واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
بازسازی صحنه قتل دردناک دختر 8 ساله
جوان شیطان صفتی که دختربچه ۸ سالهای را در سرویس بهداشتی مدرسه روستا به قتل رسانده و طلاهای او را نیز سرقت کرده بود در حالی به بازسازی صحنه جنایت هولناک خود در حضور قاضی ویژه قتل عمد پرداخت.
روزنامه خراسان: جوان شیطان صفتی که دختربچه ۸ سالهای را در سرویس بهداشتی مدرسه روستا به قتل رسانده و طلاهای او را نیز سرقت کرده بود در حالی به بازسازی صحنه جنایت هولناک خود در حضور قاضی ویژه قتل عمد پرداخت که اهالی روستا با تجمع در اطراف مدرسه خواستار اجرای مجازات وی در ملاء عام شدند.
متهم ۲۱ ساله این پرونده جنایی که توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به روستایی در ۷۰ کیلومتری مشهد (محل وقوع قتل) هدایت شده بود با دستور قاضی سیدجواد حسینی مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت تا جزئیات قتل دختر ۸ ساله را شرح دهد.
او گفت: آن روز عصر حدود ساعت ۵ بعدازظهر بود که دیدم دختر ۸ ساله در حالی که شال زرد رنگی به سر دارد با پای پیاده به طرف منزلشان حرکت میکند. یک لحظه وسوسههای شیطانی به سراغم آمد که در همین حال دخترک را صدا زدم و از او خواستم دنبالم بیاید که کاری با او دارم! آن دختر هم که مرا میشناخت بدون هیچ حرفی دنبالم به راه افتاد. من به طرف مدرسه روستاحرکت کردم و او را از دیوار کوتاه مدرسه به سوی سرویس بهداشتی کشاندم. آن جا یک تخته موکت کهنه پهن بود. وقتی دخترک متوجه منظورم شد فقط اشک می ریخت اما من توجهی به نالههای او نکردم و...
متهم ۲۱ ساله در ادامه اعترافاتش افزود: سپس از «م» خواستم تا گوشوارههای طلایش را بیرون بیاورد و به من بدهد اما او دستانش را روی گوشهایش قرار داد و گفت: اگر گوشوارههایم را بگیری ماجرا را به مادرم میگویم. ولی گوش من بدهکار این حرفها نبود. وقتی با مقاومت او روبهرو شدم در یک حالت جنون آمیز گلویش را فشار دادم و سپس شال زرد رنگ او را دور گردنش پیچیدم تا خفه شد و روی زمین افتاد. در این هنگام گوشوارههایش را سرقت کردم و در فلزی سرویس بهداشتی را نیز با نخ بستم و از محل فرار کردم. وقتی به منزلم رسیدم برای آن که همسرم متوجه موضوع نشود گوشوارههای طلا را زیر فرش پنهان کردم و به داخل روستا رفتم. دیدم اهالی محل به دنبال دختر گم شده میگردند که من هم همراه آنها شدم و با صحنه سازی اهالی را به طرف مدرسه کشاندم.
هوا تاریک شده بود که من به همراه پسرعمهام وارد مدرسه شدیم. در این لحظه من با باز کردن نخی که به در سرویس بهداشتی بسته بودم فریاد زدم که او اینجاست و بدین ترتیب پیکر بیجان «م» را بیرون آوردم که با تجمع اهالی در محل مذکور، پلیس نیز در جریان قرار گرفت و دقایقی بعد وقتی شما (قاضی ویژه قتل عمد) به من مشکوک شدید چارهای جز اعتراف ندیدم.
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]