محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855351161
علی مشهدی از زندگی عجیب و غریبش میگوید (2)
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
علی مشهدی از زندگی عجیب و غریبش میگوید (2)
علی مسعودی متخلص به «علی مشهدی» آدم خوشحالی است؛ هر چند كه زندگی سختی داشته. با همه این خوشحالی و انرژی فراوانی كه دارد وقتی سرش را روی زمین میگذارد به ثانیه نكشیده خوابش میبرد.
مجله زندگی ایده آل: اگر قرار باشد یك نفر « داستانهای من و بابام 2» را بنویسد همین علی مسعودی است. كسی هنوز نمیداند این ماجراهایی كه از خودش و پدرش تعریف میكند واقعیت دارد یا در تخیل به آنها رسیده. البته اتمسفر او جوری است كه هر لحظه حتی در غم انگیزترین اوضاع دور و برش اتفاقات بامزه میافتد.
علی مسعودی متخلص به «علی مشهدی» آدم خوشحالی است؛ هر چند كه زندگی سختی داشته. با همه این خوشحالی و انرژی فراوانی كه دارد وقتی سرش را روی زمین میگذارد به ثانیه نكشیده خوابش میبرد؛ مثل وقتی که برای عكس گرفتن به آتلیه آمده بود، میان آن همه سر و صدا چرت كوتاهی زد.
علی مسعودی از رفقای نزدیك عطاران هم هست و در كارهای او حضور جدی داشته؛ از نویسندگی تا بازیگری. این روزها علی مسعودی، پدرش و مادرش (به قول خودش ننهاش) جزو ستارگان برنامه خندوانهاند. زندگی این آدم خوشحال ناگفتههایی دارد كه آنها را با ایدهآل در میان گذاشت.
دچار بیمعرفتی دوستان شدید؟
نه؛ راستش من نه به كسی التماس میكنم و نه چیز دیگری. معتقدم خدا هر اتفاقی را سر موعدش رقم میزند. شاید 10 سال پیش جنبه الان را نداشتم. چرا میگویند آدم باید 18 سالگی به بعد گواهینامه بگیرد؟ شاید من هم باید سر زمان مشخص چیزی را داشته باشم. من 14 سال پیش خیلی دلم شكسته بود. به ناامیدی و یاس عجیبی رسیده بودم. به وضعیتی رسیدم كه جز لباس تنم چیزی نداشتم. رفتم حرم امام رضا(ع) و جلوی پنجره فولاد ایستادم. پشتم را چسباندم به پنجره فولاد و گفتم یا امام رضا خدا كه دست همه بندههایش را میگیرد، تو پشت من باش و ضامن من شو كه خدا خواستههای مرا بدهد. بدون غلو از آن سال به بعد ماجرای زندگی من عوض شد.
مطلب مرتبط:
علی مشهدی از زندگی عجیب و غریبش میگوید (1)
این را به همه میگویم كه اگر در اوج دلشكستگی از امام رضا (ع) بخواهید، به شما میدهد چون خیلیها را دیدم و حتی در مورد خودم. داریوش سلیمی از سال 55 تا 67 در یك باشگاه ورزشی مدیر بود و حقوق میگرفت. برایم تعریف كرده بود كه یك روز با صاحب باشگاه درگیر میشود. احساس حقارت میكرد و دلش شكسته بود. كلید باشگاه را جلوی صاحب باشگاه پرت میكند و گریهكنان میرود. یك پیكان درب و داغان داشت. تازه هم ازدواج كرده بود. با همسرش بدون هیچ وسیلهای راهی مشهد میشود و كل مسیر را گریهكنان میرود. وقتی به فلكه آب میرسد، ماشین را رها كرده و به سمت حرم میرود. آنجا بهشدت گریه و درد دل میكند. باور نمیكنید چهار ماه نمیكشد میرود تا همان باشگاه را بخرد.
گفت یك چك 17 میلیونی گذاشتم روی میز طرف و گفتم باشگاهت مال من. رفیق دیگری داشتم كه از كارواش بیرونش كرده بودند؛ سال 81 بود چون عاشق ماشین دوو سییلو بود، به او میگفتم حسن سییلو. دلش شكسته بود. رفت حرم به دو سال نكشید كارگاه زد، ماشین خرید، ازدواج كرد. خود من در زندگیام همه چیز را سپردهام به امام رضا (ع). هیچوقت در این سالها از اینكه نرسیدم و نشده ناراحت نشدم چون به نظرم حتما حكمتی در كار بوده. هفت سال پیش خواهرم فوت شد در حالی كه دو فرزند داشت. او ساعت 8 فوت شد و من ساعت 8:30 به خانهاش رسیدم. پرستارش كه در را باز كرد، گفت خواهرتان آخرین جملهای كه گفت این بود كه بچههایم را بعد از خدا به علی میسپارم. من هفت سال است كه از بچههای خواهرم نگهداری میكنم.
پسرش همان كودكی است كه در «سهدرچهار» نقش بچه كوچك خانواده را داشت. آنجا تازه زمان شروع بیماری خواهرم بود. از همان موقع بچهها را پیش خودم نگه داشتم. امین پیش من است. به واسطه همین دو بچه یتیم خدا خیلی به من عنایت دارد؛ وگرنه یك بچه شهرستانی مثل من كجا و اینجا كجا؟ افتخار دیگرم این است كه در پشت مقام ابراهیم بعد از دو ركعت نماز نساء پای مادرم را وقتی داشت نماز میخواند، بوسیدم. وقتی نمازش تمام شد گریه كرد و گفت خدایا بچهام هرچه میخواهد به او بده و دست به خاك كه میزند، طلا شود. سال 90 او را بردم مكه و تا دقیقه آخر هم نمیدانست. هیچ قدرتی بالاتر از دعای پدر و مادر نیست.
شما چه خواستهای داشتید؟
راستش من هرچه كه میخواستم خدا به من داده است. امام رضا (ع) همیشه پشت من بود و دعای مادرم آن را دوقبضه كرد. ساعت 6 بعدازظهر سال 88 پدرم فوت شد. ساعت 10 شب مجید صالحی، امیر نوری، سعید آقاخانی و. . . همه آمدند. وقتی وصیتنامه پدرم را باز كردم، او تنها یك صفحه نوشته بود، تاریخ آن هم 20 روز قبل از فوتش بود. آخرین جملهای كه نوشته بود این بود كه علی جان دوستت دارم و روی ماهت را میبوسم. هیچ افتخاری بالاتر از این نیست كه بدانی پدر و مادرت از تو راضی هستند. میدانم مادرم و خواهرم هم از من راضی هستند. چند بار خواب خواهرم را دیدهام. یك بار خواب دیدم با بهار و دادا كه از من جلوتر میرفتند، به آپارتمانم میرویم. وقتی داخل شدیم یكدفعه صدای خواهرم را شنیدم كه صدایم زد.
برگشتم او را دیدم كه با همان لباس زمان بیماریاش بود. به من گفت دوست دارم پیش تو باشم. هنوز حالت بیماری را داشت. او را آوردم داخل و روی تخت گذاشتم. مرا بوسید و گفت خدا خیرت بدهد كه اینطور از بچههایم مراقبت میكنی. اینها خیلی افتخار و حال است. به این معتقدم شما بهار كه بكارید حتما پاییز برداشت میكنید. قرار نیست همین فردا نتیجه كارت را ببینی. هر زمان دلم میشكند، نامردی در حقم میشود و زورم به جایی نمیرسد، میروم حرم امام رضا (ع) و به خودش واگذار میكنم چون او خودش میداند چه كار كند.
اینكه بازیگر نشدید به این علت نبود كه فكر میكردید خوش قیافه نیستید؟
من هنوز هم همین فكر را میكنم اما دلیلش این نبود. مهم این است كه از من دعوت بشود. نمیشود خودم را به زور سنجاق كنم. شما برای مصاحبه با من تماس میگیرید. من كه نمیتوانم بگویم بیایید با من مصاحبه كنید. «بایدی» در كار نیست. باید در دلت باشد. رامبد در دلش ایمان داشت كه من گل میكنم.
عطاران این اعتقاد را نداشت؟
من رضا را برای مرام و معرفتش دوست دارم نه اینكه به من كار بدهد. رفاقت باید دلی باشد. تا به امروز هیچوقت با كسی رفیق نشدم كه بگویم آخجوون به او وصل میشوم كه از كنار او به جایی برسم! وقتی خودت را به امام رضا (ع) سپردهای نباید از آدمها چیزی بخواهی. یك وزیر كه تو را وزیر نمیكند. درنهایت تو را معاون خودش میكند ولی خدا و امام رضا (ع) اگر بخواهند تو را بالا ببرند، به جایی میرسانند كه باور كردنی نیست.
شما آدم معتقدی هستید؟
خیلی سال است كه اینطور هستم. ما یك خانواده كاملا مذهبی بودیم. هر زمان به مادرم زنگ بزنید یا روضه است یا حرم یا كلاس قرآن. 72 سال سن دارد و الان ناخوش احوال است. او را آوردهام تا مدتی پیش خودم باشد. به زور نگهش داشتهام چون تمام عشق او این است كه برود مشهد. من صبح كه از خواب بیدار میشوم باید به دو نفر زنگ بزنم؛ اول مادرم و بعد رفیقی است كه 10 سال پیش با او رفیق شدم به اسم بیژن پیشدادی كه بازیگر است. در سریال «قرارگاه مسكونی» نقش راننده را داشت. او بسیار انسان بزرگی است.
8 سال برای این كشور جنگیده است. نخستین بار سر همان كار با او آشنا شدم. من آدم بسیار نترسی هستم ولی همیشه میگویم دم همه آنهایی كه رفتند جنگ گرم. در آن سالها آنها با علم به اینكه كشته میشوند به میدان جنگ میرفتند؛ این خیلی حرف است. بیژن چیزهایی را در زندگیاش بخشیده كه باور كردنی نیست. گاهی كه خودم را جای او میگذارم، نمیدانم اصلا این كارها از من برمیآید یا نه. آدم باید خیلی وجود داشته باشد كه خانه دو هزار متری در منظریه را رها كند و برود در خیابان فلاح در یك خانه 50 متری زندگی كند.
به جز بچههای سینما رفیق عادی هم دارید؟
بله و با هم رفت و آمد هم داریم. حتی با رفیقهای قدیمیام. به نظرم رفیق خیلی خوب است. تمام برادران من مردند. ما 13 بچه بودیم، خواهر و برادر. الان فقط پنج نفرمان مانده است. یكی از برادرهایم به اسم محمدمهدی در حوض خفه شد.
رفقایتان از شما نمیخواهند كه آنها را بازیگر كنید؟
نه؛ هیچكدامشان. آخر هركدام از آنها برای خود شغل مشخصی دارند.
به شما نمیگویند بازیگران سینما را ببینیم؟
نمیدانم چه بگویم اما اكثر رفقایم مرا به خاطر خودم دوست دارند. مثلا با احمد (یکی از دوستانم) از سال 64 رفیق شدم. من برای دوستان سابقم هیچ فرقی نكردهام. سن من سن جوانی نیست كه جوگیر شوم. رفقایم هم عوض نشدهاند.
نخستین دستمزد شما چقدر بود؟
15هزار تومان برای 60 آیتم برای «ساعت خوش» كه بعد از یك ماه به من پرداخت كردند.
بعد از آن دورهای كه گفتید دلتان شكست و روزهای بدی داشتید، به خودتان نگفتید به شهر خودم برگردم و تهران را رها كنم؟
نمیدانم. . . چرا اما معتقدم وقتی هدف و ایمان داشته باشی به آن میرسی. باید تلاش كنی. دو چیز در زندگی آفت است؛ اول ناامیدی و بعد هم غرور. اینها سم هستند. باید همیشه حواست باشد. مگر آدم چقدر عمر میكند. من 43 سال عمر كردم و اگر مثلا خوشبینانه 70 سال عمر داشته باشم، چیزی به آخرش نمانده... . قرار نیست كسی از آدم ناراحت شود. تمام حال خوش من این است كه یك آبگوشت بار بگذارم و نصف سوپراستارها را دعوت كنم در همان خانه 80 متری كه در آن ساكن هستم.
كدامیك از كارهایتان را بیشتر دوست داشتید؟
سریالهای «قرارگاه مسكونی»، «سهدرچهار» و «سهدونگ سهدونگ». یكجورهایی اكیپهای خودمان بود. به خصوص در «قرارگاه مسكونی» شرایط بدی بود اما كلی عشق داشتیم. حوالی چیتگر بودیم. من رابطهام با بچهها خیلی خوب است. همانطور كه گفتم حدود 10 سال است كه مستاجر رضا عطاران هستم. تصمیم هم ندارم از خانهاش بروم. خانه در مجتمعی در سعادتآباد است. رضا دل خیلی بزرگی دارد. یك تعارف كرد، من هم استفاده كردم.
البته خانه را خام تحویل گرفته بودم و هنوز كامل نبود. مدت 40 روز خانه جواد میخوابیدم. من عادتهایی دارم مثلا دوست داشتم فیلم ببینم اما خوابم میبرد. صبح زود هم بلند میشدیم میرفتیم سر كار. 40 شب كارمان همین بود. با مجید هم همین است. با همه بچهها دلی رفیقم. همسرانشان مثل خواهرهای من هستند. به مجید گفتم شانس آوردی رفتی كرج اگر تهران بودی من هر روز خانهات بودم؛ به خاطر بچههایش. من عاشق بچهها هستم. من هفت خواهرزادهام را خودم بزرگ كردم.
وقتی سركار هستید، فرزندان خواهرتان چه میكنند؟
دادا را كه دیگر همه بچههای سینما میشناسند. تنها بچهای است كه همه او را میشناسند. با سرویس میرود مدرسه و میآید. سر سریالها و كارها هم او را با خودم میبرم. این بچه از همان اول گرایش عجیبی به من داشت. دو سالش بود كه او را میآوردم خانه خودم و اصلا یاد مادرش هم نبود. یكی از گیرهایش این بود كه یكدفعه گریه میكرد. میگفتم چه شده؟
میگفت دایی تو پیر بشوی میمیری؟ من به او میگفتم داییها هیچوقت پیر نمیشوند كه ناراحت نشود. زنگ میزدم به سعید نعمتالله میگفتم سعید مگر داییها میمیرند؟ او هم میگفت نه مگر دایی هم میمیرد! تا حالا هیچ موردی نبوده. تازه آن زمان معنای مرگ را فهمیده بود. او باور كرده بود كه داییها قرار نیست بمیرند.
دوست دارد بازیگر شود؟
خیلی زیاد. او الان از هركس دیگری كه من را میشناسد، بیشتر عشق میكند كه حالا معروف هستم و در خندوانه دیده شدهام.
خودتان دوست دارید بازیگری را ادامه بدهید؟
چه كسی بدش میآید؟ اما نه اینكه نویسندگی را رها كنم ولی گفتم كه باید تو را بخواهند. فایده ندارد خودت را بچسبانی.
استندآپ را ادامه میدهید؟
از رضا عطاران یاد گرفتم كه هر چیزی باید یك پایان داشته باشد. به نظرم بهتر است آدم در اوج خداحافظی كند. من باید بروم و یك جوان دیگر یك علی مشهدی دیگر این فرصت را داشته باشد و بیاید.
با بچهها مشورت میكنید؟
همیشه مشورت میكنم. مثلا رضا عطاران به من گفت این استندآپ خوب است و مثلا فلان كار را انجام بده. همه بچهها تشویق و حمایت كردند. بیشتر از خودم، رفقایم خوشحال شدند. آدم حس آدمهای اطرافش را میفهمد. امیر جعفری واقعا عشق كرده بود. محسن تنابنده پیامك فرستاد و حتی زنگ زد. گفت با احمد مهرانفر دو نفری دیدیم و از خنده تركیدیم. همه بچهها از اینكه به این جایگاه رسیدم واقعا خوشحال شدند.
شهرام قائدی چند وقت پیش برایم پیامك فرستاد كه «علی جان برای این روزهایت خیلی خیلی خوشحالم. لیاقتت خیلی بیشتر از این روزها و اتفاقات شیرین است، تو نمونه كامل نان دل خود خوردن هستی». آنقدر بچهها خوشحال شدند كه من حس میكنم انگار خودشان موفق شدهاند. این به خاطر روح بزرگی است كه دارند. رفاقت من با بچهها خیلی سالم است. همه ما شبهای خوبی با هم داشتیم. داریوش سلیمی همیشه به من میگفت علی تو همیشه به خاطر كارهایی كه كردهای به جایگاه بزرگی میرسی.
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
صفحات پیشنهادی
علی مشهدی از زندگی عجیب و غریبش میگوید (1)
علی مشهدی از زندگی عجیب و غریبش میگوید 1 اگر قرار باشد یك نفر داستانهای من و بابام 2 را بنویسد همین علی مسعودی است كسی هنوز نمیداند این ماجراهایی كه از خودش و پدرش تعریف میكند واقعیت دارد یا در تخیل به آنها رسیده مجله زندگی ایده آل اگر قرار باشد یك نفر داستانهای معلی مشهدی از زندگی عجیب و غریبش می گوید
فرهنگ و هنر سینما و تلویزیون - اگر قرار باشد یک نفر داستان های من و بابام 2 را بنویسد همین علی مسعودی است کسی هنوز نمی داند این ماجراهایی که از خودش و پدرش تعریف می کند واقعیت دارد یا در تخیل به آنها رسیده به گزارش سایت خبری تحلیلی 9 صبح به نقل از زندگی ایده آل اگر قرار باجوسازی های عجیب علیه فردوسی پور/ بس کنید لطفا!
بانک ورزش- برنامه این هفته نود حاشیه های زیادی را برای عادل فردوسی پور به همراه داشته است همانطور که از 24 ساعت پیش از برنامه اطلاع رسانی شد مجری نود در این برنامه از بینندگانش خواست به احترام هادی نوروزی عدد 24 را به سامانه 200090 ارسال کنند در نهایت هم چیزی حدود سه میلیون پعکس/ متنی عجیب در گوشی موبایل نوروزی/کاپیتان از زندگی خسته شده بود؟!
عکس متنی عجیب در گوشی موبایل نوروزی کاپیتان از زندگی خسته شده بود هافبک تیم پرسپولیس زیر را در شبکه اجتماعی اش منتشر کرد به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز مهرداد کفشگری با انتشار این تصویر نوشت حقت اینه که الان کنار هانی وهانا باشی نه پیش خدا باشی با این متنی که تو گوشیت دیدمشایعه پردازی عجیب برای علی دایی بعد از درگذشت ناگهانی نوروزی!
شایعه ای که خیلی زود تکذیب شد شایعه پردازی عجیب برای علی دایی بعد از درگذشت ناگهانی نوروزی شایعه تصادف علی دایی و به کما رفتن وی به شدت تکذیب شد به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز حمید عباسی مدیر رسانه ای باشگاه صبای قم گفت باید به حال افرادی که از هر موضوعی سوء استفاده میکعلی مشهدی 10سال است در خانه رضا عطاران مستاجر است! + تصاویر
علی مسعودی از رفقای نزدیك عطاران هم هست و در كارهای او حضور جدی داشته از نویسندگی تا بازیگری گفتگو با علی مسعودی کمدین خندوانهاگر قرار باشد یك نفر داستانهای من و بابام 2 را بنویسد همین علی مسعودی است كسی هنوز نمیداند این ماجراهایی كه از خودش و پدرش تعریف میكند واقعیت دار«زندگینامه علی دامغانی» منتشر میشود
زندگینامه علی دامغانی منتشر میشود انتشارات تجلی مهر کتاب زندگینامه علی معلم دامغانی را در دست چاپ دارد کامران شرفشاهی مدیر مسئول انتشارات تجلی مهر در گفتگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان با اشاره به کتابهای در دست انتشار اینشوکه شدن علی کریمی از اقدام عجیب و ناپسند هواداران در مجلس ترحیم نوروزی
شوکه شدن علی کریمی از اقدام عجیب و ناپسند هواداران در مجلس ترحیم نوروزی روز نو علی کریمی این روزها در خود فرورفته و با همه روزهای گذشتهاش فرق میکند آنهایی که از نزدیک جادوگر را میشناسند خوب میدانند او دست رد به سینه هیچ هواداری نمیزند بارها شده که علی کریمی پس از تمریناجوسازی های عجیب علیه فردوسی پور
به گزارش مرصاد به نقل از بانک ورزش برنامه این هفته نود حاشیه های زیادی را برای عادل فردوسی پور به همراه داشته است همانطور که از 24 ساعت پیش از برنامه اطلاع رسانی شد مجری نود در این برنامه از بینندگانش خواست به احترام هادی نوروزی عدد 24 را به سامانه 200090 ارسال کنند در نهایتادعای عجیب روزنامه مصری علیه ایران
روزنامه مصری الشروق در ادعایی عجیب و همسو با اتهامات برخی سعودی ها مدعی شد اطلاعاتی دارد که نشان می دهد ایران پشت پرده فاجعه منا بوده است به گزارش جهان به نقل از فارس یک روزنامه مصری مدعی شده که اطلاعات جدید به دست آمده نشان می دهد حادثه منا به وسیله یک سازمان اطلاعات کشور من-
گوناگون
پربازدیدترینها