تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1814711417
چشمانی که دیگر در کارتن به خواب نمیروند
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۸
درب مرکز باز میشود؛ ماشین مدل بالایشان نگاهم را خیره میکند. رسم باز کردن در اتومبیل توسط داماد اجرا و عروس و داماد دست در دست هم از میان دالان هلهله و شادی کارتن خوابهای بهبود عبور میکنند، اما گویا هنوز عروس باور ندارد این سور و سات برای زندگی روشن او در آینده راه افتاده؛ همچنان میگرید؛ شاید در حسرت روزهای بد کارتن خوابی گذشته و یا شادی امید روزهای آینده... . به گزارش خبرنگار «اجتماعی» ایسنا، اینجا مرکز مهر است؛ مرکزی که با همت اعضای جمعیت طلوع بینشانها 50 زن کارتنخواب بهبود یافته را نگهداری میکند. مرکزی که میزبان جشن ازدواج زن و مردی است که روزگاری خیابان محل خوابشان بوده است. وقتی زوج جوان وارد حیاط "مرکز مهر" شدند، بیش از هر چیز به نگاه و حالات زنان کارتن خواب بهبود یافته که مدتی پاکی برخی شاید به 15 روز میرسید، خیره میشوند. نگاههایی که «حسرت» وجهه مشترک تمامی آنها بود. عروس میگرید.
عروسی کارتنخوابها
چند دقیقهای از ورود عروس و داماد میگذرد. داماد سرگرم مراسم شده پس، کنار عروس جوان مینشینم. علت گریههایش را میپرسم که میگوید هشت سال است در کنار همسر کنونیاش یاور جمعیت طلوع بینشانهاست. هشت سالی که هر سه شنبه را در پاتوق و با پخش غذا بین کارتن خوابها گذشته و در این سالها چه زنان و دخترانی را دیدهاند که به دلیل بی کس و بیجا بودن، جان خود را در خیابان از دست دادهاند. از آرزوی کودکیهایش میگوید که همچون تمام دختران خود را همیشه در رخت عروسی میدیده؛ حال با همان تور و تاج، در این شب ملکه قصههای رویاهای کودکیاش شده است. گویی هنوز باور ندارد این اوست که لباس سپید برتن دارد و نگاههایی همراه با حسرت تعقیبش میکنند. از 21 سالگی میگوید که سرآغاز کارتن خوابیاش بوده و در آن سالها از همه داراییهایش حتی "بدنش" گذشته و در حالی آرزوهایش را خاک کرده که نفس میکشیده و زنده بوده. خود را جای کارتن خوابهایی میگذارد که امروز مهمان جشن زندگی دوبارهاش هستند: «خوشحالم که مهمانان مراسم من کسانی هستند که هشت ساله باهاشون زندگی کردم و خوشحالم که با شرکت در مراسم عروسی من میخندن و تبریک میگن، عروسی ما تفاوتی با بقیه عروسیها نداره، هر کسی شادیش را جوری تقسیم میکنه، ما هم این شکلی دوست داشتیم». برایش آرزوی خوشبختی میکنم. چرخی در حیاط نه چندان بزرگ مرکز مهر میزنم. حال میفهمم که عروس جوان درست میگفت که حسرت یک آغوش و حسرت یک نگاه بدون قضاوت در نگاه تمامی مهمانان موج میزند. با یکی از دختران جمعیت طلوع بی نشانها هم کلام میشوم. او ازدواج دو کارتن خواب بهبود یافته را تعریف میکند و اشارهای به علی و سارا دارد که دو سالی است در کنار هم زندگی میکنند. سراغشان را میگیرم، امشب آنها هم مهمان این بزم هستند. سارا را از دور میبینم، مشغول پذیرایی از مهمانان است و زمانی برای گفت و گو ندارد. با دیدنش باور نمیکنم او هم روزی کارتن خواب بوده پس سراغ همسرش میروم. "علی" از دوران کارتن خوابیاش میگوید که چطور علیرغم همه آنچه در زندگیاش داشته و به قول خودش روزی ثروتمند بوده، اما کارتن خواب شده. بادی به غبغب میاندازد و با غرور از پاکی 9 سالهاش میگوید و اینکه چطور از 20 سالگی تا 9 سال پیش هروئین مصرف میکرده اما در نهایت از مهر 85 با شرکت در جلسات NA پاک شده و آن را تا امروز حفظ کرده است. زنی میانسال و حدود 50 ساله توجهام را جلب میکند. کنارش مینشینم. چند ثانیهای میگذرد. نگاهم میکند. میپرسم که دوست دارد با هم همصحبت شویم که میگوید:«از چی؟». روایت زندگیاش را میپرسم. نگاهی به آسمان میدوزد. بدون مقدمه شروع میکند و میگوید: «اسمم سانازه. 52 سالمه، از 46 سالگی شیشه مصرف میکردم،. طلاق گرفته بودم و پیش بابام بودم، اما وقتی فهمید معتاد شدم از خونه پرتم کرد بیرون». بغضش را میخورد و ادامه میدهد: «حتی الان که چهار ماه و یک روزه پاکم باز هم خونه راهم نمیده فقط خواهرم یه وقتایی میاد اینجا بهم سر میزنه». لبخند تلخی دارد و با همان لبخندش میگوید:«اینجا خونه ماست (مرکز مهر). راضیم. همه چی داریم. اینجا تازه بافتنی هم یاد گرفتم. دوست ندارم از اینجا بیرون برم. اگه برم همان آش و همان کاسهاس، مگه اینکه بابام قبول کنه برگردم خونه». غمی در جمله آخرش است، گویا در این دنیا تمام امیدش پدری است که منتظر نگاه دوبارهاش است. ادامه میدهد: «کارتن خوابی بد، بد، خیلی بد. دو بار خفتم کردند، با چاقو تهدیدم کردن، مردای معتاد وقتی نشئه میشن همه کار میکردند اما وقتی خمار بودند حتی اگه میزدی تو سرشون نمیپرسیدن چرا زدی؟». با شرمساری سرش را پایین میاندازد و لحنی بچهگانه به خود میگیرد. داستان زندگیاش را تعریف میکند و از اعتیادش آن هم در 46 سالگی میگوید. میگوید از خوشی دورهمیهایی که روزگارش را سیاه کردند: «توی مهمونیهای آنچنانی بالای شهر رفت و آمد داشتم، اولین بار اونجا کشیدم. گفتن نمیزاره خسته شی، انرژی بهت میده، به خودم اومدم دیدم وسط خیابونا آواره شدم و همونایی که معتادم کردن الان دارن اونور آب ....». به چهرهاش عمیق میشوم. غرق در افکارش است. آرزویش را میپرسم که سریع میگوید: «تا حالا بهش فکر نکردم». نمیگذارد حرفم را ادامه دهم. یکدفعه از جایش بلند میشود، روبوسی میکند و با گفتن «خوشحالمون کردی که اومدی»، خیلی مودبانه خواستار جداییمان میشود. هنوز از ساناز جدا نشدهام که زنی حدود 40 ساله با آرایشی نسبتا غلیظ کنارم میآید. دستم را به گرمی میفشارد و میگوید: «ببخشید تور و خدا باعث زحمت شما هم شدیم. منت گذاشتید و اومدید». نمیدانم نسبتش با عروس و داماد و یا در مهمانی که به سر میبرد، چه بود. تشکری کرد و رفت؛ سریع، همچون آمدن بدون مقدمهاش. حسرتها، نگاههای پر از بغض و خندهها را میبینم. میبینم که چطور آدمها بغضها را با پکی محکم به سیگار از دل خارج میکنند. گویی میخواهند تمام غمها و نداشتههایشان را با دود از دل بیرون کنند تا شاید مرهمی باشد بر دل بی یاورشان. ساعت از 12 گذشته، سور و سات عروسی دیگر باید جمع شود، زنان و دختران سیگار به دست همچنان مشغول صحبتند، خداحافظی میکنم و از مرکز مهر بیرون میآیم و در تمام مسیر به آمارهای نه چندان درست 15 تا 17 هزار کارتن خواب کشور که به گفته مسئولان بهزیستی حدود یک درصد را کودکان آنها و حدود 5 تا 10 درصد را زنان تشکیل میدهند و همچنین هشدار نسبت به روند رو به رشد تعداد زنان کارتن خواب توسط مسئولان شهری فکر میکنم. در چنین شرایطی تا چه حد برنامههای علمی و مدون برای پیشگیری از این آسیب، جلوگیری از شیوع آن و یا حتی ساماندهی افراد مبتلا انجام شده؟ اقدامات صورت گرفته تاکنون چقدر موثر بودهاند؟ آیا نیازی به بازنگری دستورالعملها و یا سیاستهای موجود دراین حوزه نیست؟ انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
کارتنخوابی سرنوشت برخی کودکان بهزیستی
کارتنخوابی سرنوشت برخی کودکان بهزیستی رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران با اشاره به جالی خالی کودکان در سند چشمانداز و برنامههای توسعه گفت قانون در مورد کودکان رسوبی در بهزیستی نیز ناقص است به گونهای که برخی کودکان مانده در بهزیستی که پس از سن 18 سالگی نتوانستهاند در اکارتنخوابی سرنوشت برخی کودکان بهزیستی |اخبار ایران و جهان
کارتنخوابی سرنوشت برخی کودکان بهزیستی رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران با اشاره به جالی خالی کودکان در سند چشمانداز و برنامههای توسعه گفت قانون در مورد کودکان رسوبی در بهزیستی نیز ناقص است به گونهای که برخی کودکان مانده در بهزیستی که پس از سن 18 سالگی نتوانستهاند در اعکس/ کارتنخوابها کجا میخوابند؟
تراز گرمخانه خاوران واقع در محله هرندی منبع مهر زمانبندی انتشار 20 مهر 1394 - 14 24شرط شهرداری برای پاکسازی ششماهه تهران معتادها و کارتنخوابها
شرط شهرداری برای پاکسازی ششماهه تهران معتادها و کارتنخوابهاتاریخ انتشار دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۳ ۳۲ رئیس شورای شهر تهران به همراه برخی از معاونین شهرداری تهران در بازدید از منطقه هرندی و شوش و مددسراهای منطقه ۱۵ از آمادگی شهرداری برای پاکسازی تهران از معتادها و کارتن خواب&گزارش فارس از بازدید شبانه اعضای شورای شهر تهران از محله هرندی چمران: پاکسازی تهران در 6 ماه آینده از معتادها
گزارش فارس از بازدید شبانه اعضای شورای شهر تهران از محله هرندیچمران پاکسازی تهران در 6 ماه آینده از معتادها و کارتن خوابها امرودی راهاندازی قرارگاه آسیبهای اجتماعیرئیس شورای شهر تهران به همراه برخی از معاونین شهرداری تهران در بازدید از منطقه هرندی و شوش و مددسراهای منطقه 15 اتعدادی از کارتنخوابها فرزندان بهزیستی بودهاند
رئیس کمیته آسیبهای اجتماعی شورای شهر تعدادی از کارتنخوابها فرزندان بهزیستی بودهاند ایلنا رئیس کمیته آسیبهای اجتماعی مشکلات و خلاهای موجود در حوزه کودک را تشریح کرد به گزارش خبرنگار ایلنا فاطمه دانشور در نشست خبری صبح امروز خود از رونمایی کتاب نهاد ملی حمایت از کودک در هفجشن ازدواج در بین کارتن خواب های تهران + تصویر
جشن ازدواج در بین کارتن خواب های تهران تصویر زوج جوان تهرانی جشن ازدواج خود را در میان زنان بهبودیافته کارتنخواب برگزار کردند به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان فرزانه فراهانی هرانسانی حق شادی و خوشحالی دارد و شرکت در مراسم شاد از نیازهای روحی و روانمعاون شهردار منطقه 20: کارتن خواب های جنوب تهران به شرایط عادی برمی گردند
معاون شهردار منطقه 20 کارتن خواب های جنوب تهران به شرایط عادی برمی گردند شهرری ـ ایرنا ـ معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 20 گفت علاوه بر خدمات رفاهی عمومی به کارتن خواب های جنوب تهران حرفه آموزی و ارائه مهارت های لازم اشتغال زایی برای بازگشت آنان به شرایط عادی در دسکرار: به ایران بیایم که کارتن خواب شوم؟/اگر پول ندارید راستش را بگویید
کرار به ایران بیایم که کارتن خواب شوم اگر پول ندارید راستش را بگویید ورزش > لیگ برتر - جاسم کرار به ایران نیامد به طور حتم از خواندن این جمله خسته شدهاید خبرورزشی نوشت بازیکن عراقی استقلال که کلکسیونی از حاشیههای ریز و درشت در کارنامهاش دارد به اعتهمسر نوروزی: فکر کردم هادی دارد خواب بد می بیند/دیدم دیگر نفس نمی کشد
همسر نوروزی فکر کردم هادی دارد خواب بد می بیند دیدم دیگر نفس نمی کشد خانم معصومه ابراهیم پور همسر هادی نوروزی روزهای سختی را سپری می کند به گزارش نامه نيوز مرگ کاپیتان فقید پرسپولیس برای او به قدری تلخ است که نمی داند چگونه با این اتفاق کنار بیاید دیروز هم در مراسم ختم این-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها