واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ آنچه زنان در مورد مردان نمیدانند
وحید میرزایی در روزنامه قانون نوشت:
در ستون طنز آزاد امروز قصد داریم برخلاف روزهای قبل که یا از سیاست و اقتصاد نوشتیم یا از کمپین خودرو و آب معدنی آلوده و... یک مطلب زناشویی به سبک برخی مجلات خوش رنگ و لعاب بنویسیم. آموزنده هم هست.
به هر حال سوژههای سیاسی همیشه در دسترس است. خدارا شکر به لطف وجود پربرکت آقای احمدینژاد و برخی دلنگرانها و نیز تورم و اختلاس و... ما بدون سوژه نمیمانیم.
زنان مریخی، مردان اکالیپتوسی
• وقتی مردان در جواب سوال همسرشان که میپرسد: «امروز عصر بریم خرید؟» با موبایلشان ور میروند و میگویند: «باشه عزیزم». دقیقا معنایش این است که «نباشه عزیزم!» یعنی«زن!دوروز نیست حقوق دادند، نصفش تموم شد خب.»
• مردان دوست دارند وقتی فوتبال تماشا میکنند همسرشان نه تنها در مورد لباس زشت جاریاش در عروسی دختر عمه سوسناینا و چین و چروکهای صورت عمه کتی صحبت نکند بلکه آن چرخ گوشت کوفتی و جاروبرقی زهرماری را هم خاموش کند. داریم فوتبال میبینیما.
• مردان از خورش بامیه و مربای پوست پرتقال متنفرند. از سبزی نیمپز و بعضا نپخته داخل قورمه سبزی هم متنفرند. آن ها ترجیح میدهند غذای پخته بخورند حتی اگر تمام ویتامینها، پروتئینها، آنتی اکسیدانها و هر چیز مفیدی با پختن از بین برود و سرطان روده بزرگ بگیرند. اصلا مردان از غذای سالم متنفرند. نخواهند غذای سالم بخورند باید چه کسی را ببینند؟
• مردان وقتی همسرشان برای مدتی به مسافرت رفته یا خانه نیست، روز اول خوشبختترینند، روز دوم خوشبختند، روز سوم معمولی روبه خوب، روز چهارم معمولیِ متوسط، روز پنجم معمولی روبه بد، روز ششم افسرده و از روز هفتم به بعد رسما دیوانه میشوند. چه کنند خب؟ (اسمایلی ناراحتی)
خبر: شستن ظرف موجب آرامش ذهن میشود(فرارو)
آقا: عزیزم امروز یه کم ذهنم به هم ریخته است. میشه با هم یهکم صحبت کنیم؟
خانم: میخوای حالت بهتر شه عزیزم؟
آقا: اوهوم. موخام.
خانم:پس بیا تو آشپزخونه کنار سینک ظرفشویی.
آقا: سینک؟ عزیزم میگم آرامش ذهن ندارم. اونوقت میگی بیا پای سینک؟!
خانم: عزیزم دو دقیقه دهنتو ببند به حرفم گوش کن.
آقا: باشه حالا. قاطی نکن. اومدم. چیکار کنم الان؟
خانم: عزیزم چقدر خنگ و ابله شدی جدیدا. یه کم کف بمال به ظروف کثیف و بشورشون.
آقا: من که نمیفهم اما باشه.
خانم: تو هیچوقت هیچی نمیفهمی عزیزم. الحق و الانصاف به خر گفتی زکی عشقم. حالت بهتر نشد؟
آقا (در حالی که چشمانش را بسته): واااااای... چه حس خوبی دارم. انگار کنار ساحل دراز کشیدم و یه نسیم خنک پوست صورتم رو نوازش میده و بیژن خاوری داره «یاد تو در دل من طوفان به پا میکنه، تا ساحل زندگی با من شنا میکنه» رو میخونه. وااای... چقدر خوبه.
خانم: خب خداروشکر. پس من میرم یه چرتی بزنم تا تو آرامش ذهن پیدا میکنی. عزیزم فقط چندتا ظرف کثیف هم اونطرفه، اونارم بشور تا کاملا آروم شی.
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]