واضح آرشیو وب فارسی:صدای ایران: جدا از ماجرای سوتی های موجود در سریال، ریزبینی مخاطبان و واکنش آنی و لحظه ای آنها هم مقوله جالب و قابل بحثی است. در مدتی که از شروع پخش سریال می گذرد، ایرادهای محتوایی و ساختاری جالبی از سریال گرفته شده که شاید خیلی ها با چندین بار تماشا هم نتوانند به آنها برسند؛ نکته سنجی هایی در حد اینکه زمان قبل از انقلاب، میوه ها را در کیسه نمی فروختند یا چرا پدر کیمیا وسط تابستان نارنگی می خورد و کیمیا در آن سن و سال، ابروهایش را برداشته! خلاصه اینکه به نظر می رسد این نکات، حتی از خود سریال هم جذاب تر باشند. همراه اول موقعی که آرم همراه اول را روی در مغازه بازار دیدیم، برق از سرمان پرید. دهه 50، خرمشهر، همراه اول!!! این یکی را هیچ جوره نمی شود لاپوشانی کرد. کامنت ها نشان می دهد که چشم های زیادی این سوتی را دیده: • عوامل اصلی سریال با تشکر از زحماتتون، اما سوتی دادن در چنین سریالی با چنین عوامل کارکشته ای واقعا جای تعجب داره. در سکانس خرید مادر کیمیا با زن داییش، اون تبلیغ همراه اول پشت سر بازیگرا چی بود؟ واقعا ندیده بودینش؟ • از شما بعید بود در قسمتی که خانم آزیتا حاجیان با خانم دیگه ای در حال خرید بودن، تبلیغ همراه اول سوتی بود. • همراه اول با ماشین زمان رفته به دهه 50 صندوق پست روی در یکی از همین نکته سنجی ها درباره صندوق پست روی در است که بعضی ها واکنش های جالبی نسبت به آن نشان داده اند. • روی در آبی خونه خانم طاهری یک صندوق پست وجود داره! در حالی که هنوز چند سال بیشتر از نصب این صندوق ها نمی گذرد و سی و اندی سال قبل هیچ اثری از آنها نبود. • صندوق پست روی در خونه خانوم طاهری دیگه اوج سوتیه • از این صندوق پست ها مگه بوده اون زمان روی در؟ • صندوق پستی روی در حیاط خانم طاهری... قبل انقلاب روی در خونه ها از اینا بوده؟؟؟ خیابان های دهه 50 بعضی ها هم به بازنمایی خیابان ها و جاده ها و حتی ماشین های دهه 50 ایراد گرفته اند و گفته اند که از گاف های اساسی سریال است. • متاسفانه نتونستن فضای اون سال رو در بیارن. توی سریال طراحی صحنه ای شکل نگرفته و خیابان های خرمشهر رو بازسازی نکردن. برای همین فضای اون سال ها در نیومده. • لباس ها و خیابون ها شبیه دوران قبل از انقلاب نیست. کلا انگار واسه بچه ها فیلم ساختن. • ماشین آمریکایی مشکی که امشب توی سریال نشون داد، مال سال 1990 بود این ماشین سال 1357 اصلا نبوده. • تابلو جاده ها از 50 سال پیش تا الان همین طوری باقی مونده؟ چادر عبایی آستین دار همان لحظه ای که برای اولین بار خانم طاهری، چادر عبایی را با آن آستین های توردوزی شده سرش کرد، می شد حدس زد که این کار چه واکنش هایی به همراه داشته باشد. خب دیگر این را همه می دانند که چادرهای آستین دار تازه به بازار آمده اند و طبیعتا قبل از انقلاب نبوده اند: • اون موقع ها چادر عبایی این شکلی نبود. عبا یا همون چادر عربی ها توی جنوب هم آستین دار نبوده. • اون موقع خانوم ها عبای این مدلی نمی پوشیدن. من خودم خوزستانی ام. • حداقل تحقیق می کردین که اون موقع ها عبا چه شکلی بوده. • واقعا کارگردان یادش نیست که چادر آستین دار چند سال پیش اومد تو بازار؟ حداقل تورهای لب آستینش رو برمی داشت. قطار سریع السیر بعد از اینکه قرار می شود پدر کیمیا دست اهل و عیال را بگیرد و به سمت تهران حرکت کنند، یک اتفاق هیجان انگیز ما را به وجد آورد. خانواده استوار پارسا به وسیله قطار عازم پایتخت می شوند، قطاری که تصاویر داخلی آن به هیچ وجه شبیه به قطارهای 40 سال پیش نیست! • آقا به جان خودم من پریروز با همین قطاری که کیمیا و خانواده اش اومدن تهران رفتم اهواز! • می گم این صنعت حمل و نقل ریلی ما تو این سال ها خیلی پیشرفت نداشته ها. قطارهای امروز شبیه به قطارهای دهه 50 هستن! • خوش به حال کیمیا اینا. ما دهه 60 با اتوبوس سفر می کردیم، اینا 10 سال قبل از ما با قطار اکسپرس! تیربرق های مدرن! یکی از نکاتی که سازندگان کیمیا از همان قسمت های اول سریال درگیر آن بودند تیربرقها، دکل های مخابراتی و تابلوبرق های ساختمان های مختلف بود. البته کیمیاسازان فقط درگیر آن مسائل شدند و خیلی دنبال رفع و رجوع آن نبودند. اتفاقی که از چشم تیزبین مخاطبان این سریال پرهزینه دور نماند: • من دیپلم شبکه هوایی دارم، این مدل تیربرق هایی که تو سریال نشون می دن حدود 10-15 سال است که در تهران استفاده می شه. قبل از اینها تیربرق های سیمانی سوراخ بوده و پیش از اونها هم تیرهای چوبی. مسلما در دهه 50 از تیرهای چوبی استفاده می شده. • تیربرق های محله استوار پارسا 40 سال پیش از تیربرق های محل ما تو دهه 90 سالم تر و سرپاتر بود! گریم ها یکی از پرحاشیه ترین اتفاق ها، گریم های استفاده شده برای زنان این سریال است. خیلی معتقدند که کارگردان حتی یکبار هم گذرش به خرمشهر نیفتاده و رنگ پوست آدم ها را ندیده: • خودتون تاحالا آبادان و خرمشهر بودید؟ رنگ پوست افراد جنوبی که نشون دادین، اصلا شبیه رنگ پوست آبادانی ها نیست. • جهت اطلاع کارگردان پوست بیشتر آبادانی ها گندمی است تا سیاه سوخته. • کی گفته خانم های آبادانی و خرمشهر سیاه پوست هستند آخه؟ دختر دبیرستانی که دوست کیمیاست با کمک گریم پوستش رو تیره کردین که بگین جنوبیه؟ دیگر سوتی ها جدا از این گاف های آشکار و مهم، بخشی از مخاطبان هم سوتی های جالبی از کار گرفته اند: • اینم از سوتی توی قسمت پنجم. فرخ روی پشت بامی نشسته که ایزوگام شده. اونم 30-40 سال قبل. مگه می شه؟! • اون موقع ها خونه ها آیفون داشتن؟ ما امروز یکیشو توی کیمیا دیدیم. • آخه کدوم جنوبی چادر عروسش مشکیه؟ • ظاهرا اون موقع هاشور ابرو هم مد بوده. به ابروهای کیمیا دقت کنید. • میوه ها رو هم معمولا تو کیسه پلاستیکی نمی ذاشتن. تو پاکت می ذاشتن. • اهواز آن سال ها این قدر پیشرفت کرده بود که لوله کشی گاز داشته؟ بچه های همه اتاق جداگانه داشتن و همه به مدرسه می رفتن؟ پس کجا بی سوادی بوده؟ • اگر تابستان بوده و زمان امتحانات در خرداد، پس پرتقال دست پدر خانواده چه کار می کنه؟ آیا جلوه های ویژه بصری می توانست کیمیا را نجات دهد. هادی اسلامی که تجربه موفقی در فیلم «چ» دارد، این مساله را بررسی می کند. حذف گاف با یه کم پول و کمی خلاقیت سریال مختارنامه، فیلم «چ» و سایر آثار فاخر، بار بخش مهمی از دکورسازی را به دوش جلوه های بصری می اندازند. شاید در کل، دکورها آن اندازه ای که ما در کل کار می بینیم، نباشند، اما نهایتا طوری تنظیم می شوند که شهر همان طور که باید باشد، به نظر برسد. قطعا درباره «کیمیا» هم این امکان وجود داشته که برای بازسازی خرمشهر از چنین تکنیکی استفاده شود. سید هادی اسلامی که در ویژوال افکت هر دو اثر مختارنامه و «چ» دست داشته، درباره چگونگی بازنمایی ها با این روش توضیح می دهد. یکی از انتقادهایی که از اول پخش سریال «کیمیا» وجود داشته، این است که سریال، بازنمایی درستی از حال و هوای خرمشهر دهه 50 انجام نداده. شما زمان ساخت فیلم «چ» حاتمی کیا شهر پاوه را به شیوه ویژوال افکت بازسازی کردید. قطعا اینجا هم چنین امکانی وجود داشته که با جلوه های بصری خیابان های خرمشهر مطابق الگوی دهه 50 ساخته شود. درباره بازسازی فضاها باید بگویم که سال هاست این خدمات توسط کسانی که طراح جلوه های بصری هستند، در حال انجام است. مسوولان جلوه های بصری خیلی تلاش کردند که فیلمنامه ها را قبل از اینکه کار شروع شود و در همان پیش تولید بخوانند و مشاوره های اجرایی بدهند تا به جای اینکه عوامل بروند و دکورسازی کنند، با این تکنیک به نتیجه برسند. اینکه این فرهنگ چقدر جا افتاده و چقدر فیلمسازها به سمتش می روند، یک بحث دیگر است. پس یعنی چنین امکانی برای همه کارها وجود دارد؟ بله، اما مساله دیگر، بحث فرهنگی این کار است. به نظرم خیلی ها به لحاظ تکنیکی با این کار آشنا هستند، اما هنوز ترجیح می دهند که بعضی اتفاقات در صحنه بیفتد؛ یعنی آن چیزی که در تولید اتفاق می افتد، برایشان ملموس تر است. برای همین کمتر می آیند سراغ این قضیه یا آن را جدی نمی گیرند. مساله مهم دیگر این است که هنوز نه در سینما و نه در ارشاد ردیف بودجه نداریم. این مساله هم به دوستان لطمه می زند و هم به فیلم ها. اما با استفاده از دکور و صحنه هم آن طور که باید، موفق نمی شوند. دوستانی که می خواهند از این تکنیک استفاده کنند باید بدانند چه می خواهند؛ یعنی از اول باید بدانند خیابان جلو خانه شخص چه شکلی است؟ در حالی که هیچ کس نمی داند. می گویند باید برویم سر صحنه ببینیم چه پیش می آید. در این صورت، ما کاری نمی توانیم بکنیم. چون وقتی بدانیم قرار است فقط دو متر جلو خانه برای ما اهمیت داشته باشد، بقیه خیابان را با ویژوال افکت می گیریم، ولی وقتی نمی دانیم کجاست و نمی دانیم چه نمایی قرار است داشته باشد، اصلا امکان پذیر نیست. ما یک پروسه پیش تولید با صحنه و کارگردانی داریم و آنجا همه چیز را مشخص می کنیم. یعنی بعضی کارگردان ها با این فن آشنایی ندارند؟ نمی توانم بگویم نمی دانند، چون قطعا می دانند. مساله این است که نمی دانند چقدر راحتی می توانند به آن اطمینان کنند و دوم اینکه از ابتدا برنامه ریزی دقیقی روی کار ندارند؛ یعنی نمی دانند هر نما قرار است به چه صورت گرفته شود، بنابراین نمی شود برنامه ریزی کرد. برای سریال های طولانی هم که خب اصلا نمی شود چنین کاری کرد. حقیقت این است که چنین کاری بسیار بسیار برایشان به صرفه است، اما متاسفانه خلاقیتی در این زمینه وجود ندارد. هیچ برنامه ریزی قبلی برای این کارها نیست.
شنبه ، ۲۵مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صدای ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]