محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830234725
دلنوشته سوزناک همسر وحید طالبلو برای هادی نوروزی
واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
دلنوشته سوزناک همسر وحید طالبلو برای "هادی نوروزی"
روز نو : سوگل طالب لو متاثر از فوت کاپیتان پرسپولیس و البته غمی که این روزها در بین خانواده هادی نوروزی و همسرش و فرزندانش وجود دارد این یادداشت را از زبان آنها نوشته است. ***تنهایى، انتظار، پرواز، استرس، حمد و قل هو الله، لحظه شمارى براى شروع مسابقه، تپش هاى قلب من ،تپش های قلبی که با هر کوبش اسم تو را فریاد می زد. خاموش کردن تلویزیون از دقیقه ٥ بازى، ٩٠ دقیقه هایى که هر تیک تاکش یک عمر بود،یک قرن. اردوهاى شبانه روزى، بهونه هاى بچه ها، چک هاى برگشتى، شایعه ها، حواشی،اخبار زرد و هجوم همیشگی سایه ها از پس دیوارهای خانه مان، خانه ای که تو ساخته بودی برایم، خانه ای که سقفش مهر بود و دیوارهایش عشق و زندگی در لحظه لحظه هایش جریان داشت.زندگی، زندگی، زندگی از جنس همسر یک فوتبالیست. نقش مرد بازى کردن را بلدم. خوب بلدم. در روزهاى نبودنت نقشم را خیلى زود یاد گرفتم . دوستت دارم ها به من گفتند که زندگى با یک فوتبالیست، سخت است و متفاوت . حواسم بود. بعضى وقت ها آنقدر که استوک هایت به تو نزدیک بود ما نبودیم. میشنیدمت، کم میدیدمت. صدایت برایم صمیمى تر از نگاهت بود. زندگى را دوست داشتم با اینکه دور بودى ولى بودى. قران رو میبوسیدى و میرفتى و من با ساکى از مسولیت ساعت ها به عکس هایت خیره میشدم. از لحظه بلند شدن هواپیما تسبیح در دستم بود تا وقتى صداى زنگ تلفن حالم را خوب میکردو این کاره یک هفته در میان من بود. تنها دعایم در شب هاى بازى سلامتى تو بود. گل زدى خندیدم، پاس گل دادى پریدم... راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ تابستان ها با شربت و خاک شیر منتظر چهره آفتاب سوخته ات مینشستم. تابستان براى ما فصل بدنسازى پرفشار بود. روزى دو سه جلسه تمرین. فصل حسرت یک دل سیر همدیگه رو دیدن . تو که میخوابیدى کارها را تعطیل میکردم که مبادا صدایى آزارت بدهد. دلم برایت تنگ میشد.فقط نگاهت می کردم، چهره آرامت را در خواب نگاه میکردم ... زمستان ها با آب پرتقال منتظر چهره یخ زده و خسته ات بودم. واى که وقتى لباس هاى تمرین گِلى میشدند چقدرسخت بود شستنشان. زمستان در کوران مسابقات بودیم و من به تنهایى انارها را دان میکردم. چه شب یلداها که از پشت تلفن، فرسنگ ها فاصله را جا گذاشتیم، صداهامون رو بهم نزدیک کردیم و تفال زدیم به حافظ. بلندترین شب سال را به امید برگشتنت تا صبح فیلم بازى هایت را میدیدم و به داشتنت افتخار میکردم. زودتر از همه آجیل عید میخریدم. آخه تو میرفتى و سال جدید را بدون آجیل آغاز کردن، در اردو هیچ صفایى نداشت. سال تحویل میشد و من با صداى تو سال را شروع می کردم. حالا صدایت کجاست؟ یادم نیست چند بار زودتر عیدى ام را دادى و رفتى. پرسپولیس بازى داشت. باید میرفتى. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ سایت هاى خبرى، روزنامه ها، برنامه بازى ها و خودکار رفیق شب هاى تنهایى ام بودند. روز بازى، ساعت بازى، ورزشگاه محل بازی، همه را حفظ حفظ بودم. براى تعطیلى لیگ روزها رو میشماردم آخه تو را کم داشتم. راستى شب بدنیا اومدن پسرمان کجا بودى ؟ دربى بود نه فکر نکنم. بازى هاى آسیایى بود ؟ یادم نیست... نبودن هایت، موهایم را، رنگ پیراهن تیم ملى کرد. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ از تاریکى میترسیدى پس چرا زندگییم را تاریک کردى ؟ چرا یادم ندادى بى تو چه کنم ؟ بى معرفت نگفتى بچه ها دلتنگت میشن و بى تابیهایشان پیرم میکند. نقش مرد را بازى میکنم ولى نقش پدر کار من نیست... لباس هات را کجا بذارم ؟ بیست و چهار را چه کنم ؟ دخترت خواست با بابا هادى بازى کنه بگم کجایى با چه تیمى بازى دارى ؟ سوال هاى بى جواب را پیش کى قایم کنم؟ من زنم یک زن . تکیه گاهم بودى. سقف خانه ام بودی.تحملِ نبودنت را ندارم. من زنم یک زن توانا اما حالا ناتوانم. رفتنت رمقم را برده.طاقت دورى زیاد را ندارم. خنده را از یاد بردم. اشک هایم خشک شد... آقاى سر مربى این اردو کى تموم میشه ؟ دلتنگى خیلى اذیتم میکنه. هادى ! نمیشه تو اجازه بگیرى و برگردى ! تو برمیگردى. بلند شو. هیچ به فکرت رسیده بود یک روز آبى ها هم طرفدارت میشن ؟ باور کن. به خدا استقلالى ها این روزها پرسپولیسى شدند. دیگه از کرى خوندن خبرى نیست. آبى و قرمز یکى شدند... زشته پسر. بلند شو خودت ازشون تشکر کن. زبان من قاصره. هادى ! بلند شو مرگ را دریبل بزن و بازى را ادامه بده. بلند شو بچه هات بابا میخواهند و من کاپیتان زندگییم ام رو... ماه مهر شد. پاییز آمد. همیشه فصل زرد و نارنجى را عاشقى میکردیم. ابر شد. تو رفتى. بى قرارم. باران بارید و من بى مهر باید ادامه بدهم. تقویم من دیگر ماه مهر ندارد. خورشید را چنگ میزنم . به ماه نگاه نمیکنم. انتظار را به بادها میسپارم و خاطراتت را در قلبم حکاکى میکنم. هادى ! کاش رفتن را گل نمیکردى این بار به اوت میزدى٠ دقیقه هایى که هر تیک تاکش یک عمر بود،یک قرن. اردوهاى شبانه روزى، بهونه هاى بچه ها، چک هاى برگشتى، شایعه ها، حواشی،اخبار زرد و هجوم همیشگی سایه ها از پس دیوارهای خانه مان، خانه ای که تو ساخته بودی برایم، خانه ای که سقفش مهر بود و دیوارهایش عشق و زندگی در لحظه لحظه هایش جریان داشت.زندگی، زندگی، زندگی از جنس همسر یک فوتبالیست. نقش مرد بازى کردن را بلدم. خوب بلدم. در روزهاى نبودنت نقشم را خیلى زود یاد گرفتم . دوستت دارم ها به من گفتند که زندگى با یک فوتبالیست، سخت است و متفاوت . حواسم بود. بعضى وقت ها آنقدر که استوک هایت به تو نزدیک بود ما نبودیم. میشنیدمت، کم میدیدمت. صدایت برایم صمیمى تر از نگاهت بود. زندگى را دوست داشتم با اینکه دور بودى ولى بودى. قران رو میبوسیدى و میرفتى و من با ساکى از مسولیت ساعت ها به عکس هایت خیره میشدم. از لحظه بلند شدن هواپیما تسبیح در دستم بود تا وقتى صداى زنگ تلفن حالم را خوب میکردو این کاره یک هفته در میان من بود. تنها دعایم در شب هاى بازى سلامتى تو بود. گل زدى خندیدم، پاس گل دادى پریدم... راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ تابستان ها با شربت و خاک شیر منتظر چهره آفتاب سوخته ات مینشستم. تابستان براى ما فصل بدنسازى پرفشار بود. روزى دو سه جلسه تمرین. فصل حسرت یک دل سیر همدیگه رو دیدن . تو که میخوابیدى کارها را تعطیل میکردم که مبادا صدایى آزارت بدهد. دلم برایت تنگ میشد. فقط نگاهت می کردم، چهره آرامت را در خواب نگاه میکردم ... زمستان ها با آب پرتقال منتظر چهره یخ زده و خسته ات بودم. واى که وقتى لباس هاى تمرین گِلى میشدند چقدرسخت بود شستنشان. زمستان در کوران مسابقات بودیم و من به تنهایى انارها را دان میکردم. چه شب یلداها که از پشت تلفن، فرسنگ ها فاصله را جا گذاشتیم، صداهامون رو بهم نزدیک کردیم و تفال زدیم به حافظ. بلندترین شب سال را به امید برگشتنت تا صبح فیلم بازى هایت را میدیدم و به داشتنت افتخار میکردم. زودتر از همه آجیل عید میخریدم. آخه تو میرفتى و سال جدید را بدون آجیل آغاز کردن، در اردو هیچ صفایى نداشت. سال تحویل میشد و من با صداى تو سال را شروع می کردم. حالا صدایت کجاست؟ یادم نیست چند بار زودتر عیدى ام را دادى و رفتى. پرسپولیس بازى داشت. باید میرفتى. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ سایت هاى خبرى، روزنامه ها، برنامه بازى ها و خودکار رفیق شب هاى تنهایى ام بودند. روز بازى، ساعت بازى، ورزشگاه محل بازی، همه را حفظ حفظ بودم. براى تعطیلى لیگ روزها رو میشماردم آخه تو را کم داشتم. راستى شب بدنیا اومدن پسرمان کجا بودى ؟ دربى بود نه فکر نکنم. بازى هاى آسیایى بود ؟ یادم نیست... نبودن هایت، موهایم را، رنگ پیراهن تیم ملى کرد. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ از تاریکى میترسیدى پس چرا زندگییم را تاریک کردى ؟ چرا یادم ندادى بى تو چه کنم ؟ بى معرفت نگفتى بچه ها دلتنگت میشن و بى تابیهایشان پیرم میکند. نقش مرد را بازى میکنم ولى نقش پدر کار من نیست... لباس هات را کجا بذارم ؟ بیست و چهار را چه کنم ؟ دخترت خواست با بابا هادى بازى کنه بگم کجایى با چه تیمى بازى دارى ؟ سوال هاى بى جواب را پیش کى قایم کنم؟ من زنم یک زن . تکیه گاهم بودى. سقف خانه ام بودی.تحملِ نبودنت را ندارم. من زنم یک زن توانا اما حالا ناتوانم. رفتنت رمقم را برده.طاقت دورى زیاد را ندارم. خنده را از یاد بردم. اشک هایم خشک شد... آقاى سر مربى این اردو کى تموم میشه ؟ دلتنگى خیلى اذیتم میکنه. هادى ! نمیشه تو اجازه بگیرى و برگردى ! تو برمیگردى. بلند شو. هیچ به فکرت رسیده بود یک روز آبى ها هم طرفدارت میشن ؟ باور کن. به خدا استقلالى ها این روزها پرسپولیسى شدند. دیگه از کرى خوندن خبرى نیست. آبى و قرمز یکى شدند... زشته پسر. بلند شو خودت ازشون تشکر کن. زبان من قاصره. هادى ! بلند شو مرگ را دریبل بزن و بازى را ادامه بده. بلند شو بچه هات بابا میخواهند و من کاپیتان زندگییم ام رو... ماه مهر شد. پاییز آمد. همیشه فصل زرد و نارنجى را عاشقى میکردیم. ابر شد. تو رفتى. بى قرارم. باران بارید و من بى مهر باید ادامه بدهم. تقویم من دیگر ماه مهر ندارد. خورشید را چنگ میزنم . به ماه نگاه نمیکنم. انتظار را به بادها میسپارم و خاطراتت را در قلبم حکاکى میکنم. هادى ! کاش رفتن را گل نمیکردى این بار به اوت میزدى.
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]
صفحات پیشنهادی
دلنوشته سوزناک همسر وحید طالبلو برای هادی ::
دلنوشته سوزناک همسر وحید طالبلو برای هادی سوگل طالب لو همسر وحید طالب لو که دستی در نویسندگی دارد و البته سریال "پژمان 2" هم در کنار قاسم خانی نویسندگی آن را برعهده گرفته در یادداشتی پرسوز و گذار از زبان همسر هادی نوروزی یادداشتی را منتشر کرده است که خواندن آن خالی ازدلنوشته سوزناک همسر دروازهبان استقلال برای هادی نوروزی
چرا رفتی چرا دلنوشته سوزناک همسر دروازهبان استقلال برای هادی نوروزی سوگل طالب لو همسر وحید طالب لو که دستی در نویسندگی دارد در یادداشتی پرسوز و گذار از زبان همسر هادی نوروزی یادداشتی را منتشر کرد به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز سوگل طالب لو متاثر از فوت کاپیتان پرسپولیس و البتدلنوشته همسر وحید طالبلو برای هادی ::
دلنوشته همسر وحید طالبلو برای هادی سوگل طالب لو همسر وحید طالب لو که دستی در نویسندگی دارد در یادداشتی پر سوز و گذار از زبان همسر هادی نوروزی یادداشتی را منتشر کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست به گزارش "ورزش سه" سوگل طالب لو متاثر از فوت کاپیتان پرسپولیس و البتهمسر داغدار مرحوم هادی نوروزی +عکس
مرحوم هادی نوروزی کاپیتان پرسپولیس پنج شنبه صبح بر اثر سکته قلبی درگذشت متن خبر نداردپنجشنبه ۹مهر۱۳۹۴شیون های همسر نوروزی روی چمن آزادی/ پسر هادی روی دوش هواداران
مراسم تشییع مرحوم هادی نوروزی کاپیتان تیم فو تبا ل پر سپولیس تا دقایقی دیگر در ورزشگاه آزادی برگزار می شود به گزارش مشرق مراسم تشییع پیکر هادی نوروزی از ساعت 8 30 در ورزشگاه آزادی برگزار خواهد شد و پس از این مراسم پیکر او به زادگاهش بابل منتقل می شود تا فردا شنبه به خاک سپردعکس / نوه حضرت امام در کنار همسر و پدر هادی نوروزی
علی اشراقی در خانه کاپیتان مرحوم پرسپولیس عکس نوه حضرت امام در کنار همسر و پدر هادی نوروزی علی اشراقی نوه بزرگ امام راحل ره با حضور در منزل زنده یاد هادی نوروزی به خانواده این مرحوم تسلی خاطر داد همسر هادی نوروزی علی اشراقی و پدر آن مرحوم 109 ۱۵ ۰۷ ۱۳۹۴ - ۰۶ ۲۶برای همسر هادی نوروزی که زبانش بند آمده بود/وداع با شال قرمز + عکس!
شال قرمز عکس هادی نوروزی و یک دنیا اشک در مراسم تشییع پیکر کاپیتان پرسپولیس او آخرین دور را در ورزشگاه آزادی زد و برای همیشه رفت دیگر کسی هادی را در این زمین نخواهد دید و مثل یک خاطره شیرین در ذهن همه باقی می ماند او که به یاد نداریم هیچگاه یک نفر گلایه کند که چرا این کار رهمسر هادی نوروزی در ماشین بائو: عشق مردم تسلی خاطر ماست
شوهرم ماندگار شد همسر هادی نوروزی در ماشین بائو عشق مردم تسلی خاطر ماست همسر کاپیتان فقید پرسپولیس گفت این عشق مردم باعث تسلی خاطر ماست به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز همسر هادی نوروزی که با خودروی میثم بائو به سمت ورزشگاه هفتم تیر می رود اعلام کرد که همسرش در نهایت درصحبت های تلخ و دردناک همسر هادی نوروزی با بازیکنان پرسپولیس + عکس
اینجا خانه غم است مسکنی که مملو از ناراحتی است این خانه خانه هادی نوروزی است صحبت های تلخ همسر هادی نوروزیهواداران پرسپولیس مات و مبهوت مقابل در منزل نوروزی حضور دارند همبازیان هادی نوروزی شامل محسن بنگر علیرضا نورمحمدی کمال کامیابی نیا مهرداد کفشگری رضا نوروزی و به شدتسلفی هادی نوروزی با همسرش
سلفی هادی نوروزی با همسرش صبح امروز هادی نوروزی کاپیتان تیم پرسپولیس بر اثر سکته قلبی در گذشت باشگاه خبرنگاران جوان صبح امروز هادی نوروزی کاپیتان تیم پرسپولیس بر اثر سکته قلبی در گذشت هادی نوروزی کاپیتان تیم پرسپولیس به دلیل سکته قلبی در ساعت 4 صبح امروز به بیمارستان آتیه منتقل-
گوناگون
پربازدیدترینها