محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840400059
درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: rtech14th November 2008, 02:01 PMزندگي نامه: لودويگ ويتگنشتاين در سال 1889 در وين زاده شد. پس از ترك مدرسه در سن 17 سالگي براي تحصيل در رشته مهندسي به برلين رفت. در سال 1908 عازم انگلستان شد و پس از چند ماه به عنوان دانشجوي پژوهشگر در بخش مهندسي دانشگاه منچستر نامنويسي كرد. پژوهش او در مورد علم هوانوردي بود. در 1912 در كالج ترينتي كيمبريج براي تحصيل در اصول رياضي و منطق زير نظر برتراند راسل پذيرفته شد. زمان جنگ در ارتش اتريش خدمت كرد. نگارش رسالهي منطقي- فلسفي را در 1918 تمام كرد. متن آلماني آن اثر در سال 1921 در سالنامهي فلسفه ی طبيعي او ستوالد چاپ شد. و در سال 1922 اين كتاب در انگلستان با ترجمهي انگليسي در مقابل متن آلماني انتشار يافت. تنها اثر فلسفي ديگري كه در زمان حياتش چاپ كرد، يك مقاله بود. ويتگنشتاين آثار فلسفي عظيم ديگري نيز دارد كه هنوز پس از مرگش به چاپ ميرسند. در بين سالهاي 1920 و 1926 او در مدرسههاي روستايي در اتريش تدريس كرد. بحثهاي او با فلاسفهي حلقه ي وين در 1927 آغاز شد. در سال 1929 به كيمبريج بازگشت، و به عضويت كالج ترينيتي درآمد. در 1939 به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه كيمبريج برگزيده شد. زمان جنگ در بيمارستان لندن دربان شد و بعدا در يك آزمايشگاه داروسازي نيوكاسل كار كرد. او كرسي استادي خود را در كيمبريج در سال 1947 رها كرد و در 1951 در گذشت. در تقسيماتي كه براي فلسفه قائلند ميتوان به دو حوزهي فلسفهي اروپاي قارهاي و فلسفهي تحليلي زبان اشاره كرد. مدعيان فلسفهي تحليلي زبان بر اين عقيدهاند كه تا قبل از آنان مطالعهي انديشه و عقايد بدون در نظر گرفتن نقش ميانجي زبان صورت ميگرفت. در آغاز قرن بيستم فلاسفهاي چون راسل و مور تلقي ديگري از فلسفه را آغاز كردند كه خاستگاه اصلي آن كيمبريج بود. در سال 1921 ويتگنشتاين كه يكي از شاگردان راسل بود دست به تأليف رسالهي منطقي -فلسفي يا تراكتاتوس زد كه در آن ملاحظات فلسفي راسل كاملاً مشهود است. اين كتاب كه در رابطه با نظريهي مطرح در اتميسم منطقي راسل بود كاملاً تحت تأثير مباني منطق رياضي بود. اثر بعدي ويتگنشتاين كتاب پژوهشها يا تحقيقات فلسفي بود كه دو سال بعد از مرگ وي در سال 1953 منتشر شد و در بردارندهي مطالبي بود كه از نبوغ سرشار وي خبر ميداد. او بيش از 25 سال از عمر خود را روي اين كتاب صرف كرد هر چند بين كار اول (رسالهي منطقي – فلسفي) و پژوهشهاي فلسفي ارتباط ظريفي وجود دارد ولي به خاطر استفاده از زبان معمولي و روزمره در كتاب پژوهشها ميتوان آن را درك تازهاي در زمينهي انديشههاي فلسفي به حساب آورد. كتاب پژوهشها اگر چه به زبان معمولي و عادي نوشته شده ولي مضمون آن بسيار چند لايه و غامض است. پژوهشها به سرعت و در زماني كمتر از يك دهه با اقبال خوانندگان متون فلسفي رو به رو شد و به يُمن فعاليت پيگير پيروان ويتگنشتاين آئين استواري با تكيه بر مباحث آن آغاز شد كه ما امروز آن را به نام فلسفهي زبان معمولي يا مكتب آكسفورد ميشناسيم. در هر دو كتاب هدف او درك ساختار و حدود زبان و چگونگي روش مطالعهي آن بود. وي بر اين بود كه با اين روش مرز كلام معنيدار را از بيمعني كشف كند. وي همچنين دين و اخلاق را در فراسوي حدود زبان جاي ميداد زيرا آنچه را كه ميتوان گفت دين و اخلاق بر نميتابيدند. ويتگنشتاين قائل به زبان خصوصي نبود زيرا معتقد بود كه چنان زباني نميتواند واجد شرايطي باشد كه هر زباني بايد احراز كند يعني ميبايستي در حدود يا در يك بازي زباني شركت داشته باشد تا قابل درك باشد. در آموزههاي ويتگنشتاين بين دورهي نخست فكري او يعني در كتاب رسالهي منطقي-فلسفی و دورهي دوم يعني كتاب پژوهشهاي فلسفي دو تغيير اصلي وجود دارد. نخست اين كه وي اين عقيده را كه ساختار واقعيت ساختار زبان را تعيين ميكند كنار گذاشت. وي گفت قضيه برعكس است زبان ما نظر ما را دربارهي واقعيت تعيين ميكند زيرا ما اشياء را بواسطه آن ميبينيم. در واقع او آن نوع عينيتگرايياي را كه مركز آن انسان بود را توهمي بيش نميدانست. به نظر راسل كتاب پژوهشها بر خلاف رساله تحقيقاتي سطحي درباره زبان است و به هيچ وجه با تحقيقات مربوط به منطق و شناخت و واقعيت كه وظيفه خاص فلسفه است ارتباطي ندارد. وي كتاب پژوهشها را گيج كننده و بيارزش ميدانست و تا پايان عمر با آن مخالفت ورزيد. تغيير اصلي دوم در نظريه زبان ويتگنشتاين اين است كه وي در رساله استدلال ميكند كه زبانها ساختار منطقي واحدي دارند كه لزوماً در ظاهر تشخيص داده نميشود امًا ميتوان با تجزيه و تحليل فلسفي آن را آشكار كرد به نظر او اختلاف ميان اشكال زباني فقط تغييرات ظاهري و سطحي شكلي واحد است كه منطق آن را آشكار ميكند. وي در دورهي دوم فعاليت فلسفي خود به نظري كاملاً مخالف رسيد. به نظر او تنوع اشكال زباني واقعاً ساختار عميق زبان را آشكار ميكند و این به هيچ وجه با آنچه او در آغاز پنداشته يكسان نبود. ويتگنشتاين در پژوهشها ميگفت: «صور متفاوت زبان ماهيت مشترك ندارند يا دست كم اگر داشته باشند آن چنان ناچيز است كه ارتباط ميان آن اشكال متفاوت را تبيين نميكند. پيوند صور مختلف زبان با يكديگر بسيار ظريف و غلطانداز است درست مانند پيوند بازيها با يكديگر، يا چهرههاي اعضاي يك خانواده كه به يكديگر مربوط هستند)). نقد زبان ويتگنشتاين همانند نقد كانت در مورد انديشه بود. ويتگنشتاين معتقد بود كه فلاسفه غالباً از سر بيغفلتي در فراسوي نوعي بيمعنايي سرگردانند كه در ظاهر به نظر ميرسد افكار اصيلي را بيان ميكنند اما در حقيقت چنين كاري نميكنند. عموم فلاسفه به دنبال نقطه اتكا ارشميدسي هستند (1) تا با آن بتوانند طرز تلقي انسان از خودش را خارج از او بررسي كنند يكي از اين نقطههاي اتكا ارشميدسي مابعدالطبيعه نظري است كه كانت در مورد آن ميگفت: يك بررسي انتقادي كامل درباره حوزه و حدود انديشه بشري نشان خواهد داد كه نظامهاي مابعدالطبيعه نظري بيپايه و اساساند در حقيقت نظركانت در مورد دستگاه شناخت امر واقع است يعني پديدهها و سلسله علت و معلولي آن كه ناظر به اين امر است. كانت ميگفت شناخت امور مابعدالطبيعه بايد از شناخت امور تجربي تفكيك گردد والا دچار تناقض خواهيم شد اين دستگاه شناخت براي ويتگنشتاين زبان بود. ويتگنشتاين اعتقاد داشت كه متعالي انگاري دين و اخلاق پايان يافته و نوعي طبيعتگرايي زبان جايگزين آن شده است. دين و اخلاق وجوه مختلف حيات و انديشهي انساني هستند و چون خارج از خود بنياني ندارند (نقطه ارشميدسي) توجيه آنها فقط با توصيف دقيق زباني كه در آن بيان ميشوند و جايگاهي كه در زندگي ما دارند ميسر است. خط ظريفي كه اين دو فيلسوف را به هم مرتبط ميكند انگار تحصلگرايي در مورد اثبات دين و اخلاق است كه كانت آن را خارج از سلسلهي علت و معلولي ميديد و ويتگنشتاين آن را در حوزه زبان ممكن ميدانست. ويتگنشتاين ميخواست حدود مطلق زبان را طراحي كند دقيقاً همانطور كه كانت ميخواست حدود مطلق انديشه را ارائه دهد. كتاب رساله كه بر همان سبك و سياق راسل و فرگه بود براي رسيدن به حكمهاي ضروري و قضاياي بنيادين تأليف شد. حكمهاي ضروري احكامي هستند كه مقدم بر تجربه ميباشند يا به اصطلاح كانت هر حقيقت ماتقدم را فرا ميگيرد. مثلاً اين كه ماه كوچكتر از زمين است قضيهاي امكاني است و براي اثبات آن نياز به تجربه است ليكن اين حقيقت، ماتقدم يا ضروري است كه ماه كوچكتر يا بزرگتر از زمين است يا نيست و آن را ميتوان پيشاپيش گفت. حدود زبان مانند حدود فكر ضروري فرض شده است بنابراين بر اساس مفهوم وسيع منطق ويتگنشتاين، اين منطق است كه حدودشان را پيريزي ميكند. بدين طريق تحقيقات او دربارهي بنيانهاي منطق متضمن بررسي حدود زبان شد. خطوط اصلي دستگاه رساله منطقي – فلسفي كه شباهت ويژهاي با خرد ناب كانت دارد همه از اين اصل ناشي ميشوند كه حدود انديشه و حدود زبان صرفاً رويدادهاي امكاني نيستند بلكه به ضرورت در جايي قرار دارند بنابراين دقيقاً همان طور كه كانت معتقد بود كه انديشه در فرا سوي مرزي كه او طرح كرده باز ميايستد، ويتگنشتاين معتقد بود كه زبان درست روي مرزي كه او نشان داده متوقف ميگردد و اين كه فراسوي آن مرز فقط سكوت ميتواند باشد. مرز كانت شناخت واقعي را محصور كرده بود و مرز ويتگنشتاين مرز گفتمان را تعيين ميكند به هر حال با وجود نزديكهايي كه ميتوان آن را ديد انتقادي دو فيلسوف داشت اختلاف وسيعي ميان اين دو دستگاه فكري وجود دارد كه همانطور كه اشاره شد عبارت است از اين كه نقد غيرمستقيم ويتگنشتاين از فكر به ميانجيگري زبان است. امّا قضاياي بنيادين طبقهاي از قضايا راجع به امور واقع است كه منطقاً مستقل از يكديگرند يعني صحت و سقم يك قضيهي بنيادين بر صحت يا سقم قضيهي بنيادين ديگر دلالت نميكند بنابراين وظيفه نخست ويتگنشتاين اين است كه با روش قياسي از نظريه معناداري ثابت كند كه تمام قضاياي ناظر به امور واقع بدون استثنا مركب از قضاياي بنياديني هستند كه منطقاً از يكديگر مستقل هستند. او براي دفاع و تبيين نظريه معناداري بر دو اصل x و y متوسل ميشود. X ميگويد هر قضيه راجع به امر واقع داراي معني مشخصي است. y ميگويد راهي كه در آن هر قضيهاي اين معني را بدست ميآورد تصويري است كه تقريباً ميتوان درباره ارتباط اين دو قضيه گفت؛ كه x مسئله را تجزيه ميكند و y آن را حل ميكند. بنابراين x و y مربوط به بازنمايي اشياء هستند. حال آيا اشيائي كه بازنمايي ميشوند بايد قبلاً وجود داشته باشند؟ اين مشكلي دوجانبه است چون اگر لازم نباشد كه اشياء قبلاً وجود داشته باشند روشن نيست كه چگونه ميتوانند تصوير شوند. در جانب ديگر مشكل اين است كه ممكن است قضيهي y را داشته باشيم كه حاوي كلمهاي باشد كه تصوير شيئي است كه وجود ندارد. مع الوصف جمله معنيدار است (مثلاً يك اختراع). بنابر اين قضيه ناظر به امور واقع، معناي دقيق خود را فقط به خاطر كلماتش بدست ميآورد كه يا اشياء موجود را تصوير ميكنند يا قابل تجزيه و تحليل به قضايايي هستند كه اشياء موجود را تصوير ميكنند. اصل ديگري كه براي رسيدن به قضاياي بنيادين مورد استفاده ويتگنشتاين قرار گرفت اصل z بود. z قضيهاي است كه ميگويد هر موقع دو قضيه منطقاً به يكديگر مربوط باشند درون يكي از آن دو، يا درون هر دو نوعي تركيب منطقي وجود دارد كه با تجزيه و تحليل ميتوان آن را گشود. مثلاً قضاياي p و ~p (نقيضش) منطقاً با يكديگر ناسازگارند و بنابراين دست كم يكي از آن دو بايد نوعي تركيب منطقي داشته باشد تا ناسازگاري روشن شود. در اين مورد هر چه قدر هم تبيين ضرورت منطقي مشكل باشد بديهي است كه (~p) قضيه ثانوي است. اكنون از توصيف اوّليه قضاياي بنيادين ويتگنشتاين چنين بر ميآيد كه اگر p بنيادين باشد (~p) نميتواند بنيادين باشد. لازم به يادآوري است كه اصل x از آن فرگه و z از آن راسل و y كه اصطلاحاً نظريه تصويري قضايا ناميده ميشود از عقايد خاص ويتگنشتاين بود. تفكري كه در رساله ارائه ميشد نوعي جوهرگرايي در مورد زبان بود كه ابزار آن صغري و كبري و قياس بود. تا قبل از ويتگنشتاين يعني تبيين رساله، اتفاق نظر فلاسفه زبان بر آن بود كه ميتوان بدون توجه به شكلهاي ظاهري زبان با تجزيه و تحليل به بنيانهاي مشترك در همه زبانها دست يافت امّا ويتگنشتاين در كار دوم خود اعلام كرد كه ديگر نيازي به x و y و z ندارد زيرا آنها تزهايي هستند دربارهي جوهرگرايي و جوهرگرايي خود نمونهاي از تفكر مابعدالطبيعي است چون به نظر فلاسفه انتقادي، صفت اختصاصي كلي مابعدالطبيعه چنان است كه ارتباط با ماده خود را از دست ميدهد. در روش جديد (پژوهشها) روي كرد او به زبان تجربي بود. البته در روش جديد او به فراسوي زبان رفت و مواضع خود را در مورد مسائل مابعدالطبيعه اظهار داشت؛ نقطه نظر او اين بود كه گفتن نميتواند دليل وجودي چيزي باشد و مسائل مابعدالطبيعه از آن زمره هستند كه فقط ميتوان آن را نشان داد. حركت جديد او در دو جهت متمركز بود يكي قطع نظر از مسائل علمي براي تبيين مابعدالطبيعه (عليت) و ديگري نشان دادنِ چيزي كه در تراكتاتوس نميتوان به آن رسيد و بايد آن را در فراسوي مرزهاي زبان برد (مابعدالطبيعه). سخن ويتگنشتاين در كتاب پژوهشها اين بود كه تصور عامل مشترك براي كاربردهاي گوناگون زبان پيش فرض غلطي است. اين پيش فرض به جوهرگرائي زبان مربوط بود كه فرض را بر اين ميگذاشت كه عامل مشترك شامل تنوعها نميشود و از اين رو او به تحقيق دربارهي اختلافها پرداخت ويتگنشتاين تحقيقات كهن و بلندمرتبه گذشته را ترك كرد و به چيزي كاملاً متفاوت يعني به تحقيق دربارهي زبان كه تجربي، پيش پا افتاده و حتي ساده بود پرداخت. حمله او به جوهرگرايي سرانجام به اين عقيده رهنمون شد كه اگرچه تجزيه و تحليل هميشه در پي ارائه تعريف است امّا فرض اين كه هميشه معنا را ميتوان در تعريف گنجاند خطاست به هر حال ويتگنشتاين در پژوهشها اين ادعا را كه فلسفه جستاري در دستگاه عيني ضرورتهاي مطلق است رها كرد و با وجود اين به اين نتيجه كه فلسفه بايد نوعي علم باشد هم نرسيد او معتقد بود كه روش درست در فلسفه جمعآوري حقايق دربارهي زبان است ولي نه بخاطر اينكه حقايق ذاتاً جالباند و يا به منظور پرداختن نوعي نظريه علمي مانند نظريه ساختار دستوري مشترك تمام زبانها درباره آن حقايق باشد بلكه اين حقايق بايد جمعآوري شوند زيرا به چيزي فراسوي خود دلالت دارند. نكته مهمي كه بايد در پژوهشها مورد امعان نظر واقع شود اين است كه ويتگنشتاين از نوعي درهم و برهمي زبان ياد ميكند كه علت آن را افكار و عقايد نظريهپردازان و فلاسفه ميداند كه هنگام تدقيق و تحدید يك مسئله مسائل ديگر را از نظر دور داشته و واژهها را از جايگاه بازي زباني خاص خود به جايگاهي كه مناسب آن بازي نيست كشانيدهاند او فلسفهاش را مانند معالجه بيماري ميداند و تأكيد ميكند كه فقط اين درهم و برهميها است كه فلسفهاش را ضروري ميسازد حالا آيا با قرار گرفتن هر گفتمان در جاي خود يعني در صورتي از بازيهاي زباني بشر ديگر به فلسفه نيازي خواهد داشت حال با توجه به اين سؤال حساس لازم است كه در مورد بازيهاي زباني بيشتر توضيح داده شود. بازيهاي زباني (Language Games) كاربرد واژهها در تعاملات زندگي اجتماعي است اين تعاملات وجوه مختلفي دارد كه ميتوان به قراردادها، گزارشها، و تمامي گفتمان اجتماعي انسان كه داراي بستر و وابسته به هدفي هستند اشاره كرد. به عقيده ويتگنشتاين خطا و اشتباه بزرگ فلاسفه مدرن تأكيد بر اشكال بيان به جاي تأكيد بر كاربرد آنها در جريان زندگي و فعاليت روزمره است. بسياري از مسائل و معضلات فلسفي ناشي از قضاوت درباره حركات موجود در يك بازي بر اساس قواعد و مقررات بازي ديگر است. مثلاً هنگامي كه بنّايي به وردست خود ميگويد :((نيمه)) اين كلمه اشاره به اين امر دارد كه يك نيمه آجر به من بده اين واژه نيمه خاص اين بازي يا صورت است كاربرد واژگان ديگر نيز به همين صورت است كه بايد موقعيت و كاربرد آنها را مدنظر داشت والا دچار بدفهمي شده و با يك وسيله (واژه) بازي نامناسب و نامربوطي انجام ميدهيم كه باعث سردرگمي و همان چيزي كه ويتگنشتاين حكايتگري موهوم مينامد خواهيم شد اگر دقت كنيم ميبينيم كه اينجا هم حركتي وجود دارد به سوي آن ذرهگرايي در زبان تراكتاتوس ولي در بستر تجربي آن. پانوشت: 1) ارشميدس ميگفت اگر بتواند نقطهاي را در فضا پيدا كند كه به مثابه نقطهي اتكايي براي اهرمي كه به اندازه كافي بزرگ است، باشد ميتواند همه جهان را حركت دهد. مأخذ: 1) با تشكر و تقدير از جناب آقاي نصراله زنگويي مترجم كتاب ويتگنشتاين نوشته ديويد پيرس. 2) پژوهشهاي فلسفي ترجمه آقاي فريدون فاطمي. 3) در باب يقين لورويك ويتگنشتاين ترجمه آقاي مالك حسيني. 4) تاريخ فلسفه كاپلستون جلد 6، ترجمه اقایان اسماعيل سعادت و منوچهر بزرگمهر. 5)فلسفه تحلیلی در قرن بیستم نوشته ی اورام استرول ترجمه ی اقای فریدون فاطمی حميد حياتی سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]
صفحات پیشنهادی
درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین
14 نوامبر 2008 ndash; درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 PMزندگي نامه: لودويگ ويتگنشتاين در سال 1889 در وين زاده شد. پس از ترك مدرسه در سن 17 سالگي ...
14 نوامبر 2008 ndash; درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 PMزندگي نامه: لودويگ ويتگنشتاين در سال 1889 در وين زاده شد. پس از ترك مدرسه در سن 17 سالگي ...
فلسفه دين ويتگنشتاين
فلسفه دين ويتگنشتاين نويسنده:جان هايمان ؛ خليل قنبرى بهترين معرّف مكتبِ ... در اين مقاله تنها به بررسى آثار خود ويتگنشتاين خواهم پرداخت. نخستين پژوهش ... 14 نوامبر 2008 – درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 .
فلسفه دين ويتگنشتاين نويسنده:جان هايمان ؛ خليل قنبرى بهترين معرّف مكتبِ ... در اين مقاله تنها به بررسى آثار خود ويتگنشتاين خواهم پرداخت. نخستين پژوهش ... 14 نوامبر 2008 – درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 .
«قاعده بازي» از ديدگاه فلسفي بررسي ميشود
14 نوامبر 2008 – درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 ... بايد احراز كند يعني ميبايستي در حدود يا در يك بازي زباني شركت داشته باشد ...
14 نوامبر 2008 – درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 ... بايد احراز كند يعني ميبايستي در حدود يا در يك بازي زباني شركت داشته باشد ...
درآمدي برفلسفه اخلاق کانت
14 نوامبر 2008 – درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 ... به هم مرتبط ميكند انگار تحصلگرايي در مورد اثبات دين و اخلاق است كه كانت آن .
14 نوامبر 2008 – درآمدی بر فلسفه ویتگنشتاین-rtech14th November 2008, 02:01 ... به هم مرتبط ميكند انگار تحصلگرايي در مورد اثبات دين و اخلاق است كه كانت آن .
كتاب انديشه - از افلاطون تا ويتگنشتاين
كتاب انديشه - از افلاطون تا ويتگنشتاين كتاب انديشه - از افلاطون تا ... «درآمدي بر فلسفه هنر» تنها اثر تخصصي در حوزه تبيين رهيافتهاي فلسفه تحليلي به ...
كتاب انديشه - از افلاطون تا ويتگنشتاين كتاب انديشه - از افلاطون تا ... «درآمدي بر فلسفه هنر» تنها اثر تخصصي در حوزه تبيين رهيافتهاي فلسفه تحليلي به ...
عمري سرشار از ذوق و جذبه
دكتر علوي نيا در حوزه فلسفه ويتگنشتاين نيز پژوهشهاي ارزندهاي كرده بود و ترجمه كتابهايي چون «ماهيت بشر از ديدگاه ويتگنشتاين» از پيترهكر و «درآمدي به رساله ...
دكتر علوي نيا در حوزه فلسفه ويتگنشتاين نيز پژوهشهاي ارزندهاي كرده بود و ترجمه كتابهايي چون «ماهيت بشر از ديدگاه ويتگنشتاين» از پيترهكر و «درآمدي به رساله ...
دكتر سهراب علوينيا درگذشت
... از ديدگاه ويتگنشتاين، درآمدي به رسالۀ ويتگنشتاين ، درآمدي به تحليل فلسفي و ... دكتر علوينيا مانند بسياري ديگر از دانش آموختگان فلسفه از مهندسي به اين ...
... از ديدگاه ويتگنشتاين، درآمدي به رسالۀ ويتگنشتاين ، درآمدي به تحليل فلسفي و ... دكتر علوينيا مانند بسياري ديگر از دانش آموختگان فلسفه از مهندسي به اين ...
انديشه - درگذشت استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي
27 جولای 2008 ndash; انديشه - درگذشت استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي انديشه - درگذشت استاد ... به تحليل فلسفي» اثر جان هاسپرس، «درآمدي بر رساله ويتگنشتاين» ...
27 جولای 2008 ndash; انديشه - درگذشت استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي انديشه - درگذشت استاد ... به تحليل فلسفي» اثر جان هاسپرس، «درآمدي بر رساله ويتگنشتاين» ...
انديشه - سهراب علوينيا از زبان صانعي درهبيدي
از آثار وي ميتوان به «معرفتشناسي رياضي» و ترجمه كتابهاي «فلسفه اخلاق» نوشته اتكينسون، «درآمدي به رساله ويتگنشتاين» نوشته هاورد ماونس، «ماهيت بشر از ...
از آثار وي ميتوان به «معرفتشناسي رياضي» و ترجمه كتابهاي «فلسفه اخلاق» نوشته اتكينسون، «درآمدي به رساله ويتگنشتاين» نوشته هاورد ماونس، «ماهيت بشر از ...
و ناگهان غروب كرد
3 دسامبر 2008 ndash; سخنران بعدي نشست دكتر سروش دباغ بود كه درباره دو ترجمه مرحوم علوينيا يعني «درآمدي بر رساله فلسفي - منطقي ويتگنشتاين» و «ماهيت بشر از ...
3 دسامبر 2008 ndash; سخنران بعدي نشست دكتر سروش دباغ بود كه درباره دو ترجمه مرحوم علوينيا يعني «درآمدي بر رساله فلسفي - منطقي ويتگنشتاين» و «ماهيت بشر از ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها