واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بدون زمينهاي خاكي ، فوتبال هم نابود شد
نباید عکس بازیکنها بیحساب و کتاب روی مجلهها بنشیند
نویسنده : سعيد احمديان
فوتبال ايران حال و روز خوبي ندارد و با روزهاي اوجش فاصله گرفته است؛ روزهايي مانند دهه 70 ميلادي كه سه قهرماني پي در پي در آسيا و صعود به جام جهاني و المپيك از ايران تيمي ترسناك در سطح آسيا ساخته بود يا 20 سال بعد كه تيم رؤيايي 98 هنوز هم يكي از بهترينهاي تاريخ فوتبال ايران است. امروز اما در روزهايي هستيم كه خبري از آن اقتدار سالهاي دور فوتبال ايران در آسيا نيست و سالها از آخرين افتخار فوتبال ايران در سطح ملي و باشگاهي ميگذرد. شايد تلخترين توصيف از حال و روز فوتبال كشورمان را سرمربي پرتغالي تيم ملي روايت ميكند. نكتهاي كه او بارها در چند ماه اخير در صحبتهايش تكرار ميكند و ميگويد تنها در رنكينگ فیفا است كه كشورمان نام تيم اول آسیا را يدك ميكشد اما در زمين فوتبال و از امكانات گرفته تا ستارههايي كه در تركيب دارد با تيمهاي مطرحي مانند ژاپن، كره و استراليا فاصله گرفته است و دورتر از آنها قرار دارد، تيمي كه البته با جوانگرايي كرش ميخواهد در مسير بازگشت به روزهاي اوج قرار بگيرد. اما چرا فوتبال ايران از اواخر دهه 90 ميلادي يك عقبگرد را تجربه كرده است، چرا بر خلاف آن روزها سال به سال كه ميگذرد بازيكنان بزرگ كمتر در فوتبال ايران ديده ميشوند، طوري كه بايد با ذرهبين دنبال يك ستاره در تركيب تيم ملي گشت. جلال طالبي سرمربي سابق تيم ملي فوتبال كشورمان كه سابقه هدايت ايران در جام جهاني فرانسه را دارد و مربي نسل طلايي فوتبال كشورمان بوده است شايد بهتر بتواند به اين سؤالات پاسخ دهد. طالبي كه علاوه بر مربيگري در بالاترين سطح فوتبال، در دهه 50 زماني كه بازي ميكرد هم جزو بازيكنان شاخص و مطرح تاريخ فوتبال ايران است در گفتوگو با «جوان» از چرايي رسيدن فوتبال ايران به اين وضعيت گفته است و براي اين درد نسخه پيچيده است؛ نسخهاي كه از امكانات و پول و البته از همه مهمتر به عقيده او فراهم كردن شرايطي براي ورود مربيان عاشق به مستطيل سبز را در خودش جا داده است. آقاي طالبي شما سرمربي ايران در جام جهاني 98 بوديد؛ تيمي پر از بازيكن بزرگ. ميخواستيم بپرسيم از تيم رؤيايي 98 كه پر از ستاره بود تا تيم 2015 كه تك ستاره دارد، چه فاصلهاي طي شد تا به اينجا برسيم و در وضعيتي باشيم كه با آن تيم ترسناك فوتبال آسيا فاصله گرفتهايم؟! با از بين رفتن سازندگي در باشگاههاي كشور به اين وضعيت رسيدهايم كه هنوز 17 سال بعد از تيمي كه در جام جهاني 98 به ميدان رفت از آن به عنوان آخرين تيم پرستاره تيم ملي كشورمان ياد ميكنيم. متأسفانه فراموش كردن رده پايهها تأثير زيادي در رسيدن ما به اين وضعيت داشت. اينكه بازيكن را از سنين پايين به صورت آكادميك پرورش بدهيم تا بتوانيم از اين بازيكنان در آينده استفاده كنيم فراموش شده است. باشگاههايي كه بازيكنساز بودند فراموش كردند كه بايد در ردههاي پايينتر هم سرمايهگذاري كنند. توجه به اين ردهها وقتي اهميتش را از دست داد كار به جايي رسيد كه امروز با كمبود بازيكن خلاق و ستاره روبهرو هستيم و جمع كردن تيم پرستارهاي مانند تيم 98 واقعاً سخت است. امروز شرايط فرق كرده است، بچههايي كه در تيم 98 بودند شروع كارشان با سختي بود و با تلاش به آن جايگاه رسيده بودند. آن زمان پولي در كار نبود و مانند امروز قراردادهاي نجومي بسته نميشد. اين بازيكن بود كه براي بهتر شدن تلاش ميكرد و همواره به دنبال اين بود كه معايبش را برطرف كند و در نهايت هم وقتي اين بازيكنان كنار هم قرار ميگرفتند تيمي بودند كه همه آنها ستاره بودند. تفاوت فوتباليستهاي امروزي با نسل طلايي 98 يا دهه 70 ميلادي را در چه چيزي ميبينيد كه سبب شده بين آنها با ذرهبين دنبال ستاره بگرديم و در تركيب تيم ملي به برهوت ستاره برسيم؟ الان متأسفانه بازيكنان كمتر احساس ميكنند كه در بازيشان عيب و نقصي وجود دارد و به دنبال بهتر شدن نيستند. دليل آن هم بالا رفتن تعداد باشگاهها و همچنين ورود پول است. با بازيكن در شرايطي كه بايد زحمت زيادي بكشد تا پولي براي بازي دريافت كند و زماني كه هنوز به مرحله يك فوتباليست درجه يك نرسيده است بدون هیچ ضابطه ای قراردادهاي ميلياردي بسته می شود.بازيكن هم وقتي اين شرايط را ميبيند كه به راحتي ميتواند به جايگاهي برسد كه ما در قديم براي رسيدن به آن سالها زحمت ميكشيديم، دنبال اينكه فن و تواناييهاي بازياش را بالا ببرد نميرود و مطمئن است كه تيمها با همين كيفيت هم دنبالش ميآيند. در رسيدن به اين وضعيت، نتيجهگرايي را چقدر مؤثر ميدانيد؟ اينكه همه از يك تيم نتيجه ميخواهند و كسي سراغ تيمهاي پايه را نميگيرد و معدود باشگاههاي بازيكنساز هم مورد بيتوجهي قرار ميگيرند. الان باشگاهها تنها چيزي كه برايشان اهميت دارد تيم بزرگسالان است. ديگر مانند گذشته اينطور نيست كه در ردههاي پايه روي جوانان سرمايهگذاري كنند، بازيكنان مختلف را در ردههاي نوجوانان و جوانان ببينند و براي تيمهاي پايهشان انتخاب كنند، اين هم به خاطر اين است كه اين كارها هزينه دارد و باشگاهها ترجيح ميدهند اين هزينهها را در تيم بزرگسالان انجام دهند. متأسفانه ما عجول شدهايم، فكر ميكنيم بازيكنسازي مانند خم رنگرزي است و آيندهنگري در برنامههاي باشگاه وجود ندارد. همين نداشتن صبر در تيمداري سبب شده تا همه چيز را براي امروز بخواهيم و همه برنامهها در تيمها بر اين مبنا تنظيم شود. نداشتن آيندهنگري و هزينه نكردن در اين بخش، فوتبال ايران را به جايگاهي ميرساند كه اهميتي به تيمهاي پايه داده نميشود. در بر را خي جاها هم كه براي ردههاي پايه هزينه ميشود، چون آيندهنگري وجود ندارد و برنامه و هدف مشخصي نداريم اين هزينهها به سرانجام نميرسد و نميتواند خروجي داشته باشد. و قطعاً ورود پولهاي بيضابطه و صفرهاي قراردادي كه سال به سال بالا ميرود، به روند نزولي فوتبال شدت بخشيده است؟ مطمئناً، بازيكن در قبال كاري كه انجام ميدهد حالا در هر رشته ورزشي باشد، معتقدم بايد حق و حقوق زحمتي كه ميكشد را دريافت كند و كسي مخالف اين قضيه نيست. فوتبال هم با توجه به اينكه بيشتر در ديد است خب رقم قراردادهايش بالاتر است. مخالف اين نيستم كه حالا يك بازيكن ميليوني پول بگيرد يا ميلياردي اما هيچ جاي دنيا به اين شكل و بدون حساب و كتاب خرج فوتبال و جذب بازيكن نميكنند. پرداختها و رقم قراردادها بايد بر اساس ضابطه و قواعدي باشد. زماني كه فوتبال نتيجهگرا ميشود و يك مديرعامل و مربي مشروط به اينكه نتيجه بگيرند ماندني ميشوند، اين مسائل پيش ميآيد. در اين سيستم اگر دو تا بازيكن مطرح باشند، باشگاهها براي اينكه نتيجه بگيرند دنبال اين دو بازيكن ميروند و يك رقابت به وجود ميآيد. وقتي هم اين دو بازيكن جذب شدند آنها دنبال چهار بازيكن ديگر هستند. هيچ حساب و كتابي نيست كه چرا يك بازيكن را جذب ميكنند و اصلاً در پست اين بازيكن كمبود دارند يا نه كه با اين بازيكن قرارداد بستهاند. شما در فوتبال امريكا و كشورهاي مختلف مربيگري كردهايد، قيمتگذاري روي بازيكنان بر چه مبنايي است؟ در امريكا كميتهاي پنج نفره زير نظر فدراسيون فوتبال اين كشور است كه قيمت بازيكنان را با توجه به سابقه اين فوتباليست و رزومه و بازياي كه از او مشاهده ميكنند تعيين ميكند و باشگاه نميتواند روي بازيكن قيمت بگذارد و پيشنهاد بدهد. باشگاهها به اين كميته اعلام ميكنند كه در اين پست به چنين بازيكني احتياج دارند و آن كميته قيمت بازيكن را اعلام ميكند و باشگاه آن را در صورتي كه از عهده پرداخت قرارداد برآيد جذب ميكند. و البته در مقابل اين هزينهها، راههاي درآمدزايي دارند كه علاوه بر جبران هزينهكرد به سوددهي هم برسند. درباره درآمدزايي در كشورهاي ديگر بيشتر صحبت ميكنيد؟ از لحاظ اسپانسر هيچ مشكلي ندارند و بيشتر هزينههاي تيم از طريق حق پخش تلويزيوني تأمين ميشود و اسپانسرهاي مختلفي هم در كنار حق پخش، كنار تيم هستند كه هزينههاي تيم را تأمين ميكنند. همچنين از طريق بليت فروشي كه براي برخي از تيمهاي باشگاهيشان حدود 30 تا 40 هزار تماشاگر در هر بازي ميآيد و ارزانترين بليت هم 25 دلار است نيز درآمدزايي ميكنند. بر خلاف باشگاههاي ما كه زيانده هستند و هزينههايشان برگشتي ندارد! بله، در كشورهاي ديگر تيمها خصوصي هستند و اصلاً دولت كاري به هزينه در فوتبال و باشگاهها ندارد. عقيده دارم در ايران هم تا زماني كه تيمها خصوصي نشوند با اين مشكلات روبهرو خواهيم بود. البته بخش خصوصي هم در كشور مشكلاتي دارد اما باز هم مسير و راههايي وجود دارد كه ميتوان در فوتبال درآمد كسب كرد. داشتن ورزشگاه اختصاصي و قرارداد با كمپانيهاي مختلف و البته حق پخش تلويزيوني ميتواند هزينههاي تيمداري در ايران را تأمين كند. هر چند باشگاهها زيانده هستند اما با توجه به گردش هزار ميلياردي ساليانه فوتبال البته از جيب دولت، به نظر ميرسد فوتبال مشكل مالي ندارد و نبايد بهانهاي در اين رابطه براي عدم توجه به فوتبال پايه باشد. چاره كار را در چه ميبينيد؟ بايستي قوانين وجود داشته باشد و بخشي از پولي كه در فوتبال وجود دارد براي بازيكنسازي و ردههاي پايه هزينه شود. البته اگر قوانيني در اين رابطه وجود هم داشته باشد اجرا نميشود. مثلاً وقتي يك باشگاه در بدو ورود 10 ميليارد در فوتبال هزينه ميكند، از او بخواهند كه يك ميليارد آن را در بخش پايه و تيمهاي نوجوانان و جوانان و اميد هزينه كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]