هم نمي شنيدند. صداي بوق همه جا را پرکرده بود. بچه ها گفتند: «بابا بپريم! مامان بپريم!» هيچ کس به حرف بچه ها گوش نکرد. همه عصباني بودند. به بچه ها گفتند: «ساکت، حرف نباشد اين خل و چل ها ! بس کنيد. اعصاب مان را خرد کرديد، چه بچه هايي! واي ديوانه ها !» 10 9 8 ناگهان راهي آن سوي آسمان باز شد. بچه ها خنديدند و هرچه التماس کردند هيچ کس بالا را نگاه نکرد. بچه ها به مامان و باباهاي شان گفتند: «بابا ! مامان! گاز نديد ما بال در آورديم. واي چه بال هايي ! از بس که باران مي باريد، هيچ کس از ماشين هم پياده نشد. باباها ومامان ها گفتند: بچه اند نمي شود کاري شان کرد. بزرگ مي شوند، خوب مي شوند! 6 5 4 3 2 1. چراغ سبزشد. پاها روي گاز آن قدر فشار آوردند که دود و صدا همه جا را پر کرد. هيچ کس هم به آسمان نگاه نکرد. بچه ها دوباره به آسمان نگاه کردند و آه کشيدند. پرنده ها همه رفتند. پرنده ي بزرگ که داشت اوج مي گرفت گفت: نه بالا را نگاه مي کنند. نه، به حرف بچه ها گوش مي کنند ما چه گناهي داريم؟ پرنده ي ديگر که مي خنديد گفت: «‌حرف هاي بچه ها !» واي از دست اين بچه هاي خيالاتي ! چه کسي حرف بچه ها را گوش مي کند؟» همه ي پرنده ها خنديدند وتوي آسمان گم شدند. بچه ها با خودشان گفتند : «کاشکي زودتر بزرگ بشويم و توي آسمان بپريم!» منبع:نشريه مليکا (ويژه امام زمان)، شماره 57  
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن