واضح آرشیو وب فارسی:کسب و کار: دکتر پریچهر سلطانی، دبیر کارگروه زنان روستایی عشایر و مناطق محروم می گوید: 76 درصد افرادی که در فقر مفرط زندگی می کنند، ساکن مناطق روستایی هستند. تضمین دسترسی زنان روستایی به منابع کشاورزی تولیدی را برای کاهش گرسنگی و فقر جهانی بیشتر به ذهن متبادر می سازد و این امر زنان روستایی را در کانون توجه قرار داده است تا ضمن اجرای الگوی جدید توسعه پایدار (تا سال 2030) نیازها و حقوق این گروه از افراد بیش از پیش مورد حمایت قرار گیرد. وی بیان می کند: نخستین بار سال 2008، روز 15 اکتبر به عنوان روز بین المللی زنان روستاییدبیر کارگروه زنان روستایی عشایر و مناطق محروم می گوید: زنان روستایی بخش حیاتی، قابل توجه و مهمی از بشریت را تشکیل می دهند. آنان کشاورزان و کارگران مزرعه، باغداران و فروشندگان بازار، بازرگانان و رهبران محلی هستند و این درحالی است که زنان روستایی به طور نامتناسبی از فقر رنج برده و با اشکال متعدد تبعیض، خشونت و ناامنی روبه رو می شوند. دستاورد پانزده سال تلاش تحت آرمان های توسعه هزاره تنها بهبود کمی در وضعیت زنان روستایی ایجاد کرده است. در تمامی شاخص های آرمان های توسعه هزاره که داده های آن در دسترس است، شاهد وضعیت وخیم تر زنان روستایی نسبت به مردان روستایی و مردان و زنان شهری هستیم. سلطانی پیش بینی می کند با بهره گیری از تجربیات حاصل از اجرای اهداف توسعه هزاره می توانیم طی پانزده سال آینده در حوزه زنان روستایی بهتر عمل کنیم. وی تشریح می کند: فقر شدید پدیده ای به ویژه روستایی است. ما باید نظام های انعطاف پذیر حمایت اجتماعی، بازار کار و محصول، نهادهای حکومتی و سازمان های جامعه مدنی ایجاد کنیم، به گونه ای که زنان روستایی بتوانند علاوه بر کمک به توسعه پایدار، از آن بهره مند شوند. سلطانی جایگاه زنان در برنامه های توسعه را متاثر از رویکردهای کلان ورایج توسعه می داند و می گوید: در نخستین برنامه های توسعه که پس از جنگ جهانی دوم تدوین شد، به دلیل فقدان حساسیت های جنسیتی، موضوع زنان و برنامه ریزی مرتبط با آنها نیز جایگاهی نداشت. در فرایند بازنگری برنامه های توسعه که به طور عمده از دهه 60 آغاز شد و در تداوم انتقادهای مترتب بر برنامه های توسعه، به ویژه از دهه 70 موضوع زنان به عنوان یکی از موضوعات مغفول مانده مطرح شد و دهه 70 «دهه زن و توسعه» نام گرفت اما در این سال ها نیز رویکردهای توسعه نسبت به زنان مبتنی بر رویکردهای رفاهی و حمایتی بود. او ادامه می دهد: زنان، گروهی تلقی می شدند که مواهب و دستاوردهای توسعه باید به آنها خدمت کند و آنها از نتایج توسعه و دستاوردهای آن بهره مند شوند و تحت پوشش برنامه های رفاهی قرار بگیرند اما این دیدگاه نیز وضعیت زنان و مناسبات تبعیض آمیز اجتماعی را چندان متحول نکرد. از این رو از دهه 80 الگوهای توسعه با چرخشی جدی از مبانی رفاهی و حمایتی فاصله گرفت و به رویکردهای توان افزایی و مشارکتی نزدیک تر شد. به موازات این چرخش، رویکرد توسعه نسبت به زنان نیز متحول شد. وی توضیح می دهد: در رویکرد نوین، زنان تنها بهره گیران از دستاوردهای توسعه نیستند. آنها یکی از مشارکت کنندگان جدی در فرایند توسعه محسوب می شوند. به طوری که فرایند توسعه و برنامه های آن بدون حضور و مشارکت زنان دچار تاخیر و تعلل جدی می شود و اهداف پیش بینی شده تحقق نمی یابد. بر مبنای این رویکرد از توسعه، رهیافت های مرتبط با زنان نیز دچار تحول شد و رهیافت رفاهی و حمایتی جای خود را به رهیافت توان افزایی داد. بر مبنای این رهیافت زنان یکی از شرکا و کمک کنندگان روند توسعه محسوب می شوند، لذا برنامه های توسعه باید جایگاه زنان را اینگونه تعریف و تعیین کند. دبیر کارگروه زنان روستایی عشایر و مناطق محروم می گوید: در رویکرد توان افزایی، زنانی که در حوزه های تولید و اقتصاد مشارکت دارند و نقش ایفا می کنند، جایگاه ویژه ای دارند. بر این مبنا توان افزایی زنان روستایی بر 3 اصل مهم استوار است: اصل اول: تجارب موجود نشان می دهد مشکل زنان تنها پول واعتبار نیست بلکه آنها برای استفاده بهینه از اعتبارات، به آموزش، یادگیری مهارت هایی برای حضور در بازارهای گوناگون، مدیریت امور مالی، حرفه آموزی برای تولید کالا و خدمات متناسب با تقاضای بازار نیاز دارند. بنابراین یادگیری و رشد سرمایه انسانی، لازمه رشد اقتصادی و توان افزایی است. متاسفانه در اکثر برنامه های اشتغالزایی برای زنان روستایی و عشایری دستگاه های اجرایی از تخصیص وام و اعتبار صحبت می کنند. حال آنکه تخصیص منابع مالی بدون درنظر گرفتن برنامه های آموزشی و توسعه اجتماعی موجب اضافه شدن مشکل بدهکاری به معضل بیکاری آنان می شود و تاثیری در افزایش درآمد ندارد. از این رو لازم است در برنامه های توان افزایی به موازات منابع مالی، دسترسی به منابع آموزشی نیز پیش بینی شود. اصل دوم: توان افزایی، فرایندی پایین به بالاست و با مشارکت زنان در برنامه ریزی و تصمیم گیری آغاز می شود و با حضور و مشارکت فعال آنها در فرایند اجرا، ارزیابی و پایش ادامه می یابد. لذا در تدوین برنامه های توان افزایی، مشارکت زنان و درنظرگرفتن مهم ترین نیازها، توانایی ها و استعدادهای آنها امری اجتناب ناپذیر است. تنها در این صورت است که می توان مطمئن بود برنامه های توسعه از یکسان نگری و شبیه سازی فاصله گرفته و بر مبنای تمایزات، تفاوت ها، نیازها و توانمندی های گروه های خاص مانند زنان تعریف و تدوین می شود. اصل سوم: در برنامه توان افزایی رابطه سلطه در همه ابعاد آن به رابطه مشارکت تبدیل می شود؛ نه آنکه گروهی جدید جایگزین گروه های مسلط قبلی شوند. از این رو همدلی و هم افزایی در سطح خانوار، روستا و کشور از وجوه مهم توان افزایی است. در فرایند توان افزایی همه توانمند می شوند و در فرایند توسعه نقش و جایگاه خود را ایفا می کنند. سلطانی در پایان آسیب شناسی برنامه های توسعه در ارتباط با توان افزایی زنان روستایی و عشایری را اینگونه برمی شمرد: 1. برنامه های توسعه در ایران اساسا با رویکرد کلان نگری و غفلت از گروه های خاص به ویژه زنان و زنان روستایی و عشایری تدوین شده است. البته برنامه چهارم تا حدود زیادی از این رویکرد بهره مند بوده اما درعمل مجریان به اجرای آن پایبند نبوده اند. در چنین شرایطی، طبعا موضوع زنان روستایی هیج جا به عنوان موضوع و گروه خاص مورد توجه نبوده است. 2. سهم زنان روستایی و حتی روستا در برنامه های آموزش فنی- حرفه ای و کارآفرینی نامشخص است. به همین دلیل است که ضریب نفوذ برنامه های آموزش فنی – حرفه ای در سال 93 در روستاهای کشور تنها 3 درصد بوده است. 3. حتی درباره مشاغل خانگی نیز توجهی به زنان روستایی نشده است و دستگاه های اجرایی تکلیفی برای پوشش دادن به اشتغال زنان روستایی ندارند. لذا توجه ویژه در برنامه ها به زنان روستایی موجب تحول جدی در مقررات، آیین نامه ها و شیوه نامه ها شده و شرایط دسترسی آن را به خدمات مالی، آموزشی و مهارتی تسهیل می کند.
پنجشنبه ، ۳۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کسب و کار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]