واضح آرشیو وب فارسی:صدای ایران: سوتلانا الکسیویچ بیش از 30 سال از عمر خود را صرف مصاحبه با افرادی کرد که درگیر فجایع و درگیری های دنیای واقعی بودند. به گزارش خبرآنلاین، نویسنده و روزنامه نگار برنده نوبل ادبیات سال 2015 نام شناخته شده ای در کشورهای انگلیسی زبان نیست. اما کارهای او توانسته صدای نجات یافته های درگیری و فجایع رخ داده، درون اتحاد جماهیر شوروی باشد، همچنان که توانسته زندگی احساسی مردمانی را که از کابل تا چرنوبیل ملاقات کرده، به تصویر بکشد. سوتلانا الکسیویچ کیست ؟ او در 31 می 1948 در شهر ایوانوفرانکیفسک اوکراین در یک خانواده ارتشی به دنیا آمد. پدر او اهل بلاروس و مادرش اوکراینی بودند. پس از پایان خدمت پدرش در اوکراین، خانواده الکسیویچ به بلاروس بازگشته تا در روستایی که پدر و مادرش به عنوان آموزگار در آن کار می کردند، ساکن شوند. سوتلانا مدرسه را رها کرد تا به عنوان گزارشگر یک روزنامه محلی در شهر نارول مشغول به کار شود. او به روزنامه نگاری ادامه داد و در طول دوران کاری خود گزارش هایی از فاجعه چرنوبیل، جنگ شوروی در افغانستان و بسیاری وقایع دیگر، بر اساس گفت وگوهایی با هزاران شاهد تهیه کرد. کارهای او سبب شد که در زمان حکومت الکساندر لوکاشنکو در بلاروس تحت تعقیب قرار گیرد. او به همین دلیل در سال 2000 مجبور به ترک بلاروس شد. او پس از ترک بلاروس در شهرهای مختلف اروپا چون پاریس، گوتنبرگ و برلین سکنی گزید، تا این که سرانجام در سال 2011 توانست به مینسک بازگردد. آکادمی علوم سلطنتی سوئد درباره او چه گفت؟ « روایات چندصدایی اش، که مظهر رنج و شجاعت در روزگار معاصر ماست » این جمله ای است که آکادمی برای اهدای جایزه به الکسیویچ انتخاب کرده است. او در بیش از 30 سال گذشته کار خود را وقف پوشش دادن شوروی و جمهوری های استقلال یافته پس از فروپاشی شوروی کرده است. چیزی که او به ما ارائه می کند یک دنیای احساسی است. الکسیویچ برای ارائه کار خود هزاران گفت وگو با زنان، مردان و کودکان انجام داده است، و از طریق تاریخ انسان هایی را روایت می کند که ما چندان آشنایی با آن ها نداریم. شیوه نوشتاری او چگونه است؟ سوتلانا در وبلاگ خود نوشته است که با تاثیر از الس آداموویچ نویسنده بلاروس، صدای خود را در ژانری موسوم به «رمان جمعی» پیدا کرده است که روایت کردن زندگی آدم ها از زبان خودشان است. او در یک مصاحبه در این باره گفته است : «من دنبال یک شیوه ادبی بودم که بیشترین نزدیکی را به دنیای واقعی داشته باشد. واقعیت همواره همانند یک آهن ربا مرا به خود جذب می کند. بنابراین من بلافاصله این شیوه را برای روایت صدای واقعی انسان ها، اعترافات و مدارک شاهدان مناسب یافتم. این شیوه ای است که من با آن به دنیا می نگرم، همانند همنوایی بسیاری از تک صداها، و کلاژی از جزئیات روزانه. با این شیوه من در آن واحد هم یک نویسنده ام، هم یک گزارشگر، هم یک جامعه شناس و هم یک روان شناس. کتاب های الکسیویچ «پسران روی، صدای نسل گمشده شوروی» این کتاب عنوان خود را از نامی که به جنازه های مردانی که از جنگ شوروی در افغانستان بازمی گشتند، گرفته است. این جنازه ها همیشه در تابوت هایی از جنس روی به کشور بازمی گشتند. این کتاب خاطرات سربازان اتحاد جماهیر شوروی سابق از جنگیدن در افغانستان است. « صداهایی از چرنوبیل، تاریخ شفاهی یک فاجعه اتمی» راکتور شماره چهار نیروگاه چرنوبیل 26 آوریل 1986 منفجر شد، و باعث یک فاجعه اتمی در مقیاسی بزرگ شد. مقامات شوروی تلاش کردند که با اعزام هزاران فردی که البته به صورت مناسبی تجهیز نشده بودند، این فاجعه اتمی را کنترل کنند. در این کتاب الکسیویچ تلاش می کند، هزینه های انسانی این فاجعه را از طریق صدای بیش از 500 نفر از شاهدان این ماجرا، از قبیل آتش نشان ها، اعضای تیمی که مسئول پاک کردن محیط بودند، سیاست مداران، پزشکان و مردم معمولی در طول 10 سال، نمایش دهد. از دیگر آثار او می توان به «جنگ چهره زنانه ندارد» و «دوران جنس دست دوم» اشاره کرد. یک فیلم کوتاه بر اساس کتاب او درباره چرنوبیل نامزد دریافت جایزه اسکار شد. جوانیتا ویلسون کارگردان ایرلندی یک فیلم کوتاه بر اساس کتاب «صداهایی از چرنوبیل» ساخت. این فیلم کوتاه سال 2010 در هشتادودومین دوره مراسم آکادمی نامزد دریافت جایزه اسکار بود.
جمعه ، ۱۷مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صدای ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]