تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):درباره آيه «ياد خدا بزرگتر است» ـ : به ياد خدا بودن در هنگام روبه رو شدن با حلال و ح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835678563




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مقتل شب اول محرم؛ حضرت مسلم بن عقیل


واضح آرشیو وب فارسی:دانا: مسلم، نخستین شهید واقعه کربلاست، شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است.به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از ورامین ما : مسلم بن عقیل، برادر زاده امیرالمؤمنین و پسر عموى حسین بن على (ع) بود. دودمانى که مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود.مسلم به افتخار دامادى امیرالمومنین علی علیه السلام نایل شد و با یکى از دختران امام به نام “رقیه” ازدواج کرد. این وصلت بر میزان فضیلت هایش افزود و او را بیشتر در محور «حق » و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داد. درجنگ صفین، وقتى که امیرالمؤمنین(ع) لشکر خود را صف آرایى مى کرد، امام حسن و امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل را بر جناح راست سپاه، مامور کرد. مسلم، در دوران خلافت حضرت على(ع) در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس از شهادت آن امام، هرگز از حق که در خاندان او و امامت دو فرزندش، حسنین -علیهما السلام تجسم پیدا کرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاکش را بر این آستان فدا کرد. در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبى(ع) که از سخت ترین دوره هاى تاریخ اسلام نسبت به پیروان اهل بیت و طرفداران حق بود،مسلم با خلوص هر چه تمام در مسیر حق بود و از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن علیه السلام محسوب مى شد. پس از شهادت امام مجتبى(ع) که امامت به حسین بن على(ع) رسید تا مرگ معاویه که یک دوره ده ساله بود;باز مسلم را در کنار امام حسین(ع) مى بینیم. مسلم بن عقیل دست از محبت و ولایت و حمایت امام زمان خویش -حسین بن على(ع)- بر نداشت تا این که به عنوان پیشاهنگ نهضت کربلا در کوفه به شهادت رسید و افتخار اولین شهید کاروان عاشورا را به خود اختصاص داد و اولین شهید از اصحاب امام حسین بود. در ماجراى کربلا دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل به شهادت رسیدند و دو فرزند دیگر در کربلا به اسارت نیروهاى دشمن درآمدند که آنها را به کوفه برده و تحویل «ابن زیاد» دادند. نزدیک به یک سال در زندان بودند که پس از فرار به شهادت رسیدند. مسلم در کوفه مردم کوفه، خاطره حکومت چهارساله علوى را به یاد داشتند و در این شهر، شخصیت هاى برجسته و چهره هاى درخشانى از مسلمانان متعهد و یاران اهل بیت بودند. از این رو نامه ها و طومارهاى مفصلى با امضاى چهره هاى معروف شیعه در کوفه و بصره به امام حسین(ع) نوشتند، که تعداد این نامه ها به هزاران مى رسید. کوفیان،گروهى را هم به نمایندگى از طرف خود به سرکردگى «ابوعبدالله جدلى » به نزد آن حضرت فرستادند و نامه هایى همراه آنان ارسال کردند. حضرت حسین بن على(ع) مناسب ترین فرد براى این ماموریت محرمانه را «مسلم بن عقیل » دید، که هم آگاهى سیاسى و درایت کافى داشت و هم تقوا و دیانت و هم خویشاوند نزدیک امام بود. به نمایندگانى که از کوفه آمده بودند، فرمود: من، برادر و پسر عمویم (مسلم) را با شما به کوفه مى فرستم، اگر مردم با او بیعت کردند، من نیز خواهم آمد. مسلم به همراه نامه امام به کوفه آمده بود.در گوشهاى کوفیان پیچید که مسلم، افسر جانباز و پیشاهنگ این نهضت پیام انقلاب عدل را با خویش آورده است و مشتاقان،بسان موج خشم آلود اما طالب و مشتاق به سوى خانه مسلم، روان گشتند. با وجود این همه بیعتگران جان بر کف و انقلابی هاى آماده براى هرگونه فداکارى در راه حمایت حسین(ع) و بر انداختن حکومت یزید، مسلم بن عقیل، طى نامه اى اوضاع را به امام گزارش داد و با بیان شرایط و زمینه مساعد براى نهضت از امام خواست که به سوى کوفه بشتابد. والى کوفه «نعمان بن بشیر» بود که از جانب معاویه و پس از او از سوى یزید به این سمت گماشته شده بود. وقتى از تجمع مردم کوفه، پیرامون مسلم و بیعت با او آگاه شد، در یک سخنرانى مردم را تهدید کرد و آنها را از رفت وآمد پیش مسلم بن عقیل و شنیدن حرف هایش نهى کرد; اما انقلابیون کوفه که دل به مهر حسین(ع) سپرده و دست بیعت با نماینده اش مسلم داده بودند براى سخنان تهدیدآمیز او ارزشى قائل نشدند عبدالله حضرمى، طى نامه اى به یزید گفت اگر به کوفه نیاز دارى، مرد نیرومندى براى سرکوبى شورشیان و اجراى فرمانت بفرست، چرا که نعمان بن بشیر، مردى ناتوان است یا خود را ضعیف مى نمایاند. یزید هم براى حفظ سلطه و حاکمیت بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنى همچون «عبیدالله بن زیاد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. ابن زیاد، با اجازه و اختیارهاى نامحدودى براى قلع وقمع و کشتار و فرونشاندن آتش مبارزات، مخفیانه و با قیافه اى مبدل و نقابدار به هنگام شب وارد کوفه شد و مراکز قدرت را، با عملیاتى شبیه کودتا به دست گرفت. مسلم بن عقیل، در خانه «مختار» بود که صحنه حوادث به صورتى که یاد شد، پیش آمد. از آن جا که ابن زیاد، براى سرکوبى انقلابی ها به دنبال رهبر این نهضت، یعنى مسلم مى گشت، مسلم باید جاى امن تر و مطمئن ترى انتخاب می کرد. این بود که مقر و مخفیگاه خود را تغییر داد و به خانه «هانى » رفت. یکى از وقایع مربوط به دوران مخفى بودن مسلم در خانه هانى نقشه ترور «ابن زیاد» است که انجام نشد. معقل که از سرسپردگان حکومت بود، با دریافت سه هزار درهم، ماموریت یافت که به عنوان یک هوادار مسلم و طرفدار نهضت با طرفداران مسلم تماس بگیرد و به عنوان یک انقلابى،که مى خواهد این پول ها را براى صرف در راه انقلاب و تهیه سلاح و امکانات مبارزه به مسلم تحویل دهد، کم کم به پیش مسلم راه یافته و از خانه او و تشکیلات و افراد مؤثر، گزارش تهیه کرده و به ابن زیاد خبر دهد. به تدریج و با سیاست خاصی با مسلم دیدار کرد و گزارشات آن را به ابن زیاد می رساند. والى کوفه به فکر دستگیرى هانى افتاد تا از این طریق به مسلم هم دسترسى پیدا کند، زیرا مى دانست تا وقتى که هانى، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم بن عقیل عملى نیست و نیروهاى زیادى که در اختیار و در فرمان هانى هستند، مقاومت و دفاع خواهند کرد. پس باید با نقشه اى پاى هانى را به «دارالاماره » بکشد و او را در همان جا زندانى کند تا بین او و مسلم جدایى بیفتد. وقتی هانی با معقل در دربار ابن زیاد روبرو شد، فهمید که وی جاسوس عبید الله بوده است. عبید الله هانی را به زندان انداخت. مسلم، در این اوضاع وخیم همراه نیروهاى تحت فرمان خود با قلبى سرشار از ایمان به خدا و حقانیت راه و جهاد خویش دلاورانه مى جنگید. مسلم،آن روز، کربلایى در درون کوفه به وجود آورد! تعدادى از یارانش به شهادت رسیدند و خود نیز پس از آن همه درگیرى و جنگ، مجروح شده بود. سختى مبارزه، عده اى را به خانه هاى خود کشاند. تهدیدهاى حکومت، عده اى دیگر را از میدان جهاد و تعهدات «بیعت » به خانه و زندگى آسوده کشاند. تبلیغات گسترده هم در روحیه عده اى دیگر تزلزل و ضعف پدید آورد. در نتیجه، شب هنگام، مسلم بن عقیل در مسجد، نماز مغرب را فقط با حضور سى نفر اقامه کرد. پس از نماز،آن عده کمتر شده بودند (ده نفر) از مسجد که بیرون آمد،حتى یک نفر هم همراهش نبود که او را به جایى راهنمایى کند. مسلم براى یافتن خانه اى که شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در کوچه ها غریبانه مى گشت و نمى دانست به کجا مى رود. زنى به نام «طوعه »، جلوى خانه اش ایستاده، نگران و منتظر پسرش بود. طوعه شیعه و هوادار مسلم بود، اما این غریب را نمى شناخت. مسلم، جلو رفت و سلام داد و آب خواست…. زن آب آورد. مسلم نوشید. تنها مرد کوفه این پیرزن بود که مسلم را امان داد. آن شب مسلم به عبادت و تهجد می پرداخت و فقط لحظاتی از شب را چشم بر هم بست. فرزند طوعه وقتی سحرگاه مسلم را درخانه یافت نیروهای حکومتی را به طمع دریافت جایزه به منزلش آورد و مسلم پس از نبردی دلاورانه و شجاعانه با ضمانت امان نامه از دشمن صلح کرد و به نبرد ادامه نداد. اما امان نامه ای در کار نبود. مسلم دستگیر شد و به کاخ عبید الله آمد. عبید الله گفت تو کشته می شوی. مسلم از حاضران، عمر سعد را براى وصیت انتخاب کرد. سه موضوع را در وصیت هاى خود، مطرح کرد: «قرض هایم را در کوفه با فروختن زره و شمشیرم بپرداز! جسد مرا از ابن زیاد تحویل بگیر و به خاک بسپار! کسى را پیش حسین بن على(ع) بفرست تا به کوفه نیاید». ولى عمر سعد که خبث و خیانت با وجودش آمیخته بود، در همان مجلس، خیانت کرد و وصیت هاى سه گانه مسلم را، براى ابن زیاد،فاش ساخت و در واقع، ماهیت پلید خود را آشکار نمود. مسلم را به بالای دار الاماره بردند و بدنش را از بالای دارالاماره به پایین انداختند. حوادث پس از شهادت مسلم قاتل مسلم پس از آن جنایت، پایین آمد و پیش ابن زیاد رفت. ابن زیاد پرسید: وقتى که مسلم را از پله هاى قصر، به بالا مى بردید چه عکس العملى داشت و چه مى گفت؟ گفت: خدا را مرتب تسبیح مى گفت و از او مغفرت و بخشش مى طلبید…. وقتى پیکر مطهر آن شهید را از فراز دارالاماره به پایین و به میان مردم انداختند، دستور داده شد تا بر آن بدن، طناب بسته و سرطناب را بکشند. و…. چنان کردند، تا آن که بدن بى سر را برده و به دار کشیدند. پس از شهادت مسلم، به سراغ «هانى » رفتند. هانى در زندان بود. دست هایش را از پشت بسته بودند که براى کشتن آوردند. هانى هنگام آمدن، هواداران خود از قبیله مذحج را به یارى مى طلبید، ولى کسى او را یارى نکرد. با قدرت، دست خود را کشید و از بند، بیرون آورد و در پى سلاح و ابزارى مى گشت که به دست گرفته و بر آنان حمله کند،که ماموران دوباره گرفتند و دستانش را محکم از عقب بستند و با دو ضربت، سر این انسان والا و حامى بزرگ مسلم را از بدن، جدا کردند. هانى، در زیر ضربات جلاد مى گفت: «بازگشت به سوى خداست. خدایا مرا به سوى رحمت و رضوان خویش ببر!» آن فرومایگان، بدن هانى را هم به طنابى بستند و در کوچه ها و گذرها بر خاک کشیدند. خبر این بى حرمتى به مذحجیان رسید. اسب سوارانشان حمله کردند و پس از درگیرى با نیروهاى ابن زیاد بدن هانى و مسلم را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن کردند، در حالى که جسد مسلم، بى سر بود. آن روز، تنى چند از سرداران اسلام هم دستگیر شده و به شهادت رسیدند و اجساد مطهرشان در کنار آن دو قهرمان رشید به خاک سپرده شد و در روز نهم ذیحجه،کربلاى کوچکى در کوفه بر پا شد و یادشان به جاودانگى پیوست. سخنان امام حسین(ع) پس از شهادت آن بزرگان، نشانه موقعیت والا و وظیفه شناسى و عمل به تعهد و رسالت از سوى مسلم بود. ایشان درباره مسلم، فرمود: خدا مسلم را رحمت کند که او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا نمود و آنچه به دوش ماست مانده است. امام، آن گاه خبر شهادت مسلم را به زنان کاروان خویش هم داد و دختر کوچک مسلم بن عقیل را طلبید و دست محبت بر سرش کشید. دختر متوجه شهادت پدر شد. امام فرمود: من به جاى پدرت… دختر گریست، زنان گریستند. امام هم اشک در چشمانش حلقه زد. پس از شهادت اینان وقتى بعضى از رهگذران که از اوضاع کوفه به امام گزارش مى دادند و از آن حضرت مى خواستند که برگردد و به کوفه نرود، امام جواب مى داد: «بعد از آنان در زندگى خیرى نیست.» و به همه مى فهماند که تصمیم به رفتن دارد.


پنجشنبه ، ۲۳مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دانا]
[مشاهده در: www.dana.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن