واضح آرشیو وب فارسی:شهرآرا: در این یادداشت از نگاهی کلان به نکاتی در باب بایدها و نبایدهای مدیریت تحول پایدار در حاشیه شهر پرداخته شده است. باید توجه داشت فقر برخلاف آنچه در نظریات نئولیبرال مطرح می شود، مشکلی ذاتی مرتبط با خود فقرا نیست؛ بلکه در اغلب موارد ریشه در بسترهای محیطی فراهم شده دارد. فقر و محرومیت حلقه ای است که در اغلب مواقع بسترهای ایجادکننده خود را بازتولید می کند. لذا باید توجه داشت خروج از دور باطل فقر در مناطق حاشیه نه ازطریق کمک های بلاعوض و مسکن های موقت بلکه به وسیله کمک برای از بین بردن بسترهای تولیدکننده آن رخ خواهد داد. متاسفانه تمرکز نگاه اکثر متولیان حاشیه شهر و رسانه های جمعی به این منطقه مبتنی بر انعکاس تهدیدهایی مانند فساد، قاچاق مواد مخدر و ناامنی بوده است و براساس همین نگاه نیز در حفظ استضعاف حاکم بر این سکونتگاه ها تلاش شده است. این در حالی است که اگرچه نمی توان وجود چنین مخاطراتی را در حاشیه شهر انکار کرد، این منطقه از سوی دیگر مأمن فرصت های بسیاری نیز برای انقلاب اسلامی بوده است.فرصت هایی چون بیشترین مشارکت در بسیج مستضعفین و بیشترین آمار رزمندگان و شهدای مدافع حرم و جنگ تحمیلی و غیره. تأکید بر نهادسازی به جای ایجاد سازمان های بوروکراتیک و تقویت و ایجاد نهادهای اجتماعی از مهم ترین ابزارهای پیشرفت پایدار در حاشیه شهر است. این در حالی است که نگاه غالب مسئولان در توسعه این مناطق توجه به ایجاد زیرساخت های سخت افزاری توسعه (مانند آسفالت معابر و آب و برق و...) است. تجربیات جهانی و همچنین الگوهای موفق در کشورمان نشان دهنده این مسئله است که موفق ترین راهکار توسعه پایدار حاشیه شهر از کانال تقویت و توانمندسازی تشکل های مردمی و خودجوش می گذرد و اگرچه وجود سازمانی مانند حاشیه شهر البته با نگاهی تسهیل گرانه می تواند به این فرایند کمک کند، خلأ حاکمیت این نگاه سازمان مذکور را تنها به بوروکراسی جدیدی افزون بر دستگاه های بوروکراتیک فعلی تبدیل خواهد کرد. یکی از اشکالات اساسی موجود در الگوی مشارکت مردم در توسعه حاشیه شهر برنامه ریزی پشت اتاق های دربسته است. در این دیدگاه مشارکت مردم در زنجیره توسعه تنها به حلقه اجرای برنامه ها منحصر شده است. این در حالی است که مدیریت تحول زنجیره ای است که حلقه هایی مانند ایجاد حس ضرورت، فرهنگ سازی و آماده سازی، برنامه ریزی، اجرا، بازخور و اصلاح را در بر می گیرد. لذا در مسیر مدیریت تحول در این مناطق توجه به رشد درون زا برآمده از مشارکت اجتماعات محلی ضروری است. نکته دیگری که در نگاه کلان به مسئله سکونتگاه های غیررسمی باید در کانون توجه قرار گیرد، این است که عامل اصلی ایجاد این مناطق نه جذابیت ذاتی کلان شهرها که محرومیت های اقتصادی و اجتماعی موجود حاکم بر روستاها و شهرهای کوچک است. درواقع ساختار متمرکز حاکم بر اقتصاد کشورمان و ایجادنشدن پیوند صحیح بین اقتصاد شهر و روستا و کلان شهرها با شهرهای کوچک موجب می شود ساکنان مناطق مذکور مهاجرت را تنها راه دسترسی به فرصت های مذکور تشخیص دهند. براین اساس حل ریشه ای مسائل ناشی از این سکونت گاه ها نیز نه ازطریق ارائه ندادن امکانات به آن ها که ازطریق تلاش به منظور ایجاد توازن منطقه ای بین شهر و روستا و همچنین کلان شهرها با شهرهای کوچک و مناطق محروم تحقق یافتنی است. میثم ظهوریان
دوشنبه ، ۲۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهرآرا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]