واضح آرشیو وب فارسی:598: به گزارش پایگاه 598، این کارگردان همزمان با اکران «روغن مار» در گفت وگویی در پاسخ به اینکه "کدامیک از فیلم های علیرضاداوونژاد را بیشتر دوست دارد؟ گفت: به ندرت فیلمی از داودنژاد هست که دوست نداشته باشم، ولی اگر بخواهم فیلم هایی که بلافاصله به ذهنم می رسد، اسم ببرم اول فیلم "نیاز" است که از آثار ماندگار سینمای ایران است و آغازی است برای خود داودنژاد بعد از سکوتی چندساله و بعد دو فیلم دیگرش که به لحاظ روایت شباهت هایی به هم دارند و من در هر دوی این فیلم ها افتخار همکاری با داودنژاد را داشتم، "مصائب شیرین" و "کلاس هنرپیشگی". اما خیلی زود یادم می آید که فیلم "مرهم" را هم خیلی دوست دارم. "بچه های بد" را هم دوست دارم و...گفتم که کمتر فیلمی از داودنژاد هست که دوست نداشته باشم. پوراحمد که با نشریه «هنر و تجربه» سخن می گفت، اصلی ترین ویژگیِ و مهم ترین شاخصه ی سینمای علیرضا داوونژاد را برشمرد و گفت: او تلاش می کند سینما را به اصل زندگی نزدیک کند. شما ببینید فیلم «کلاس هنرپیشگی» چقدر سرشار از انرژی، زندگی، عشق، کمال و چه و چه است. یعنی اصلا من در سینمای ایران واقعا کمتر فیلمی را سراغ دارم که این همه زندگی واقعی در آن جریان داشته باشد. و طبعا این ویژگی بر همۀ عناصر فیلم تاثیر می گذارد از دکوپاژ گرفته تا قاب بندی و بازیگری و طراحی صحنه و خلاصه همه ی عناصر و واقعا سینمای سانسور زده ی مفلوک تصنعی قلابی و آبکی ما (منظورم جریان غالب در سینماست و الا ما هر سال آثار ارزشمند و افتخار آفرینی در سینما داریم ) به این هوای تازه، به این طراوتی که از زندگی به سینما دمیده می شود، به این نوگرایی های جسورانه و تجربه گرایی های سودمند سخت محتاج است. آثاری مثل آثار داودنژاد است که می تواند بر بدنه سینمای ایران هم تاثیر بگذارد، چون داودنژاد در عین تجربه گرایی و روی آوردن به مضامین و پرداخت های بکر و باطراوت هیچ گاه به تماشاگر بی توجه نبوده است. اساساً تفکر داودنژاد این است که دولت باید پایش را از سینما کنار بکشد و اجازه بدهد یک بده بستان طبیعی و دوطرفه ی سالم بین سینماگر و مردم برقرار شود. به گفته ی کارگردان «شب یلدا»؛ داودنژاد معتقد است که سینما هیچ نیازی به کمک دولت ندارد به شرط آن که دولت مزاحمت ها ی آزاردهنده هم نداشته باشد. سینما باید از طریق پول مردم خودکفا باشد و سینمای رانتی و حمایتی عاقبتش همین است که می بینید. البته در ابتدای کار در دورۀ اقای بهشتی آن سینمای حمایتی و نظارتی شاید لازم بود تا این نوزاد که از سرگیجه انقلاب تازه پا بیرون نهاده بود و نمی دانست چه باید بکند و به کدام سمت و سو برود راهش را پیدا کند ولی آن دوره سپری شد ولی متاسفانه خشت اول کج نهاده شد و خشت اول همانا تغییر نام وزارت فرهنگ و هنر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. این یعنی که اهالی سینما و هنر همه و همه یک مشت آدم عقب افتاده اند که به بیراهه می روند و باید ارشاد بشوند! پوراحمد در بخشی دیگری از این گفت وگو در پاسخ به اینکه پیش بینی اش از میزان استقبال از فیلم «روغن مار» در گروه «هنر و تجربه» چیست؟ گفت: به نظرم واقعا قابل پیش بینی نیست. البته در سینمای آمریکا هم با همه ی محاسبات دقیقی که دارند بسیار اتفاق می افتد که محاسبات درست از آب درنمی آید و فیلمی که به نظر می رسیده باید فروش بالایی داشته باشد شکست خورده. یادم هست فیلمی بود به اسم "دنیای آب"، از این اکشن های در پیتی که قاعدتاً باید فروش بالایی می داشت ولی فیلم شکست خورد. البته آن جا بلدند از آب هم کره بگیرند، توی یکی از دکورهای فیلم در یونیورسال استودیو چندصد صندلی چیده بودند و هر بیست دقیقه یک بار این محوطه پر و خالی می شد، بلبت اش هم ده دلار بود. مردم جمع می شدند و بیست دقیقه اکشن زنده می دیدند، با فروش همین نمایشِ اکشنِ زنده، قاعدتاً فیلم باید به سود هم رسیده باشد. اما در کشور ما که سی و هفت سال است هر روز و هرساعتش "برهۀ حساس" است با کرام الکاتبین است که فیلمی بفروشد یا نه. این کارگردان در پاسخ به اینکه آیا می توان «روغن مار» را ادامه ای برای فیلم های «مرهم» و «کلاس هنرپیشگی» دانست؟ پاسخ داد:من نصف فیلم را دیده ام. در واقع زمانی دیدم که علیرضا نصفش را ساخته بود و هنوز دنباله اش را نساخته بود، بعد هم که فیلم آماده شد متاسفانه تهران نبودم که ببینم. حالا توی سینما می بینم. ولی هوشنگ گلمکانی که نظرش را قبول دارم می گفت داوودنژاد در این فیلم تجربه جالب و جذابی کرده است. و من اضافه می کنم که اصولا داودنژاد ویژگی درخشانش این است که در سن بعد از شصت سالگی همچنان در هر فیلمش تجربه می کند. و این واقعا جسارت می خواهد و یک روحیه عصیان زده، عصیان به معنای مثبت و پوینده اش. داودنژاد همیشه این روحیه را داشته است و هرگز دست از تجربه گرایی برنداشته است. ای کاش بعضی از فیلمسازان دیگر هم که دائم خودشان را تکرار می کنند از علیرضا که بابابزرگ شده یاد بگیرند و از تجربه گرایی نهراسند. او درباره ی جایگاه «روغن مار» در سینمای داوودنژاد، گفت: گفتم که فیلم را ندیده ام ولی ندید بگویم که نَفس تجربه گرایی کاری جذاب است و طبعا هر تجربه تازه ای جایگاه خودش را دارد، به گمانم جایگاه هر تجربه ای بعد از گذر زمان مشخص می شود. پوراحمد در ارزیابی گروه «هنر و تجربه» مطرح کرد: اصولا تشکیل گروه هنر و تجربه یک نیاز مبرم بود برای سینمایی که هرسال گروهی جوان تازه نفس می توانند بلیط ورودی اش را به دست بیاوردند و هرکدام به اندازۀ استعدادشان می مانند، یکی ممکن است با یک فیلم حضورش تمام بشود و برود پی کارش و یکی هم مثل مجید برزگر یا شهرام مکری پرواضح است که با این ورود درخشان جای پای محکمی پیدا کرده اند و ماندگارند برای همیشه. به گمانم تا همین جا هم گروه هنر و تجربه جایگاهش را پیدا کرده و تماشاگرش را هم پیدا کرده و من افق روشنی را برای این گروه می بینم، تازه یک سال از تولد این گروه می گذرد اگر دلال صفت ها که با هر مقوله فرهنگی سر ستیز دارند و می گویند از این "قرتی بازی های خوششان نمی آید!" چوب لای چرخش نگذارند و بگذارند به راهش ادامه بدهد، مسلماً در سال های بعد هم جایگاه مستحکم تری خواهد یافت هم مخاطبین بیشتری. پوراحمد درباره ی نمایش فیلم های داودنژاد و اعتباری که به گروه «هنر و تجربه» می دهد، گفت: همۀ فیلمسازان موفق، هم به سینما اعتبار داده اند هم از سینما اعتبار گرفته اند. این شامل گروه هنرو تجربه هم می شود. وقتی بابا بزرگ خوش فکر و تازه نفسی مثل علیرضا داودنژاد فیلمش را به گروه هنر و تجربه می سپارد یک بده بستان، بُرد - بُرد است. هم گروه هنر و تجربه می تواند افتخار کند که فیلم یک فیلمساز استخوان خرد کردۀ معتبر را نشان می دهد، هم داودنژاد می تواند افتخار کند که هنوز آنقدر جوان و خوشفکر است که فیلمش به گروه هنر و تجربه راه پیدا کرده و میان فیلمهای دوستانی که به سن و سال از فرزندان داودنژاد خُردترند نشان داده می شود. در واقع این سینماگران قدیمی هستند که باید آمادگی ورود به عرصۀ هنر و تجربه را داشته باشند، کما این که الان داودنژاد وارد شده است و قبلا هم استاد مهرجویی و کیارستمی.
پنجشنبه ، ۱۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 598]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]