تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):همه خوبى‏ها و بدى‏ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏بينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827709128




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روزی که حضرت عباس (ع) سقا نام گرفت


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
روزی که حضرت عباس (ع) سقا نام گرفت




عباس بن علی (ع) و نافع بر تمام همراهان عمرو حمله بردند و راه را گشودند و به پیاده ها گفتند بروید. از اصحاب عمرو بن حجاج تعدادی به قتل رسیدند، اما هیچ کس از یاران حسین بن علی (ع) صدمه ای ندید و همه با آب به اردوگاه بازگشتند. امام و یارانش آب نوشیدند و از آن روز عباس (ع) سقا و ابورالقربه نامیده شد.





خبرگزاری فارس: شب نهم محرم هنگامی که تشنگی بر امام و یارانش شدت یافت، برادرش عباس (ع) را با 30 سواره و 20 تن پیاده و 20 مشک شبانه فرستاد تا آب بیاورد.

نافع بن هلال جملی با پرچمی پیشاپیش این گروه حرکت می کرد. آنها رفتند تا 3به نزدیکی شریعه رسیدند. عمرو بن حجاج که مأمور بستن شریعه بود پرسید کیستی؟ گفت نافع بن هلالم. من پسر عمویت هستم از اصحاب حسین. آمده ام از آبی که ما را منع کردید بنوشم. عمرو گفت گوارایت باد. نافع گفت وای بر تو! چگونه به من می گویی آب بنوش در حالیکه حسین بن علی (ع) و یارانش از تشنگی هلاک می شوند؟

عمرو پاسخ داد هیچ راهی برای سیراب کردن آنها نیست. ما را در اینجا قرار داده اند تا آب را از آنها منع کنیم. نافع به پیاده ها گفت مشک ها را پر کنید. آنها داخل شریعه شدند و مشک ها را پر کردند و خارج شدند. عمرو بن حجاج و یارانش، راه را بر آنها بستند.

عباس بن علی (ع) و نافع بر تمام همراهان عمرو حمله بردند و راه را گشودند و به پیاده ها گفتند بروید. از اصحاب عمرو بن حجاج تعدادی به قتل رسیدند، اما هیچ کس از یاران حسین بن علی (ع) صدمه ای ندید و همه با آب به اردوگاه بازگشتند. امام و یارانش آب نوشیدند و از آن روز عباس (ع) سقا و ابورالقربه نامیده شد.

سماوی این رویداد را از وقایع روز هشتم و مقرم از وقایع روز هفتم دانسته اند. از آنجا که جریان این حادثه شب هنگام بوده است. وقوع آن می بایست طبق قول سماوی در شب نهم یا طبق نقل مقرم در شب هشتم روی داده باشد.

*پیوستن تعدادی به سپاه امام و جدا شدن هرثمه بن سلیم از سپاه ابن سعد

مهادنه به معنای مصالحه است. در واقعه کربلا، از روز سوم محرم که مصادف با ورود عمر سعد به کربلا بود تا روز نهم که وقوع جنگ قطعی شد. ایام مهادنه نام  گرفت. ظاهرا عمر سعد تلاش

سماوی و شیرازی معتقدند تعدادی از سپاهیان ابن سد در این ایام به امام پیوستند اسامی کسانی که آنها نام برده اند، به این شرح است:

عمرو بن عبدالله همدانی جندعی، سالم بن عمرو غلام بنی مدینه کلبی، عبدالله بن بشر خثعمی که با سپاه عمر سعد به کربلا آمد  و سپس به جمع یاران امام پیوست، بشر بن عرو بن احدوث حضرمی، قاسمبن حبیب بن ابی بشر ازدی، جبل بن علی شیبانی، سیف بن حارث بن سریع بن جابر همدانی جابری  ...

مورخان همچنین تعدادی از یاران امام را نام می برند که در کربلا یا در بین راه به حسین بن علی (ع) پیوستند. اما تاریخ دقیق پیوستن آنها و نام منزلی که در آن به محضر امام رسیدند ذکر نکردند.

در میان کسانی که تا کربلا سپاه ابن سعد را همراهی کرده اند عده ای نیز بودند که نه به امام پیوستند و نه کنار ابن سعد ماندند بلکه راه سوم یعنی گریز از میدان را انتخاب کردند. هرثمه بن سلیم از این افراد بود.

هرثمه جزو کسانی بود که ابن زیاد به کربلا اعزام کرده بود. او هنگام رسیدن به کربلا سخن امام علی (ع) را در مورد شهدای کربلا به یاد آورد، از همراهی سپاه ابن سعد احساس تنفر کرد و به سوی حسین بن علی حرکت کرد. مقابل امام ایستاد و سلام کرد و به سوی حسین بن علی (ع) حرکت کرد. مقابل امام ایستاد و سلام داد، سپس آنچه از پدرش در مورد کربلا شنیده بود به او گفت. حسین بن علی (ع) از وی پرسید اکنون تو با مایی یا علیه ما؟ گفت ای پسر پیغمبر نه با توام و نه بر ضد تو، زن و فرزند خود را ترک کردم و بر آنها از طرف ابن زیاد احساس خطر میکنم.

امام فرمود از اینجا برو تا قتلگاه ما را نبینی.قسم به کسی جان حسین در دست اوست هر کس امروز ما را در قتلگاه ببیند و یاریمان نکند خداوند او را به آتش می افکند. هرثمه بسرعت گریخت از متن روایت چنین بر می آید که این حادثه مربوط به ایام مهادنه است.

*محاصره امام و یارانش

کلینی از اباعبدالله، جعفر به محمد روایت کرده است که فرمود:

تاسوعا روزی است که حسین (ع) و یارانش در آن روز در کربلا محاصره شدند و سپاه اهل شام بر آنها گرد آمدند و ابن مرجانه و عمر سعد به دلیل فراوانی سپاه مسرور شدند و حسین (ع) و یارانش را ضعیف شمردند و یقین کردند که دیگر یاوری برای حسین (ع) نخواهد آمد و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد، پدرم فدای آن ضعیف غریب.

*ورود دوباره شمر به کربلا و گفت وگوی او با عمر سعد

عصر روز پنجشنبه نهم محرم شمر با نامه ابن زیاد به کربلا سرید و نامه را به عمر سعد داد. عمر به او گفت بخدا خوش نیامدی ای ابرص، خدا خانه ات را نزدیک نکند و مزارت را دور قرار دهد و آنچه را به خاطر او آمده ای، زشت بدارد. می دانم تو نگذاشتی آنچه به او نوشتم بپذیرد و کاری را که امیدوار بودم اصلاح شود تو به تباهی کشاندی. بخدا قس حسین هرگز تسلیم نمی شود. جان پدرش در سینه اوست.

شمر به او گفت به من بگو چه می کنی؟ اگر فرمان امیرت را اجرا نمی کنی و با دشمنش نمی جنگی، سپاه و لشکر را به من واگذار. ابن سعد گفت نه، این کرامت را به تو نمی دهم، چنین نمیکنم و خود را بر عهده می گیرم، توفرمانده پیاده ها باش.

*گفت وگوی شمر با فرزندان ام البنین و امان دادن آنها

شمر مقابل اردوگاه حسین بن علی ایستاد و با صدای بلند فریاد زد فرزندان خواهر ما کجایند؟ آنها ساکت ماندند. امام فرمود پاسخ او را بدهید، اگر چه فاسق است از داییهای شماست. عباس (ع)، جعفر، عبدالله و عثمان بیرون رفتند و گفتند چه می خوای؟ شمر گفت ای فرزندان خواهرم شما در امان هستید. خود را با همراهی با حسین (ع) به کشته ندهید و به اطاعت امیرالمومنین معاویه در آیید.

عباس بن علی (ع) فریاد زد دستانت بریده باد شمر. لعنت خدا بر تو و بر امانی که آورده ای. ای دشمن خدا آیا به ما امر میکنی که برادر و سرورمان حسین بن فاطمه را رها کنیم و از ملعونان و فرزندان ملعونان اطاعت کنیم؟

طبری و ابن اثیر نوشته اند جوانان این گونه پاسخ اورا دادند خدا تو و امانی را که آوردی لعنت کند اگر تودایی ما بودی برای ما امان نمی اوردی در حالیکه پسر رسول خدا (ص) در امان نیست. ابن کثیر معتقد است آنها گفتند اگر به ما امان می دهی به پسر رسول خدا (ص) نیز باید امان دهی وگرنه نیازی به امان تو نیست.

شمر پس از دریافت پاسخ فرزندان ام البنین خشمناک بازگشت. جوانان ام البنین نیز بازگشتند.

زهیر نزد عباس رفت و گفت هنگامی که پدرت  میخواست ازدواج کند از برادرش عقیل که به  نسب عرب آشنایی داشت خواست برای او زنی از شجاعان عرب انتخاب کند تا برای او فرزند شجاعی بیاورد که حسین را در کربلا یاری کند. پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود. در حمایت از برادر و خواهرانت کوتاهی نکن. عباس بن علی (ع) فرمود زهیر، در مثل چنین روزی مرا به شجاعت می خوانی؟ به خدا قسم شجاعتی به تو نشان دهم که تا به حال ندیده باشی.






تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن