واضح آرشیو وب فارسی:هدانا: دهم محرم سال ۶۱ هجرى، به عنوان روزى تلخ و غم انگیز و البته حماسه آفرین و عبرت آموز و الهام بخش، در تاریخ باقى ماند و عاشوراى او به مکتب آزادگى و وفا و شجاعت و مبارزه با ستم تبدیل شد.پیشواى سوم شیعیان حسین بن على علیه السلام، سالار شهیدان، دومین فرزند على بن ابى طالب علیه السلام بود که در روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدینه چشم به جهان گشود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نام این مولود خجسته را حسین علیه السلام نامید و به او و برادرش امام حسن، بسیار علاقه داشت و اغلب آنها را در دامان پر مهر خویش داشت و دوستى با آنان را به همه سفارش مى کرد و آن دو نورچشم را «سرور جوانان بهشت» مى دانست. درباره حسین علیه السلام فرموده بود: «حسینٌ منّى و انا مِن حسینٍ». امام حسین علیه السلام که به «سیدالشهدا» معروف است، شش سال از شیرین ترین دوران زندگى اش را در کنار جدّش رسول خدا گذراند. در کودکى جدّ بزرگوار و مادر مهربانش را از دست داد و در سایه پدر بزرگوارش بزرگ شد، ولى نامهربانى هایى را از سوى مخالفان نسبت به اهل بیت پیامبر تحمّل کرد. وقتى پدرش در سال 35 هجرى به خلافت رسید، بازویى پرتوان براى پدر بود و در حکومت و جهاد، در کنار امیرمؤمنان حضورى فعّال داشت . دوران ده سالى که برادرش امام حسن مجتبى علیه السلام پیشواى شیعیان بود، یاورى فداکار و همدمى صبور براى حضرت بود. روحیه ظلم ستیزى سیدالشهدا، بسیار شدید بود و تحمّل حکومت کسانى چون معاویه را بر مسلمانان نداشت، امّا به احترام قرار داد صلحى که امام حسن علیه السلام با معاویه بسته بود، صبرى تلخ در پیش گرفت و کاملاً در اطاعتِ برادر بزرگوارش بود و پس از پیمان صلح، همراه برادرش به مدینه آمد و تا آخر عمر، در این شهر و در جوار قبر مطهّر جدّش پیامبر خدا زیست. وى صحنه هاى تلخى را در دوران عمر خویش شاهد بود. هتک حرمت خاندان پیامبر پس از وفات آن رسول گرامى، شهادت مظلومانه مادر، خانه نشینى و انزواى سیاسىِ پدرش در دورانِ حکومت سه خلیفه، تبعید دردمندانه ابوذر غفارى، فتنه انگیزى هاى ریاست طلبان بر ضدّ خلافت الهى پدرش امیرالمؤمنین، شهادت پدر و بسیارى از عزیزترین اصحاب و یاران در حوادث و درگیرى هاى فتنه جویان، مظلومیت و تنهایى برادرش امام حسن و داستان صلح تحمیلى و شهادت مظلومانه امام مجتبى و تیرباران شدن جنازه وى و خاکسپارى در بقیع، از جمله این صحنه ها بود. امام حسین علیه السلام پس از شهادت برادرش به امامت رسید. وى همچنان با ستم ها و فریبکاریهاى معاویه رو به رو بود و زمینه هیچ فعالیت سیاسى آشکار وجود نداشت. در عین حال، حضرت گاهى نسبت به خلافکارى هاى دستگاه خلافت اعتراض و نهى از منکر مى کرد. از جمله نامه اعتراض آمیز شدید به معاویه، به خاطر به شهادت رساندن حُجر بن عدى و یارانش و کشتن مظلومانه عمرو بن حَمِق که از یاران وفادار امیرالمؤمنین بود، از این موارد است. هر چند عدّه اى از وى مى خواستند که بر ضدّ معاویه قیام کند، ولى حضرت به عهدنامه اى که امام مجتبى علیه السلام با معاویه امضا کرده بود وفادارى نشان مى داد و نمى خواست تا معاویه زنده است، آن را نقض کند و بهانه به دست دشمن بدهد. وى در همین دوره از زندگى خویش، بر ضدّ جنایت ها و گناهان حکّام در جامعه، انتقاد مى کرد، حتى نسبت به شرابخوارى یزید در دوره پدرش نیز اعتراض کرد و در مورد تلاش معاویه براى جانشینى یزید هم برخوردى اعتراض آمیز داشت. سیدالشهدا علیه السلام مى کوشید به عنوان پیشواى شیعه و یادگار آل محمد، رفتارى کریمانه و برخوردى سخاوتمندانه، همراه با عفو و گذشت و ایثار، مردم دوستى، یتیم نوازى، کمک به محرومان و حمایت از بى پناهان داشته باشد و با اخلاق شایسته خویش، تبلیغات سوء دستگاه معاویه و دشمنان اهل بیت را خنثى کند و مردم را شیفته کرامت ها و بزرگوارى هاى خاندان پیامبر بسازد. این بود که در قضاوتِ مردم با انصاف، او به عنوان پاک ترین، بخشنده ترین، پارساترین و بهترین انسان زمان خویش شمرده مى شد. از سوى دیگر، عبادت و نیایش، زهد و تقوا، علم و دانش بى پایان، حلم و بردبارى و جلوه هاى دیگر فضیلت ها در سراسر زندگى او موج مى زد و با ثروت و امکاناتى که داشت، صدقه و انفاق هاى بسیارى نسبت به نیازمندان انجام مى داد. *فصاحت و زبان آورى و شجاعت و تواضع، از خصلتهاى بارز او بود وقتى معاویه در سال 60 هجرى از دنیا رفت و پسرش یزید به خلافت رسید، نامه اى به والى مدینه نوشت و از او خواست که به هر قیمت، از حسین بن على علیه السلام بیعت بگیرد. سیدالشهدا که هرگز نمى خواست زیر بار حکومت ننگین یزید و بیعت با او برود، ناچار همراه گروهى از بستگان و خانواده اش، به عنوان اعتراض مدینه را ترک کرد و به مکّه رهسپار شد و چند ماه در مکّه ماند. در آن مدّت، با بسیارى از چهره ها تماس مى گرفت و دیدگاه منفى خویش را نسبت به یزید و حکومت او اظهار مى کرد. مردم کوفه که از شیعیان و هواداران آن حضرت و پدرش على بن ابى طالب علیه السلام بودند، او را به کوفه دعوت کردند تا در رکاب او بجنگند و یزیدیان را از بین ببرند. هزاران نامه دعوت، امام را واداشت که به آن دعوت ها پاسخ گوید. ابتدا مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده فرستاد تا اوضاع را ارزیابى کند. وقتى نامه مسلم، مبنى بر مساعد بودن شرایط و بیعت هزاران نفر با او براى یارى حسین علیه السلام به دستش رسید، مکه را به قصد کوفه ترک کرد. در این فاصله، اوضاع کوفه دگرگون شد و مردم بى وفایى کردند و پیش از آنکه امام به کوفه برسد در سرزمین کربلا به محاصره انبوهى از سپاه کوفه درآمد که راه پیش و پس را بر او بستند و از او خواستند که یا تن به بیعت با یزید بدهد و تسلیم شود، یا آماده نبرد شود. امام راه دوم را برگزید. روز دوّم محرم به سرزمین کربلا رسیده بود. یک هفته آنجا ماند. روز عاشورا صف آرایى دو گروه، جنگى سخت را پیش آورد. سیدالشهدا همراه یاران خویش که جمعى از آنان برادران و برادرزادگان و عموزادگان و بستگان خودش بودند و بقیه از شیعیان خالص و وفادار، به مقاومتى حماسى دست زد. کوفیان راه آب را به روى خیمه گاه او بستند. در روزى گرم، با لبى تشنه و در جنگى نابرابر، امام و هفتاد و دو تن یارانش در نزدیکى رود فرات به شهادت رسیدند و سرهاى پاکشان از بدن ها جدا گشت و به دربار یزید فرستاده شد. امام حسین علیه السلام هنگام شهادت 57 سال داشت. روز شهادتش دهم محرم سال 61 هجرى، به عنوان روزى تلخ و غم انگیز و البته حماسه آفرین و عبرت آموز و الهام بخش، در تاریخ باقى ماند و عاشوراى او به مکتب آزادگى و وفا و شجاعت و مبارزه با ستم تبدیل شد. امام و یارانش در همان سرزمین که به شهادت رسیدند، دفن شدند و امروز کربلاى او زیارتگاه شیفتگان حرّیت و فرزانگى و ایثار است و شهادت او سرمایه قیام و ظلم ستیزى همه آزادگان جهان است. سر سلسله مردم آزاد، حسین است آن کس که در این ره سر وجان داد، حسین است مردى که چو کوهى به برِ تیشه بیداد دامن به کمر بر زد و اِستاد، حسین است
شنبه ، ۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هدانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]