واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روایتی از روستای محل زندگی ژی جینپینگ
رییس جمهور غارنشین!
رییس جمهور فعلی چین، ژی، در زمان حکومت مائو در یک غار روستایی زندگی میکرد.
وبسایت فرادید: کری گریسی؛ رییس جمهور فعلی چین، ژی، در زمان حکومت مائو در یک غار روستایی زندگی میکرد. این شاید مثبتترین فصل زندگی او باشد؛ اما آنطور که من متوجه شدم، مسئولان پروپاگاندای چین هنوز مصرند که نحوۀ بازگو شدن این داستان توسط خبرنگاران را کنترل کنند.
به گزارش بیبیسی انگلیسی، من مشتاق بودم تا غاری را که رییس جمهور چین در آن بزرگ شده ببینم. وقتی که پشت سر یک سدان سیاه در مسیر رفتن به غار بودیم، اضطراب مرا فرا گرفت. مردی که از سازمان پروپاگاندا ما را همراهی میکرد نیز مضطرب بود. پیشبینی میکردم که به دردسر بخوریم.
رییس جمهور ژی در حال ساختن کیش شخصیت برای خود است. چیزی که مرد قوی با اسطورۀ خلقت عالیش اصلاً دلش نمیخواهد این است که بیبیسی تصویرش را خدشه دار کند. در نتیجه دلیل اضطراب رییس پروپاگاندای محلی را باید درک کنید.
دستیاران پروپاگاندای رییس جمهور، تلاش زیادی میکنند تا او را مردی از جنس مردم نشان دهند. او بند رختها را کنار میزند تا به خانهها در کوچههای فقیرنشین سر بزند، و ماسک هم نمیزند؛ پیام این کار این است که ژی رهبری است که از همان هوای آلودهای شما تنفس میکنید، تنفس میکند. او به زبان عامیانه با مردم سخن میگوید و به دانشجویان میگوید که زندگی مثل پیراهنی است که اگر باید چند دکمۀ اولش را با دقت ببندید، چرا که اگر اشتباه کنید تا آخر اشتباه پیش خواهید رفت. او برای ناهار در صف رستورانی عادی میایستد و پول غذایش را خودش حساب میکند. پیام این کار این است: او نه حریص است و نه ادا در میآورد.
همۀ اینها البته تبلیغات سیاسی هوشمندانه است. پشت لبخند ژی جینپینگ یک عملگرای بیرحم پنهان شده است. شما بدون آنکه یک بازیگر سیاسی قهار باشید نمیتوانید به راس حزب کمونیست چین برسید، و آقای ژی یک عمر است که دارد بازی میکند.
اما سدانی که جلوی ما حرکت میکرد، حالا در مقابل یک ایست پلیس توقف کرده است. اما به قلب اسطورۀ خلقت رییس جمهور رسیدهایم. نزدیک به نیم قرن پیش، ژیِ پانزده ساله از هرج و مرج پایتخت به این منظرۀ حیرتآور از درههای زرد، غارها و کوهها گریخت. تفاوت میان پکن و اینجا، حتماً در آن دوران بسیار بیشتر هم بوده است.
لیانگجیها
به خصوص برای ژی. او در واقع تا سن پانزده دو نوع زندگی را تجربه کرد. در ابتدا، پدرش از قهرمانان انقلاب کمونیستی بود و در نتیجه ژی در سالهای اول زندگیش زندگی معروف به زندگی آقازادههای سرخ را تجربه کرد و در ناز ونعمت بزرگ شد. اما پس جنگ داخلیای که مائو، که روز به روز پارانویدتر میشد و عطش انتقام در او شدت بیشتری میگرفت، علیه نخبگان حزب در دهۀ 60 میلادی به راه انداخت، همه چیز را زیر و رو کرد. پدر ژی زندانی شد و خانوادهاش مورد تحقیر قرار گرفتند. یکی از خواهران او در این دوران مرد. مرحلۀ دوم زندگی او در پکن زمانی بود که بدون داشتن والدین یا دوستانی که بتوانند او را از دست پاسداران سرخ مصون بدارند مجبور بود، از خود در برابر خطر مرگ و دستگیری محافظت کند و از آنها بگریزد. پاسداران سرخ در آن زمان آزاد بودند تا عدالت مدنظرشان را در خیابان به اجرا بگذارند. این قضیه ادامه داشت تا تا اینکه به این روستا بیاید.
در آن زمان، میلیون کودک شهری دیگر در چین نیز، کاری شبیه به این را انجام میدادند. مائو فرمان داده بود که بچهها باید زمانی را در روستاها بگذرانند و از زندگی سخت کشاورزان درس بگیرند، و ژی جینپینگ میگوید که از این کار درس گرفته است. مسئولان پروپاگاندای او، این آسیب زمان کودکی او را به شکل یک پیروزی نمایش میدهند. این دهکده به معبدی برای مشهورترین پسرش بدل شده است و بخشی اساسی از تصویری را که در مورد رییس جمهور القا میشود را به خود اختصاص میدهد. او در مورد این روستا میگوید: "من قلبم را در لیانگجیها جا گذاشتم. لیانگجیها من را ساخت."
رهبرانی زیادی در قرن بیستویکم نمیتوان یافت که در غار زندگی کرده باشند و پیش از آنکه خود را به قلۀ سیاست رسانده باشند، کشاورز بوده باشند. اما در چین، واگذاردن تفسیر واقعیات به مخاطبان، امری معمول نیست. در نتیجه من را به موزهای بردند که کارهای خیری را که ژی در حق همروستاییهایش انجام داده بود به نمایش میگذاشت و هر گاه حواسم پرت میشد، یک راهنمای احساساتی فوری برایم شروع به شرح داستهای ژی میکرد.
این پارانویا در چین ناشی از چیست؟ چرا تاریخ را باید استرلیزه کرد و همۀ ردهایی را که شخصیتی را میتوان از رویشان شناخت پاک کرد؟ من به دنبال بازیگوشیهای ژی در جوانی و کاستیهای شخصیتی او نبودم. اما به هر طرف که نگاه میکردم، چنان با دقت خاطرات را دستچین و ترگل و ورگل کرده بودند که تشخیص واقعی بودنشان بسیار سخت بود. در تمام مدت، اضطراب رییس پروپاگاندای محلی، بدتر میشد. نهایتاً از من خواست سندی را امضا کنم و قول بدهم که هر چیزی که بیبیسی راجع به رییس جمهور ژی خواهد گفت، مثبت خواهد بود. وقتی که گفتم نمیتوانم چنین کاری کنم از کوره در رفت. شاید کار او برق انداختن تصویر رییس جمهور باشد، ولی کار من این نیست.
طنز تلخ کیش شخصیت ژی جینپینگ این است، که خودِ او و خانوادهاش از سیاستهای کیش شخصیتی مائو آسیبهای فراوانی دیدهاند. و پس از تراژدیای که در جریان انقلاب فرهنگی رقم خورد، حزب کمونیست مصمم بود تا هرگز دوباره مرتکب چنین اشتباهی نشود. کمیتههای خاکستری بدون چهره، برای چهل سال پس از آن ماجرا چین را اداره کردند. اما حالا، مرد قوی دوباره بازگشته است. اما شاید مسئلۀ نگرانکنندهتر این باشد که کسانی که تاریخ را فراموش میکنند، محکوم به تکرار آن هستند.
وقت ترک غارها رسیده بود. رییس محلی پروپاگاندا تهدید کرد که چیزهایی که ثبت کرده بودم را ضبط خواهد کرد. رییس جمهور ژی قلبش را در لیانگجیها جا گذاشته بود، اما من دلم نمیخواست چیزهایی که جمعآوری کرده بودم را آنجا بگذارم. شب با عجله تصمیم گرفتیم که 320 کیلومتر تا فرودگاه برویم و ماحصل کارمان را به خارج از چین بفرستیم. جالب اینجاست که حتی بدون تلاش و تهدید از سوی دپارتمان پروپاگاندا، میتوان دریافت که سالهایی که ژی جینپینگ در غار زندگی میکرده، احتمالا مثبتترین فصل زندگی او بوده است.
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]