واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : نیاز به دوستی و محبت برای رهایی از تنهایی nalan27th January 2009, 11:25 PMنیاز به دوستی و محبت اگر از شما بخواهند چند بیماری مهلک قرن را نام ببرید آیا تنهایی را در شمار انها قرار میدهد؟مطمئنن نه!ولی متاسفانه هزاران نفر از این وضعیت خود شکوه دارند و به دلیل افسردگی کارشان به مطب روانکاوان و مصرف انواع داروها میکشد. اما چاره رفع تنهایی چیست؟غربی ها پاسخ خاص خود را دارند ولی متاسفانه ما شرقی ها درد تنهایی خود را بروز نمیدهیم و حتی کتمان می کنیم در حالی که وجود دارد و باید باورش کرد و از بیانش نترسید و با آن اهمیت داد. اریک فروم روانشناس مشهور اعتقاد دارد :درد پر شکنجه تنهایی از روزی که متوجه میشویم تا آخرین لحظه زندگی کم و بیش با ماست .او میگوید :بیشتر کارهایی که در زندگی میکنیم دانسته یا ندانسته به نحوی برای تسکین این احساس پر عذاب است.احساس درد ناکی که جرات نداریم بیان کنیم اما بیشتر احساس نا امنی ها و اضطرابها و تشویشها یمان از آن ناشی می شود . ولی تنهایی فقط مفهوم مجرد است و شرح یک وضعیت خاص.بنابر این نمیتواند فی نفسه مشکل آفرین باشد پس تبعات آن رنج افزاست اما این تبعات چیست؟ نداشتن غمخوار،مونس و رفیق. آنچه ما را میکشد،تنهایی نیست، بلکه احساس بی کسی است.به همین خاطر تنهایی را به متعالی و معمولی تقسیم کرده اند و برخی عارفان و دانشمندان به نوع متعالی آن نیازمندند و در صورت عدم حصول آن آزار میبینند. بنابر این اگر میبینید بعضی از ما انسانها کاری برای دیگران انجام می دهیم ،محبت یا خدمتی میکنیم،پولی خرج میکنیم ،همه برای نیاز به دوستی و محبت دیگران و در نتیجه رفع احساس تنهایی است. روشهای رفع تنهایی باید به خاطر داشته باشیم احساس اندوه از تنهایی ممکن است از حالت خفیف و قابل تحمل به حالت شدید منجر شود که نامش افسردگی است. تنهایی وعوارض آن را نیز نمیتوان با انحراف سازهایی مانند مشروبات الکلی ، مواد مخدر و … درمان کرد. کار زیاد ، گردش ، معاشرت بیش از حد، میهمانی دادن و رفتن هم ترفندهای دفاعی روان هستند که برای رفع تنهایی به کار گرفته میشوند ، اما هیچ گاه جای درمان را نمیگیرند . برای جلوگیری از اثرات منفی تنهایی باید آن را ریشه ای درمان کرد. یعنی باید آن را شناخت و اسباب و علتهایش را بررسی و سپس آگاهانه با آ ن برخورد کرد. اگر توانستید با روشهایی که در این زمینه وجود دارد، از این شکنجه رها شوید ، مطمئن باشید چنان در تقویت احساس امنیت شما موثر خواهد بود که قوه خلاقه ، موفقیت ، کارایی، خوش بینی، سازگاری شما را با انسانهای دیگر چند برابر می کند . 1-عدم توجه به پیشداوریهای غلط : پیشداوریهای نادرست و بسیاری در ذهن ماست که حاصل فرهنگ غلط یا القائات نادرست والدین است از جمله: -غریبه ها قابل اعتماد نیستند ! -تا کسی را نشناسی ،با او معاشرت نکن! - با کسی که هم طبقه ات نیست ، مراوده نداشته باش! با بدبینی و تردید به دیگران نگاه کردن ، موجب خواهد شد نتوانیم آنها را به آسانی به حریم خود راه بدهیم .برای معاشرت با دیگران لازم نیست اولویتهایی را در نظر بگیرید . همه یکسانند و نباید به طبقه یا صنفشان نگاه کرد، فقط کافی است در لحظه هایی که با انها هستیم ، احساس لذت و نشاط کنیم و حرفی داشته باشیم که به آ نها بزنیم. 2--مبارزه با کم رویی ، تشویش ، خود کم بینی و عدم اعتماد به نفس : ملاحظه بفرمایید این لنگی ها ی روانی به تنهایی قادرند زندگی شما را دستخوش نابسامانی کنند ، زیرا با عث میشوند انسان در ایجاد رابطه سالم با دیگران پیشقدم نباشند و همواره انتظار داشته باشد دیگران پیشقدم شوند . 3-مهر ورزیدن بدون چشمداشت و اجرا و مزد و پاداش: زیرا مهر ، مهر می اورد و دوستی و محبت بی ریا ، پاداشی جز مقبولیت در بر نخواهد داشت . 4-داشتن روحیه مثبت ، با نشاط و فعال: همواره باید از رنجور نمایی ، نق زدن و منفی بافی خود داری کرد ، زیرا باعث کسالت دیگران می شود و آنها را از معاشرت با ما گریزان میکند . 5- عدم توجه به الگوهای غلط فرهنگی : تنهایی برای مطالعه و اندیشه و خلاقیت لازم است .ولی نباید به وسیله ای برای عدم معاشرت با دیگران تبدیل شود . هر انسانی نیاز دارد دوست بدا رد و دوستش بدارند . این مهم میسر نمیشود مگر از طریق دوستان خوب و یکرنگ که چاره ساز و درمانگر خیلی از درد ها هستند. 6-فراموش کردن خاطره های بد: خانم تونی ماریسون مینویسد: گاه باید گذشته را پشت سر گذاشت و نجات را نه در یاد اوردی بلکه در فراموشی جست. مشکل بسیاری از انسانهای منزوی این است که نمی توانند خاطره های تلخی را که از دیگران دارند فراموش کنند . در حالی که باید این اصل را بدیهی بدانید که همواره بین دو انسان می تواند اختلاف نظر پیش بیاید . بنابراین انتقاد یا نظر متضاد دوستی ، نباید چندان بزرگ شود که به خاطره تلخی تبدیل شود . موفق باشید. elada27th February 2009, 01:39 AMبا سپاس فعال شد nicefish9th May 2009, 07:42 PMتا حد مناسبش خوبه بیشترش تبدیل به یک بیماری روانی می شود bamzi24th June 2009, 11:18 AMهمانطور كه در جمع بودن و با جمع بودن خوب هست، تنهايي و انزوا هم لازمة هر انساني است. وقتي كه پا توي خلوت و تنهايي خودت ميزاري بيشتر فرصت اين رو داري كه به خودت، كارهات، ايرادهات، دلگيريهاي خودت از خودت فكر كني، تنهايي و در انزوا بودن يك نوع خودسازي هست، نياز هر بشري اين رو ميپذيره كه در تنهايي خودش به وجودش، به عملكردش، عقايد و نحوه زندگيش فكر كنه، و زماني هست براي جبران خطاها، اشتباهات، سرخوردگيها، زيادهرويها و فكر كردن و برنامهريزي براي خودسازي جديد و رسيدن به خواستهها و آرزوها، هر انساني به انزوا نياز داره، براي رسيدن به اين نياز زماني براي دوري جستن از افرادي كه در زندگي روزمره ما جا دارند لازم است. به نظر من خودشيفتگي، ابراز عشق، محبت، توجه به درون و بيرون هر شخص زماني اتفاق ميافته كه در تنهاييهاي خودش به خودش فكر ميكنه و تازه خود واقعيش رو ميبينه و حس ميكنه. Bta25th June 2009, 09:02 AMبا این وجود باید مواظب بود در تنهایی ماندن برای آدم عادت نشه ودر تنهایی هاش به سرزنش خودش نپردازه و این تنهایی ها باعث نشه که آدم از خودش هم متنفر بشه.... ساغر زیبا27th June 2009, 01:25 PMکاش بودم تک محصل درکلاس قلب تو تا وجودم ناله میکرد اززخمهای بی پایان تو:((>:w< اتفاقا تنهایی برای بیشتر افراد یک معضل هست که اگر بیشتر باشد باعث میشود نه تنها روح را خسته بلکه جسم را هم از پا در می آورد چون در تنهایی خیلی چیزهاست و فقط خود فرد میتونه خودش رو نجات بده همیشه تنها بودن باعث میشه انسان به گذشته اش به سختی هاش به آینده اش بیشتر فکر کرده وباعث میشود خودبخود اعصابش خسته شده وهمیشه منزوی وگوشه گیر گردد .فقط گاهی اوقات که فرد حس کنه واقعا نیاز به تنهایی داره خوبه اما به اندازه اش[-( سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 592]