تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):پرخورى و سستى اراده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت، از عوامل بازدارنده و كند كننده ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830046419




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حاج بصیر گفت «امشب امام حسین (ع) با من کار دارد»


واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: وقتی به کوه گولان رسیدم، خبر شهادت حاج بصیر را به من دادند، پایم سست شد ولی به یاد حرف حاجی افتادم که گفت: «امشب امام حسین (ع) با من کار دارد!».فارس: خاطرات تلخ و شیرین رزمندگان دوران دفاع مقدس همواره بخشی از جذاب ترین چهره آن سال ها و سیره شهدا را برای مخاطبان به تصویر می کشد؛ خاطرات و روایاتی که کلمه به کلمه آن می تواند تورقی از تاریخ را از آن خود کند. در ادامه خاطراتی از چند رزمنده مازندرانی از نظرتان می گذرد. * مقاومت تا لحظه آخر محمود تورانداز می گوید: شهید ابراهیم زمانی جانشین گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا بود، فرمانده این گردان هادی بصیر برادر سرلشکر شهید حاج حسین بصیر بود؛ شهید زمانی جدا از این که در رزم شجاع و دلیر بود، از نظر معنوی هم زبانزد بود. وقتی در عقب نشینی فاو به پل بعثت رسیدیم و پل بعثت را ویران دیده بودم، به یاد این شهید بزرگوار افتادم که یک روز در حفظ و نگهداری فاو که بودیم رو کرد به من و گفت: «اگر یک روز قرار است از فاو عقب نشینی کنیم، از خدا می خواهم که آن روز من نباش.» و جالب این که او در عملیات والفجر 10 به شهادت رسیده بود و نبود تا عقب نشینی ما را از فاو ببیند. در عقب نشینی فاو وقتی به آقامرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا گفتند به عقب برگرد؛ او و نیروهایش که در بهمن 64 نخستین افرادی بودند که وارد فاو شده پرچم امام رضا (ع) را روی مناره مسجد شهر فاو نصب کردند، عقب نشینی از فاو برای او سخت بود. بچه های لشکر ویژه 25 کربلا، نخستین رزمنده هایی بودند که خط فاو را شکستند و دشمن را حیران از شجاعت خود کردند. آقا مرتضی گوش به حرف پیام های پی در پی بی سیم نمی داد و در کنار ما داشت آرپی جی شلیک می کرد، یادم می آید دو یا سه تانک با گلوله هایی که او شلیک کرده بود، منهدم شدند، یک مرتبه بی سیم چی که داشت پیام بی سیم را به او منتقل می کرد؛ او در جوابش گفت: «من به امام قول دادم نگذارم پرچم سبز ثامن الائمه (ع) از بالای مناره مسجد فاو به پایین کشیده شود، حالا به من می گویند به عقب برگردم؟!» سلحشوری و رزم این فرمانده و جمله آخری که او گفت، ما را در مقابل دشمن مقاوم تر کرده بود، دشمن از همه طرف به ما حمله کرده بود، زمین، هوا و دریا ولی چند نفر از بر و بچه های گردان عاشورا در کنار آقامرتضی تا گلوله آخر جنگیدند ولی خواست خدا چیز دیگر بود و ما عقب نشینی کردیم. * امشب امام حسین (ع) با من کار دارد علی محسن پور کبریا می گوید: وقتی گردان عاشورا را داشتند برای عملیات کربلای 10 به بانه می بردند، دستور دادند به هیچ عنوان با هیچ فردی در طول راه تماس برقرار نکنید و اگر کسی از ماهیت گردان و مکانی که دارید می روید، چیزی پرسید به جز کلمه «نمی دانم» چیز دیگری به او نگویید و ما هم طبق دستور فرماندهان همین کار را کردیم. چند روزی را در شهر بانه مستقر شدیم، یکی از روزها هواپیماهای عراقی مقرمان را بمباران کردند، از آنجا که محل استقرار ما چادر بود، یک شهید و 40 مجروح دادیم و این برای گردانی که می خواست به عملیات برود اصلاً خوب نبود. با همان وضعیت ما را سازماندهی مجدد کردند و برای ادامه عملیات کربلای 10 با بالگرد به منطقه ای بردند که می بایست از آنجا تا خط مقدم که «کوه گولان» بود، می رفتیم. ساعت 11 شب به کوه گولان رسیدیم، این کوه مشرف به شهر ماووت عراق بود و ما برای رفتن تا خط مقدم 150 کیلومتری را پیاده رفتیم. شهید مهدی دشتبان که در اثر بمباران هوایی از ناحیه پا مجروح شده بود، با همان پای مجروح، این مسافت را پیاده آمده بود. وقتی به آنجا رسیدیم، ساعت 11 شب بود، حاج حسین بصیر «قائم مقام فرماندهی لشکر ویژه 25 کربلا» برای توجیه منطقه آمده بود و برای برادرش هادی کل منطقه را تشریح کرد. دو گروهان از گردان عاشورا باید به داخل دره «ژاژیله» می رفتند تا نیروهای قرارگاه رمضان در محاصره عراقی ها قرار نمی گرفتند. یکی دو جمله از حاج حسین بصیر را هنوز به یاد دارم، می گفت: «پیروزی شما به نفع نظام جمهوری اسلامی است، هر چه به عمق خاک دشمن دست بیابیم، به نفع ماست.» بعد لحن صحبتش را عوض کرد و گفت: «احتمال دارد رادیو پیروزی تان را در این منطقه اعلام نکند، اگر این اتفاق افتاد ناراحت نشوید، شاید دیرتر اعلام کند.» در کل منظورش را در آن وقت به درستی نیافتم ولی هر دو فرمانش را آویزه گوش مان قرار داده بودیم؛ آن شب دو گروهان از گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا برای عملیات انتخاب شدند، علیرضا مرادی هم از جانب واحد اطلاعات عملیات آمده بود تا راهنمای ما باشد. لحظه وداع چهره های نورانی بچه هایی که نور بالا می زدند، تو دل بروتر شده بود، صورت حاج بصیر هم دیدنی تر از قبل جلوه گری می کرد. غروب که بچه ها به او گفته بودند: «حاجی! تو دیگر چرا به خط اول آمدی؟! این جا خطر دارد.» با لبخند برگشت به بچه ها گفت: «امشب امام حسین (ع) با من کار دارد.» بعد از وداع، ستون دو گروهان، گردان عاشورا که توسط علی اکرم رضانیا هدایت می شد، به سمت دره ژاژیله سرازیر شد. جنگ سختی در گرفت به طوری که بیشتر بچه ها مجروح و شهید شدند، وقتی نیروی کمکی گردان صاحب الزمان (عج) لشکر ویژه 25 کربلا آمد، من به عقب برگشتم. هنگام برگشت 4 نفر مانده بودیم که سالم بودیم، وقتی به کوه گولان رسیدم، خبر شهادت حاج بصیر را به من دادند، پایم سست شد ولی به یاد حرف حاجی افتادم که گفت: «امشب امام حسین (ع) با من کار دارد!».


پنجشنبه ، ۷آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.dolatebahar.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن