واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: درس بزرگی که دکتر حسن روحانی از پدر آموخت روزنامه پیام استان سمنان روز هجدهم مهر در صفحه ویژه سمنان و سرخه در شماره 4039، به مرور برخی خاطرات دکتر حسن روحانی رییس جمهوری کشور پرداخته است. نحوه تربیت و آموزش خودباوری یکی از اصول تربیتی پدر بزرگوار ایشان بوده است.
در این مطلب که علیرضا عربی آن را جمع آوری کرده، آمده است: دکتر حسن روحانی، رییس جمهوری کشور، از ابتدای انقلاب اسلامی جزو مبارزان فعال بود. از جمله با سخنرانی های خود در اقصی نقاط کشور به روشنگری علیه رژیم پهلوی می پرداخت. اما غیر از وجهه انقلابی، وی خاطراتی نیز از دوران طفولیت و کودکی شان دارند که یکی از آنها نحوه تربیت پدر ایشان حاج اسدالله فریدون بود. دکتر حسن روحانی در بیان خاطرات خود به شرح نحوه تربیت، محیط رشد و زندگی کودکی خود پرداخته است که در نوع خود با توجه به محیط روستایی سرخه در آن زمان، دارای شیرینی ها و نکات جالب توجهی است. دکتر روحانی با بیانی شیوا و شیرین، به بازگویی خاطرات خود پرداخته که در ادامه، بخشی از این خاطرات از زبان وی نقل می شود. برخی از خاطرات کودکی من، مربوط به نحوه برخورد پدرم با من است که بسیار متفاوت با برخورد مادرم بود. مادرم خیلی مهربان و عاطفی با ما برخورد می کرد، ولی پدرم این چنین نبود. در دو، سه سالگی، یک بار مادرم از خانه بیرون رفته بود و من با پدرم بودم، بهانه گرفتم برای چیزی که می خواستم و پدرم به من نداده بود و لذا گریه می کردم. به یاد دارم پدرم به من گفت: مادرت نیست، اگر می خواهی گریه کنی برو در آن اتاق بنشین و هر چه خواستی گریه کن.اگر گرسنه شدی هم سفره ی نان آنجاست و هم ظرف آب، یادم هست مدتی گریه کردم و چون پدرم توجهی به من نکرد، خودم را به خواب زدم! وقتی مادر برگشت و از داستان باخبر شد، به پدرم اعتراض کرد که چرا این بچه آن قدر گریه کرده تا خوابش برده و شما به او توجه نکردی. پدرم ماجرا را تعریف کرد و گفت: بچه باید بفهمد که هر چه خواست، همیشه به آن نمی رسد. شاید همین رفتار باعث شده بود که همیشه می دانستیم پدرمان ناز ما را نمی کشد و باید از توقعاتمان بکاهیم.مکتب خانه مادربزرگ دکتر روحانی در سرخه معروف به ملالقماندر آن زمان در سرخه دبستان دولتی نه تنها برای دختران که برای پسران هم وجود نداشت. از این رو معمولا کودکان و نوجوانان در مکتب خانه درس می خواندند. مادرم نیز در مکتب خانه مادربزرگم خانم لقمان آزاد (معروف به ملالقمان) درس خوانده بود. درواقع مادر شوهر آینده او معلمش بود. محل مکتب خانه بخشی از منزل پدربزرگ ما بود که دخترها به آنجا می رفتند و قرائت قرآن و بخشی از مسائل شرعی را می آموختند. بنابراین سواد آنها معمولا سواد قرآنی و در حد خواندن قرآن و مفاتیح بوده است. البته در بعضی از مکتب خانه ها، کتاب هایی نظیر گلستان سعدی هم آموزش داده می شد.محله ای که دکتر روحانی در آن بزرگ شد مورد دیگری که مناسب است کمی درباره ی آن توضیح دهم، مربوط به برنامه های عبادی است. روستای ما چند محله داشت، محله ا ی که من در آن متولد شدم به «پشت خندق» معروف بود که قاعدتا خندق روستا در کنار این محله بوده، معمولا خندق برای دفاع و همچنین تعیین حدود مسکن روستایی ساخته می شود. در این محله، مسجدی بود معروف به مسجد پشت خندق، این مسجد تا منزل ما کمتر از پنجاه متر فاصله داشت. بنابراین ما با مساجد، همسایه بودیم. حیاط مسجد حسینه بود و خود مسجد در زیرزمین واقع شده بود که حدود ده، پانزده پله داشت. معمولا در منطقه کویری، به دلیل تابستان های گرم و زمستان های سرد، در همه ساختمان ها سرداب و زیرزمین قرار داشت، ولی شب های تابستان، نماز جماعت و مجالس در حیاط برپا می شد. من از چهار، پنج سالگی با مسجد مانوس بودم. رفتن به طاقچه های بالا برای بچه ها امتیاز بود، غوزه باز کردن و قالی بافی دکتر روحانی، بخشهای دیگر این خاطرات است که در شماره روز شنبه روزنامه پیام استان سمنان آمده است.6103
18/07/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]