محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846742618
دلنوشته سوزناک همسر دروازهبان استقلال برای هادی نوروزی
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
چرا رفتی؟ چرا؟
دلنوشته سوزناک همسر دروازهبان استقلال برای هادی نوروزی
سوگل طالب لو همسر وحید طالب لو که دستی در نویسندگی دارد در یادداشتی پرسوز و گذار از زبان همسر هادی نوروزی یادداشتی را منتشر کرد.
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، سوگل طالب لو متاثر از فوت کاپیتان پرسپولیس و البته غمی که این روزها در بین خانواده هادی نوروزی و همسرش و فرزندانش وجود دارد این یادداشت را از زبان آنها نوشته است.
***
تنهایى، انتظار، پرواز، استرس، حمد و قل هو الله، لحظه شمارى براى شروع مسابقه، تپش هاى قلب من ،تپش های قلبی که با هر کوبش اسم تو را فریاد می زد.
خاموش کردن تلویزیون از دقیقه ٥ بازى، ٩٠ دقیقه هایى که هر تیک تاکش یک عمر بود،یک قرن. اردوهاى شبانه روزى، بهونه هاى بچه ها، چک هاى برگشتى، شایعه ها، حواشی،اخبار زرد و هجوم همیشگی سایه ها از پس دیوارهای خانه مان، خانه ای که تو ساخته بودی برایم، خانه ای که سقفش مهر بود و دیوارهایش عشق و زندگی در لحظه لحظه هایش جریان داشت.زندگی، زندگی، زندگی از جنس همسر یک فوتبالیست.
نقش مرد بازى کردن را بلدم. خوب بلدم. در روزهاى نبودنت نقشم را خیلى زود یاد گرفتم . دوستت دارم ها به من گفتند که زندگى با یک فوتبالیست، سخت است و متفاوت . حواسم بود. بعضى وقت ها آنقدر که استوک هایت به تو نزدیک بود ما نبودیم. میشنیدمت، کم میدیدمت. صدایت برایم صمیمى تر از نگاهت بود. زندگى را دوست داشتم با اینکه دور بودى ولى بودى. قران رو میبوسیدى و میرفتى و من با ساکى از مسولیت ساعت ها به عکس هایت خیره میشدم. از لحظه بلند شدن هواپیما تسبیح در دستم بود تا وقتى صداى زنگ تلفن حالم را خوب میکردو این کاره یک هفته در میان من بود. تنها دعایم در شب هاى بازى سلامتى تو بود. گل زدى خندیدم، پاس گل دادى پریدم... راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ تابستان ها با شربت و خاک شیر منتظر چهره آفتاب سوخته ات مینشستم. تابستان براى ما فصل بدنسازى پرفشار بود. روزى دو سه جلسه تمرین. فصل حسرت یک دل سیر همدیگه رو دیدن . تو که میخوابیدى کارها را تعطیل میکردم که مبادا صدایى آزارت بدهد. دلم برایت تنگ میشد.فقط نگاهت می کردم، چهره آرامت را در خواب نگاه میکردم ...
زمستان ها با آب پرتقال منتظر چهره یخ زده و خسته ات بودم. واى که وقتى لباس هاى تمرین گِلى میشدند چقدرسخت بود شستنشان.
زمستان در کوران مسابقات بودیم و من به تنهایى انارها را دان میکردم. چه شب یلداها که از پشت تلفن، فرسنگ ها فاصله را جا گذاشتیم، صداهامون رو بهم نزدیک کردیم و تفال زدیم به حافظ. بلندترین شب سال را به امید برگشتنت تا صبح فیلم بازى هایت را میدیدم و به داشتنت افتخار میکردم.
زودتر از همه آجیل عید میخریدم. آخه تو میرفتى و سال جدید را بدون آجیل آغاز کردن، در اردو هیچ صفایى نداشت. سال تحویل میشد و من با صداى تو سال را شروع می کردم. حالا صدایت کجاست؟
یادم نیست چند بار زودتر عیدى ام را دادى و رفتى. پرسپولیس بازى داشت. باید میرفتى. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟
سایت هاى خبرى، روزنامه ها، برنامه بازى ها و خودکار رفیق شب هاى تنهایى ام بودند. روز بازى، ساعت بازى، ورزشگاه محل بازی، همه را حفظ حفظ بودم. براى تعطیلى لیگ روزها رو میشماردم آخه تو را کم داشتم. راستى شب بدنیا اومدن پسرمان کجا بودى ؟ دربى بود نه فکر نکنم. بازى هاى آسیایى بود ؟ یادم نیست... نبودن هایت، موهایم را، رنگ پیراهن تیم ملى کرد. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟
از تاریکى میترسیدى پس چرا زندگییم را تاریک کردى ؟ چرا یادم ندادى بى تو چه کنم ؟ بى معرفت نگفتى بچه ها دلتنگت میشن و بى تابیهایشان پیرم میکند. نقش مرد را بازى میکنم ولى نقش پدر کار من نیست...
لباس هات را کجا بذارم ؟ بیست و چهار را چه کنم ؟ دخترت خواست با بابا هادى بازى کنه بگم کجایى با چه تیمى بازى دارى ؟ سوال هاى بى جواب را پیش کى قایم کنم؟ من زنم یک زن . تکیه گاهم بودى. سقف خانه ام بودی.تحملِ نبودنت را ندارم. من زنم یک زن توانا اما حالا ناتوانم. رفتنت رمقم را برده.طاقت دورى زیاد را ندارم. خنده را از یاد بردم. اشک هایم خشک شد...
آقاى سر مربى این اردو کى تموم میشه ؟ دلتنگى خیلى اذیتم میکنه. هادى ! نمیشه تو اجازه بگیرى و برگردى !
تو برمیگردى. بلند شو. هیچ به فکرت رسیده بود یک روز آبى ها هم طرفدارت میشن ؟ باور کن. به خدا استقلالى ها این روزها پرسپولیسى شدند. دیگه از کرى خوندن خبرى نیست. آبى و قرمز یکى شدند... زشته پسر. بلند شو خودت ازشون تشکر کن. زبان من قاصره.
هادى ! بلند شو مرگ را دریبل بزن و بازى را ادامه بده. بلند شو بچه هات بابا میخواهند و من کاپیتان زندگییم ام رو...
ماه مهر شد. پاییز آمد. همیشه فصل زرد و نارنجى را عاشقى میکردیم. ابر شد. تو رفتى. بى قرارم. باران بارید و من بى مهر باید ادامه بدهم. تقویم من دیگر ماه مهر ندارد. خورشید را چنگ میزنم . به ماه نگاه نمیکنم. انتظار را به بادها میسپارم و خاطراتت را در قلبم حکاکى میکنم. هادى ! کاش رفتن را گل نمیکردى این بار به اوت میزدى٠ دقیقه هایى که هر تیک تاکش یک عمر بود،یک قرن. اردوهاى شبانه روزى، بهونه هاى بچه ها، چک هاى برگشتى، شایعه ها، حواشی،اخبار زرد و هجوم همیشگی سایه ها از پس دیوارهای خانه مان، خانه ای که تو ساخته بودی برایم، خانه ای که سقفش مهر بود و دیوارهایش عشق و زندگی در لحظه لحظه هایش جریان داشت.زندگی، زندگی، زندگی از جنس همسر یک فوتبالیست.
نقش مرد بازى کردن را بلدم. خوب بلدم. در روزهاى نبودنت نقشم را خیلى زود یاد گرفتم . دوستت دارم ها به من گفتند که زندگى با یک فوتبالیست، سخت است و متفاوت . حواسم بود. بعضى وقت ها آنقدر که استوک هایت به تو نزدیک بود ما نبودیم. میشنیدمت، کم میدیدمت. صدایت برایم صمیمى تر از نگاهت بود. زندگى را دوست داشتم با اینکه دور بودى ولى بودى. قران رو میبوسیدى و میرفتى و من با ساکى از مسولیت ساعت ها به عکس هایت خیره میشدم. از لحظه بلند شدن هواپیما تسبیح در دستم بود تا وقتى صداى زنگ تلفن حالم را خوب میکردو این کاره یک هفته در میان من بود. تنها دعایم در شب هاى بازى سلامتى تو بود. گل زدى خندیدم، پاس گل دادى پریدم... راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ تابستان ها با شربت و خاک شیر منتظر چهره آفتاب سوخته ات مینشستم. تابستان براى ما فصل بدنسازى پرفشار بود. روزى دو سه جلسه تمرین. فصل حسرت یک دل سیر همدیگه رو دیدن . تو که میخوابیدى کارها را تعطیل میکردم که مبادا صدایى آزارت بدهد. دلم برایت تنگ میشد. فقط نگاهت می کردم، چهره آرامت را در خواب نگاه میکردم ...
زمستان ها با آب پرتقال منتظر چهره یخ زده و خسته ات بودم. واى که وقتى لباس هاى تمرین گِلى میشدند چقدرسخت بود شستنشان.
زمستان در کوران مسابقات بودیم و من به تنهایى انارها را دان میکردم. چه شب یلداها که از پشت تلفن، فرسنگ ها فاصله را جا گذاشتیم، صداهامون رو بهم نزدیک کردیم و تفال زدیم به حافظ. بلندترین شب سال را به امید برگشتنت تا صبح فیلم بازى هایت را میدیدم و به داشتنت افتخار میکردم.
زودتر از همه آجیل عید میخریدم. آخه تو میرفتى و سال جدید را بدون آجیل آغاز کردن، در اردو هیچ صفایى نداشت. سال تحویل میشد و من با صداى تو سال را شروع می کردم. حالا صدایت کجاست؟
یادم نیست چند بار زودتر عیدى ام را دادى و رفتى. پرسپولیس بازى داشت. باید میرفتى. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟
سایت هاى خبرى، روزنامه ها، برنامه بازى ها و خودکار رفیق شب هاى تنهایى ام بودند. روز بازى، ساعت بازى، ورزشگاه محل بازی، همه را حفظ حفظ بودم. براى تعطیلى لیگ روزها رو میشماردم آخه تو را کم داشتم. راستى شب بدنیا اومدن پسرمان کجا بودى ؟ دربى بود نه فکر نکنم. بازى هاى آسیایى بود ؟ یادم نیست... نبودن هایت، موهایم را، رنگ پیراهن تیم ملى کرد. راستى چرا رفتن اوت ندارد ؟ از تاریکى میترسیدى پس چرا زندگییم را تاریک کردى ؟ چرا یادم ندادى بى تو چه کنم ؟ بى معرفت نگفتى بچه ها دلتنگت میشن و بى تابیهایشان پیرم میکند. نقش مرد را بازى میکنم ولى نقش پدر کار من نیست...
لباس هات را کجا بذارم ؟ بیست و چهار را چه کنم ؟ دخترت خواست با بابا هادى بازى کنه بگم کجایى با چه تیمى بازى دارى ؟ سوال هاى بى جواب را پیش کى قایم کنم؟
من زنم یک زن . تکیه گاهم بودى. سقف خانه ام بودی.تحملِ نبودنت را ندارم. من زنم یک زن توانا اما حالا ناتوانم. رفتنت رمقم را برده.طاقت دورى زیاد را ندارم. خنده را از یاد بردم. اشک هایم خشک شد...
آقاى سر مربى این اردو کى تموم میشه ؟ دلتنگى خیلى اذیتم میکنه. هادى ! نمیشه تو اجازه بگیرى و برگردى !
تو برمیگردى. بلند شو. هیچ به فکرت رسیده بود یک روز آبى ها هم طرفدارت میشن ؟ باور کن. به خدا استقلالى ها این روزها پرسپولیسى شدند. دیگه از کرى خوندن خبرى نیست. آبى و قرمز یکى شدند... زشته پسر. بلند شو خودت ازشون تشکر کن. زبان من قاصره.
هادى ! بلند شو مرگ را دریبل بزن و بازى را ادامه بده. بلند شو بچه هات بابا میخواهند و من کاپیتان زندگییم ام رو...
ماه مهر شد. پاییز آمد. همیشه فصل زرد و نارنجى را عاشقى میکردیم. ابر شد. تو رفتى. بى قرارم. باران بارید و من بى مهر باید ادامه بدهم. تقویم من دیگر ماه مهر ندارد. خورشید را چنگ میزنم . به ماه نگاه نمیکنم. انتظار را به بادها میسپارم و خاطراتت را در قلبم حکاکى میکنم. هادى ! کاش رفتن را گل نمیکردى این بار به اوت میزدى.
پاییز بى مهر ١٣٩٤ سوگل طالب لو
۱۴/۰۷/۱۳۹۴ - ۱۹:۴۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]
صفحات پیشنهادی
دلنوشته سوزناک همسر وحید طالبلو برای هادی ::
دلنوشته سوزناک همسر وحید طالبلو برای هادی سوگل طالب لو همسر وحید طالب لو که دستی در نویسندگی دارد و البته سریال "پژمان 2" هم در کنار قاسم خانی نویسندگی آن را برعهده گرفته در یادداشتی پرسوز و گذار از زبان همسر هادی نوروزی یادداشتی را منتشر کرده است که خواندن آن خالی ازهمسر نوروزی فقدان او را باور نمیکند؛هادی رفته شمال، برمیگرده+ عکس |اخبار ایران و جهان
همسر نوروزی فقدان او را باور نمیکند هادی رفته شمال برمیگرده عکس کد خبر ۵۳۵۷۹۷ تاریخ انتشار ۰۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵ ۴۰ - 01 October 2015 همسرهادی نوروزی که از صبح امروز با حالتی مستاصل و حیران با آمبولانس راهی بیمارستان آتیه شده بود بعد از اطلاع از فوت همسرش که یک ورزشکار بدون حاشهمسر هادی نوروزی: فکر کردم هادی دارد خواب بد می بیند
همسر هادی نوروزی فکر کردم هادی دارد خواب بد می بیندتاریخ انتشار سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۴ ۵۱ خانم معصومه ابراهیم پور همسر هادی نوروزی روزهای سختی را سپری می کند به گزارش خبرآنلاین مرگ کاپیتان فقید پرسپولیس برای او به قدری تلخ است که نمی داند چگونه با این اتفاق کنار بیایدهمسر هادی نوروزی: دیگر نمی خندم
همسر هادی نوروزی دیگر نمی خندم همسر هادی نوروزی با بی قراری های طبیعی فوت همسر جوانش دل ناظران را به درد آورده است به گزارش نامه نیوز او که در بیمارستان آتیه و پس از انتقال نوروزی به بیمارستان از این ماجرا مطلع شد با فریادها و زجه های خود جو عجیبی را در بیمارستان حاکم کرده بهادی نوروزی خودش اهل کریخوانی نبود چه برسد به همسرش
میثم بائو هادی نوروزی خودش اهل کریخوانی نبود چه برسد به همسرش مرگ هادی نوروزی آنچنان دوستان او و اهالی فوتبال را شوکه کرده که هنوز نتوانسته اند این واقعیت را بپذیرند و هستند کسانی که می خواهند بیشتر از متن به دنبال حاشیه باشند در چند روز اخیر تصویری از همسر هادی نوروزی در شبهمسر هادی نوروزی: شوهرم ماندگار شد
همسر هادی نوروزی شوهرم ماندگار شد همسر کاپیتان فقید پرسپولیس گفت این عشق مردم باعث تسلی خاطر ماست جام نیوز همسر هادی نوروزی که با خودروی میثم بائو به سمت ورزشگاه هفتم تیر می رود اعلام کرد که همسرش در نهایت در دل مردم ماندگار شده است وی که در 2 روز گذشته فشار و اندوهپیشکسوت استقلال و فردوسیپور به خانههادی نوروزی رسیدند
ورزش لیگ برتر پیشکسوت استقلال و فردوسیپور به خانه هادی نوروزی رسیدند دقایقی پیش محمد نوازی عادل فردوسی پور و بابک حاتمی هم به درب منزل هادی نوروزی رسیدند تا تسلیت خود را به همسر این بازیکن ابلاغ کنند به گزارش سرویس ورزشی "جام نیوز" دقایقی پیش محمد نوازیاشک های کاپیتان استقلال مقابل علی کریمی و پیکر هادی نوروزی
اشک های کاپیتان استقلال مقابل علی کریمی و پیکر هادی نوروزی ورزش > لیگ برتر - مهدی رحمتی کاپیتان استقلال یکی از حاضرین در مراسم تشییع پیکر نوروزی است به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین او به چشمانی اشک آلود در ورزشگاه آزادی کنار دیگر چهره ها حضور دارد مهدی رحمتی پس از دیمعاون ورزشی استقلالی ها:به احترام هادی نوروزی بازوبند مشکی می بندیم
معاون ورزشی استقلالی ها به احترام هادی نوروزی بازوبند مشکی می بندیم ورزش > لیگ برتر - علی نظری جویباری می گوید به خاطر درگذشت هادی نوروزی متاسف شدند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین علی نظری جویباری معاون ورزشی باشگاه استقلال که در مراسم ختم هادی نوروزی شرکت کرده بود درادای احترام به درگذشت هادی نوروزی به سبک استقلالیها
استقلالیها هم به شیوه خودشان به درگذشت مرحوم هادی نوروزی واکنش نشان دادند ادای احترام استقلالیها به هادی نوروزی عصر امروز قرار بود تیم های استقلال تهران و امید استقلال تهران در یک دیدار تمرینی و دوستانه به مصاف هم بروند بعد از شنیدن خبر فوت هادی نوروزی اما این مسابقه به دلیل-
ورزش
پربازدیدترینها