واضح آرشیو وب فارسی:چغادک نیوز: هفت روز از مهر گذشته ولی از در و دیوار مدرسه مشت مشت، کسالت و ملالت رو سر و روت می پاشن حس کهنگی ذهن و زبان می کنی. به لباس های بچه ها که نگاه می کنی، وضع به گونه ای غمبار تر است.به گزارش "چغادک نیوز"، 7 مهر 1394 - دستگاه شن پلاس، با سر و صدای عجیبی مثل برخواستن هواپیما از رو باند پرواز، به سر و روی دیوارهای ساختمان رنگ و رو رفته ی مدرسه شن می پاشید تا بلکه آجرها رنگ و رویی بیابند. انگار فرعونی مومیایی شده یا اثری زیر خاکی را از خاک و خل در بیارن. هفت روز از مهر گذشته ولی از در و دیوار مدرسه مشت مشت، کسالت و ملالت رو سر و روت می پاشن. حس کهنگی ذهن و زبان می کنی. به لباس های بچه ها که نگاه می کنی، وضع به گونه ای غمبار تر است. سر زانوهای شلوار یکی از دوقلوهای نیمکت ردیف اول که اصالتا همدانی اند، به قرینه شکافته و سفیدی کاسه ی زانویش از درز آن بیرون زده. جیب های شلوار آن یکی دیگر از پشت پاره شده و دک و پوز یه وری کفش هایش دشنامت می دهد و به قول آن شاعر "گوئی همی به دندان خواهد گرفت گوش" . تقریبا لباس نویی را تن بچه ها ندیدم. کفش ها ساییده بودن و پاچه ی بعضی شلوارها لیچ. در کلاس که دستگیره ای نداره و سنگی دو منی، کار دربند را می کنه در هر بار باز و بسته شدن، با آن صدای آزار دهنده اش، خود یک مکافات دیگری است. کولر پنجره ای کلاس با همه مشقتی که متحمل بود فقط می تونست یه تعداد بچه ها را که عین پیرزنای پای منبر دورش چنبره زده بودن، خنک کنه. بقیه ی کلاس هم غرق هرم گرما، تمام پیرهنم خیس بود. از پشت کمرم دانه های عرق به پایین سر می خورد ... تاکید مدیر به رعایت ساعت کلاسی و گوش به زنگ داشتن، هوای دم کرده ی کلاس و بی حالی و کم حوصلگی بچه ها، فضایی واس تصمیم گیری برام نمی ذاشت. تا اینکه یکی از همکاران، غرغر مدیر را به جان خریده بود و متهورانه شستی زنگ را فشرد و به این جهنم آموزشی خاتمه داد، برا برگشت قرار بود خواهرم را که اتفاقا همکارم هست را با خودم بیارم. اونجا را که دیدم، نه صد بلکه هزار رحمت به اون جهنم خودمون. مثل بازرسای حالایی که از سر زیادی احساس مسوولیت شون! جدول گزارشاشون را بی کمترین زحمت و پرس و جویی، با علامتی به اسم ایضا پر می کنن، شمام بی زحمت هر چی قبل تر از مدرسه مون تعریف کردم، برای این مدرسه ایضا بزنین و اضافه کنین صندلی های زوار در رفته ای که تازه از اداره آورده بودن و داشتن تازه تو کلاسا می چیدن. صندلی هایی که بیشتر دسته هاشون، یا سربالایی داشتن یا سرپایینی. سالم و سر راست توشون کم بود، به این اوصاف دهها دختر مظلومی که جا نداشتن و رو کف کلاسایی که با چند سانت خاک پوشونده شده بود، نشسته بودن را اضافه کنین ... پروژه ی مهر در حال اجرا بود. صدرالله محتشم عضو انجمن جامعه شناسان ایران
پنجشنبه ، ۱۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: چغادک نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]