واضح آرشیو وب فارسی:شهرآرا: امیرمقدم- این روزها کمتر کوچه و محله ای را می توان در شهر سراغ داشت که مراسم تعزیه و سوگواری در آن برگزار نشود. مراسمی که در همه آن ها، یک سخنران یا مداح با دست کم ١٠-١۵ پای منبری مشارکت دارند که اگر بخواهیم تعداد این مراسم ها را در آدم هایی که در آن ها حضور دارند، ضرب کنیم در یک ماه حتما به عددی چند صد میلیونی خواهیم رسید و این یعنی غفلت ما از بزرگ ترین و پرمخاطب ترین رسانه دنیا! با این نگاه کار ما، خیلی سخت تر از آنچه خواهد شد که تا پیش از این به آن نگاه می کردیم. منظور همان بحث شور وشعوری است که در بیشتر مواقع یک پایش در مراسم ها می لنگد. مسئله ای که مقام معظم رهبری هم همیشه در دیدارهایشان با مداحان و سخنرانان اهل بیت(ع) به آن اشاره دارند. درست است که بازخوانی مستند و تاریخی واقعه عاشورا، بخش مهمی از مراسم های عزاداری محرم را تشکیل می دهد، اما اصل فلسفه خود عاشوراست که در دل واقعه خفته و بیشتر ما از آن غافلیم. عاشورا را درست ورق بزنید عاشورا، صحنه هنرمندی انسان های زیادی است که چه خوب و چه بد، آمدند و نقشی را از خود به یادگار گذاشتند. تیپ شخصیت هایی که کمتر کسی می تواند ادعا کند مانند او در آن روز روی صحنه نرفته و نقشی را رقم نزده باشد و این یعنی صحنه پیوسته برجاست و این ماییم که کوتاه با همه نقشمان می آییم و می رویم. پس نمی توان مدعی شد که همه درس عاشورا، همه آن چیزی است که ما تا به حال پای این منبر و آن منبر شنیده ایم. این موضوع حساسیت منبرها را به عنوان رساترین و موثرترین رسانه در همه تاریخ، چند برابر می کند. فرصتی که از آن می توان به راحتی برای ارتقای سطح بینش مذهبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... مخاطب بهره برد، البته به شرطی که جاذبه های لازم برای جذب هر قشر مخاطبی را داشته باشد. جاذبه های که گاه در برخی مراسم از وسیله به هدف هم تبدیل می شوند و ما را فرسنگ ها ازاصل ماجرا دور می کنند. درس سبک زندگی عاشورایی اگر می خواهید از ظرفیت های عاشورا برای قرار گرفتن زندگی تان بر محور اعتدال دینی استفاده کنید یا به عنوان یک سخنران یا مداح از منبر عزاداری ها برای روشنگری بیشتر مردم استفاده کنید، ابتدا همه نیازها و سلسله مسائل زندگی قرن بیست ویکمی را روی کاغذ ببرید، بعد در آن طرف کاغذ، ظرفیت های عاشورا را فهرست کنید، حالا مثل کلاس درس دوران کودکی با قلمی خط رابط بین آن ها را بکشید، خواهید دید که در مشکلات کم هم خواهید آورد. عاشورا در هرچیزی برای شما الگویی دارد و حرفی برای گفتن؛ امربه معروف ونهی ازمنکر، احیاگری، باطل ستیزی، عدالت خواهی، اصلاح گری در جامعه، عمل به تکلیف، مبارزه با بدعت ها، فداکاری، صبر و بردباری، عزتمندی، جوانمردی، مواسات، شجاعت، زهد و بی رغبتی به دنیا، هدایت گری، عبادت و عرفان، جود وسخا، محرومیت زدایی، شرح صدر، بصیرت و بینش دینی، کرامت و بزرگواری، توکل واعتماد به خدا، دفاع ازحاکمیت مشروع، ایثار و جانبازی، احساس مسؤلیت و تعهد، حق گرایی، معامله باخدا وهوشیاری دربرابر وسوسه ها، دوست و دشمن شناسی، غیرتمندی، عفاف وحجاب، مشارکت زنان و ... . مشکل در جای دیگری است همان طورکه اشاره شد عاشورا حرف برای گفتن زیاد دارد. مشکل اینجاست که این ما هستیم که همه حرفش را نشنیده ایم یا نمی خواهیم بشنویم. فکر می کنیم عزاداری یعنی فقط گریه و سوز دل داشتن. درحالی که نه امام و نه سایر ائمه اطهار(ع) را نیازی به گریه و زاری ما نیست که این قدر بر برگزاری چنین مراسم هایی تاکید داشته اند. باید بدانیم که شور بدون شعور هیچ ارزشی ندارد و ما را پس از هزار سال هم به مقصود نخواهد رساند، پس درست از این فرصت استفاده کنید. در همین زمینه رهبر معظم انقلاب خطاب به گردانندگان اصلی چنین مراسم هایی خاطره ای را نقل می کنند که می تواند جواب چه کنم های ما باشد. ایشان می فرمایند: «ما در مشهد یک منبرىِ معروفى داشتیم، خدا او را رحمت کند، مال پنجاه سال قبل است؛ مرحوم رکن الواعظین. او منبر می رفت و مردم پاى منبر روضه خوانى او مثل ابر بهار گریه می کردند؛ درحالی که خودش هم بارها می گفت من اسم نیزه و خنجر نمى آورم. واقعا هم نمى آورد. بنده ده ها منبر از او دیده بودم. حادثه را آن چنان هنرمندانه تصویر می کرد که مجلس را منقلب می ساخت؛ بدون اینکه بگوید «کشتند»، بدون اینکه بگوید «تیر زدند»، بدون اینکه بگوید «شمشیر چنین زدند» یا «خنجر چنین زدند»؛ این ها را نمی گفت. می توان با شیوه هاى هنرمندانه، روضه خوانى خوب کرد و گریاند. البته این را هم به شما عرض کنم؛ اینکه آقایان مداح ها و سابق روضه خوان ها که ما حالا کمتر توفیق پیدا می کنیم ببینیم، اما در مواردى از افاضات مداح ها مستفیض می شویم، اصرار می کنند که بلند گریه کنید، لزومى ندارد خوب، آرام گریه کنید. وقتى می خواهند سینه بزنند، اصرار بر اینکه «صدا، صداى این جمعیت نیست»؛ یا وقتى مردم می خواهند صلوات بفرستند، اصرار بر اینکه «صلوات، صلوات این جمعیت نیست». شما بخواهید مردم صلوات بفرستند، ولو توى دلشان. گرم شدن مجلس به این شیوه ها، اصل نیست؛ کارى کنید که دل هاى مستمع را در اختیار بگیرید. دل مستمع وقتى در اختیار شما آمد، مقصود حاصل است؛ اگر آهسته هم گریه کند، باز مقصود حاصل است؛ اگر به شما توجه کرد، باز مقصود حاصل است.» کارشناس: حجت الاسلام محمدهادی مشیری دبیر اتاق فکر تبلیغ خراسان
سه شنبه ، ۲۸مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهرآرا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]