تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815365904
طنز؛ لم داده با كيبورد
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ لم داده با كيبورد
آيدين سيارسريع در روزنامه قانون نوشت:
با رفقا نشسته بودیم که صحبت سر نسل جدید و علایق موسیقیایی شد. من از فرصت استفاده کردم و سوالی رو که مدتهاست تمام فکرم رو به خودش مشغول کرده مطرح کردم و گفتم: آقا شما میدونین قضیه این پلنگ پلنگ چیه؟ اظهار بی اطلاعی کردن، مجبور شدم یه مصرع از ترانه این آهنگ رو براشون بخونم. بهطور ریتمیک گفتم: همین که میگه پلنگ پلنگ پلنگ پلنگ من عاشق پلنگم ... فهمیدن کدوم آهنگ رو میگم. رضا گفت: نمیدونم. شاید میخواستن از محیط زیست حمایت کنن. پیمان گفت: نه بابا، محیط زیست چیه؟ من تحقیق کردم فهمیدم این پلنگ خودش اسم رمزه. گفتیم: خب یعنی به چی میگن پلنگ؟ گفت: ظاهرا به دافهای خسته میگن! سکوت سنگینی برجمع حاکم شد ولی در مدت کوتاهی تونستیم این قضیه رو هضم کنیم. بعد از اون شروع کردیم به تاسف خوردن برای سلیقه موسیقیایی نوجوانان امروز. 45 دقیقه تاسف خوردیم بعد گفتیم اصلا ما برای چی تاسف میخوریم؟ وضع خود ما که بدتر بود. نوجوون که بودیم بعد از مدرسه میرفتیم پیش محسن که دور میدون ویدئو کلوپ داشت، میگفتیم محسن! سیاهخشم قریشی جدید چی اومده؟ اونم یه سی دی میداد که این سی دی حاوی آثار و گفتاری از مجتبی کبیری، محسن چاوشی، محمد زارع، کیارش قریشی (پسر الکی سیاه خشم)، علیرضا قریشی (پسر واقعی سیاه خشم) و یه سری هنرمند خشدار دیگه بود. یعنی هرچیزی تو این سی دی پیدا میشد غیر از خود قریشی. بعد که گوش میدادیم دوباره میرفتیم پیش محسن و میگفتیم محسن، قریشی چرا بعد از هر 6 تا ترک صداش عوض میشه؟ محسن هم میگفت مگه نشنیدین استاد مصاحبه کرده و گفته میخوام به کارها تنوع بدم؟ ما هم برای این که ضایع نشیم میگفتیم آهان بهخاطر اون مسئله بوده. این خاطرات رو که مرور کردیم فهمیدیم اصلا صلاحیت اظهارنظر راجع به پلنگ ملنگها رو نداریم. به هرحال سنشون اقتضا میکنه، سنمون اقتضا میکرد.
مونا زارع
وقتی شکست عشقی بخوری، مشاور برات یک نسخههایی میپیچه تا بتونی زودتر به زندگی عادی برگردی. مثلا برای من گوش کردن به آهنگ عاشقانه، خواندن رمان، دیدن فیلم خارجی بدون سانسور و تماشای دریا ممنوع شد منتها همیشه یه راههای در رویی هم هست. من یه مدت آهنگ «نشود فاش کسی آنچه میان من و توست...» رو با تصور عشقم به کباب کوبیده گوش میدادم که از نسخه دکتر سرپیچی نکرده باشم.همه چی خوب بود ولی الان دوباره مدتیه میرم مشاوره که یه نسخهای بده تا باور کنم چیزی بین من و کباب کوبیده نیست!
ارمغان زمان فشمی
دو خواهر را میشناسم که در یک حادثه همزمان پسرانشان را بر اثر گازگرفتگی از دست دادهاند. در مراسم ختم جوانهای از دست رفته، مادر یکی از آنها مدام لابه لای گریه و زاری از قد و بالای رعنای پسرش تعریف میکرد. تا اینجای کار مشکلی نبود، تا این که آن یکی هم بین مویههایش گفت: ای وای، پسر رشیدم!
درست در همان لحظه، اولی کمی مکث کرد، بعد سرش را بالا آورد، یک نگاه عاقل اندرسفیه به دومی انداخت و گفت: والا كه پسر تو قدبلند نبود!
حالا این که کسی از گروه مذاکرهکنندگان هستهای، درباره میزان موفقیت هیأت ایرانی جار و جنجال راه نینداخته، دلیل نمیشود دیگران بیایند از شکوه دوران عزیز از دست رفتهشان تعریف و تمجید کنند. به نظرم الان هم لازم است یک نفر بعد از شنیدن حرفهای بعضیها سرش را بالا بیاورد، یک نگاه عاقل اندر سفیه بیندازد و بگوید: والا که برجام تو فرجام نداشت!
محمد زندیه
بطری شیر رو گذاشتم جلوی صندوقدار. گفت: «2700تومن».
کارتمو دادم بهش. قیمت رو وارد کرد. بعد رمز کارت رو. کنار دستیش گفت: «یه صفر اضافه زدی فکر کنم. حواست بود؟» بدون اعتنا به صحبتاشون، شیر و کارتم رو برداشتم و به سمت در حرکت کردم.
خانم صندوقدار صدا زد: «آقاا. رسیدتونو چک نکردید کـِــــه».
یه لبخند زدم و گفتم: «مهم نیس». ناگهان همه برگشتن با دهن باز بهم نگاه کردن. مو به تنِ کسی نموند. همه داشتن با خودشون فکر میکردن که «طرف رسیدشو چک نکرد؟! چقد نایس اَند کول آخــــه». چند ثانیه همه چی اسلوموشن شد. یکی از مشتریا که مبهوت لارجبودنِ من شدهبود، کیسههای خریدش از دستش افتاد. یکی دیگه که داشت با چرخ خریدش حرکت میکرد، به من زل زد و حواسش پرت شد و با یه موتورسیکلت تصادف کرد. (حالا اینکه موتور وسط فروشگاه چی کار میکرد رو سخت نگیرید.) به سمت در حرکت کردم و به همه لبخند زدم. خیلی دوست داشتم یه پالتوی چرم مشکی هم تنم میبود و پشتش موقع راه رفتن در باد به اهتزاز درمیاومد. من از فروشگاه اومدم بیرون و هیچکس نفهمید، واسه این رسید رو چک نکردم که کلا 4100 تومن تو حسابم پول بود.
مهدیسا صفری خواه
وقتی دخترم بهدنیا اومد وسطای فصل چگونه پوشک را تعویضکنیم کتاب از تولد تا سهسالگی بودم. یعنی هنوز نمیدونستم واکنش صحیح دربرابر کارخرابی بچه چی میتونه باشه. البته مثالهای عینی زیادی دوروبرم، از آدمای عادی با حجم عظیم خرابکاری دیده بودم. سعی کردم خودم رو جای بچه بذارم تا ببینم چه باید بکنم. بعضی آدما تو این موقعیت معمولاً به روی خودشون نمیارن که هارمونیشون بهم خورده مگه اوضاع ازبیرون اونقدی خراب بشه که خودشون اعتراف کنن که خرابکاری کردن. یه دسته دیگه تو افق محو میشن تا خاطرهشون کمرنگ بشه؛ بعد تو یه فرصت مناسب مثلاً هشت سال بعد به زور دیفنوکسیلات و "اوآراس"، قدرتمند برمیگردن به صحنه. یه دسته سومی هم هستن که موضوع بحث رو عوض میکنن و از پسماندهای انسانی به مبحث کود انسانی سازگار با محیط زیست میرسن و کلی لایک جمع میکنن. باید تصمیم میگرفتم که دخترم میخواد تو کدوم دسته باشه. برای همین تصمیم گرفتم یا سرانه مطالعهام رو بالا ببرم یا علیالحساب روی همسرم با این سرعت مطالعه، حساب باز کنم و دومی به لایف استایلمون بیشتر میاومد.
محمد آقایی فرد
هنوز چند روزی از اضافه شدن قابلیتی به نام کانال به تلگرام نگذشته بود که خبر به ایران رسید. از آنجایی که خوب بلدیم «ته» همه چیز را در بیاوریم، جماعت تلگرام به دست، شروع به ایجاد کانالهای مختلف کردند، مورد داشتیم اسم گروه «دورهمیِ عذبها» بوده ولی تبدیل به کانال شده و ادمین به تنهایی با خودش صحبت میکرده و حتی یک بار هم با خودش به تفاهم رسیده، گفته میشود کم کم به مرحله «هر ایرانی، یک کانال» خواهیم رسید. برویم سر اصل مطلب، مجتبی مقابل دفتر روزنامه پسته میفروشد و یکی از نشانههای دفتر روزنامه است. به عنوان مثال همکارانمان برای آدرس دادن به صورت زیر عمل میکنند:
+ الو سلام، من دفتر روزنامهام میتونی بیای؟
- آره، کجاست؟
+ خیابون ولیعصرو میشناسی؟
- خب؟
+ روبهروی خیابون بزرگمهر!
– بزرگمهر؟
+ نرسیده به چهار راه طالقانی!
– طالقانی؟
+ جلوی ساختمون یه نفر پسته میفروشه .
– آها فهمیدم کجاست، میام الان!
مجتبی خیلی با تکنولوژی عجین است و همین چند روز پیش کانال تلگرامی پستههای ناب دامغان را ایجاد و همه ما را هم عضو کرده، آخرین پیام مجتبی در گروه این بود: آف 30 درصدی برای پستههای غیر خندان!
کانال دیگری هم که عضوش شدهایم دستشویی است یعنی هروقت دستشویی خالی شود پیام میدهد که خالی هستم، تشریف بیاورید. یک بار هم که نفر قبلی حال خوبی نداشت، پیام داد، اوضاع خراب است،
10 دقیقه تنفس!
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]
صفحات پیشنهادی
طنز؛ شیوه کار سوسکهای جاسوس
طنز شیوه کار سوسکهای جاسوس آيدين سيارسريع در روزنامه قانون نوشت فیفا اعلام کرد که جام جهانی 2022 قطر در زمستان برگزار میشود یک معترض سانسور در گفتوگو با بی قانون با حمایت از این اقدام فیفا گفت با توجه به معتدل بودن هوای کشورهای عربی در زمستان میطنز؛ بیچاره آقای احمدی نژاد...
طنز بیچاره آقای احمدی نژاد پوريا عالمي در روزنامه شرق نوشت یک جوک قدیمی ضدزن ضدفمینیستی ضدانسانی ضدحقوق شهروندی دارم جلو اعتراض فمینیستها را میگیرم که فردا دوباره لباس ما را بادبان نکنند و نگویند عالمی ضدزن است بود که میگفت دوتا خانوم نشسته بودند و سبزی پاک میکردند وطنز؛ لم داده با كيبورد!
طنز لم داده با كيبورد آیدین سیارسریع در روزنامه قانون نوشت رئیس جمهور برای دانش آموزان پرسش اول مهر طرح کرده و سوالش هم اینه که پس از توافق هسته ای فرصت های جدید پیش روی ما چیست مطابق خبرهای واصله بعد از طرح این پرسش 50 تا دانش آموز درجا ترک تحصیل کردطنز؛ همه پرکاران جهان
طنز همه پرکاران جهان وحید میرزایی در وبسایت چیزنا نوشت اخیراً یه مؤسسه به نام UBS آماری از پرکارترین مردم جهان اعلام کرده این خارجیا کار که ندارند نشستن از صبح تا شب آمار گرسنگی وضع حقوق بشر ایدز و… جهان سومیها رو منتشر میکنند به هر حال این مؤسسه اعلام کرده هنگکنگ با ۵۰طنز؛ جوانی، شایعترین دلیل مرگ!
طنز جوانی شایعترین دلیل مرگ مهرداد نعیمی در روزنامه قانون نوشت آیدین سیارسریع طنزنویس جوان روزنامه قانون در ساعت چهار بامداد امروز درحالیکه تلاش میکرد درباره دست دادن اوباما و ظریف و الکسیس سانچز طنزی بنویسد که قابل چاپ باشد دچار ایست قلبی شد و زندگی رطنز؛ یک پرده از دست دادن ظریف و اوباما
طنز یک پرده از دست دادن ظریف و اوباما آيدين سيارسريع در روزنامه قانون نوشت محمدجواد ظریف در یکی از راهروهای سازمان ملل مشغول قدم زدن است که ناگهان میبیند باراک اوباما هم در همان مسیر از دور میآید استرس تمام وجودش را میگیرد تصمیم میگیرد جای-
سرگرمی
پربازدیدترینها