تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814759795




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به دليل تسلط آمريکا بر ارتش، شهرهاي بيشتري به دست طالبان خواهد افتاد


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۱۳ مهر ۱۳۹۴ (۱۲:۱۲ب.ظ)
سفير سابق ايران در افغانستان؛ به دليل تسلط آمريکا بر ارتش، شهرهاي بيشتري به دست طالبان خواهد افتاد گروه اقتصاد سياسي خبرگزاري موج
حمله هفته گذشته طالبان به شهر سيصد هزار نفري قندوز، به عنوان مرکز استان قندوز، در شمال افغانستان بزرگترين دستاورد اين گروه تروريستي در 14 سال اخير نام گرفت. اين در حالي است که اشرف غني تحت فشار آمريکايي ها، سال قبل توافق نامه امنيتي را امضا کرد.
همچنين نيروهاي ناتو در پايان سال 2014 اين کشور را ترک کردند و اوياما دستور داد تا پايان سال 2016، هيچ نيروي نظامي آمريکايي در افغانستان نخواهند ماند. اما ناتواني نيروهاي امنيتي افغانستان در مقابله با طالبان در يکي از مهمترين شهرهاي اين کشور، ترديدهايي را در مورد آينده کابل به وجود آورد.
بر اين اساس براي بررسي شرايط امنيتي و آينده دولت افغانستان گفتگويي را با حسن کاظمي قمي، سفير سابق ايران در کابل، انجام داده ايم که در ادامه مي خوانيد:

براي بررسي وضعيت افغانستان، در ابتدا در مورد علت وجود فضاي پيچيده، متغيير و بي ثبات اين کشور توضيحاتي ارائه دهيد.
براي پاسخ به اين سوال، لازم اشاره شود که کشور افغانستان به دليل دو پديده اشغال گري نظامي توسط قدرت هاي بزرگ و متجاوز با محوريت آمريکا و حضور گروه هاي تروريستي از يک فرايند ناامني رنج مي برد. در واقع ريشه اين وضعيت تشديد را به سال 2001 باز مي گردد. اگرچه گروه طالبان مربوط به پيش از اين سال است اما سال 2001 نقطه عطف گسترش ناامني در افغانستان و تبديل شدن آن به يک تهديد امنيتي براي کشورهاي همسايه بود.
در نتيجه اين روند امنيت مردم افغانستان و کشورهاي پيراموني اين کشور با تهديد جدي روبرو شد. ضمن آنکه در کنار اين دو عامل، امضا توافق نامه امنيتي کابل-واشنگتن نيز مزيد بر علت بي ثباتي و خطر امنيتي منطقه شد.
نکته ديگري که در اين رابطه بايد به آن توجه کرد اين است که تحولات امنيتي چند ساله در سطح منطقه و افغانستان نشان مي دهد گسترش تروريسم با تاريخ اشغالگري هم تاريخ است. آمريکا و کشورهاي متحد منطقه اي آن که امروز يک ائتلاف ضد تروريسم بر ضد تکفير و يا داعش ايجاد کرده اند، خود در ظهور و شکل دهي به نيروهاي تروريستي نقش دارند. اگر نقبي به تاريخ افغانستان بزنيد متوجه مي شويد که ايالات متحده در کنار انگليس، سعودي ها و برخي از کشورهاي همسايه افغانستان، عامل به وجود آمدن طالبان بوده است.
در نتيجه اين مسائل بايد اين ارزيابي را داشت که پديده تروريسم با وجود اشغالگري به ويژه از سوي آمريکا، يک آينده نامعلومي بر منطقه، کشورهاي همسايه و مردم اين حوزه جغرافيايي خواهد داشت. در واقع علت اينکه افغانستان امروز مرکز عمليات نظامي آمريکا است به دليل موقعيت حساس اين کشور از بعد ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک است. کشوري که مرکز تلاقي سه حوزه اسلامي، کنفسيوسي چيني و شرق تباري روسي است.
و در واقع از آنجا که آمريکا در تعارض با اين سه حوزه است، افغانستان را به عنوان پايگاهي براي حرکت در اين مسير برگزيد. از اين جهت مي بينيم ايالات متحده به دنبال اشغالگري، يک توافق نامه امنيتي به کابل تحميل کرد که اگر مفاد ان را مطالعه کنيد متوجه مي شويد حاکميت ملي افغاني ها در ان مخدوش شده است.
بر اساس اين توافق نامه آمريکايي ها هر اقدامي به بهانه تهديدات امنيتي انجام مي دهند و همچنين مسئوليت امنيت اين کشور را در دست خود گرفتند. همچنين بر برخي از بندهاي اين توافق نامه ذکر شده است اگر تهديد يا احساس تهديدي از جايي به افغانستان صورت گيرد، در هماهنگي با کابل، نيروهاي آمريکايي واکنش نشان خواهند داد.اين موارد بازگو کننده تلاش ايالات متحده براي دست يابي به منافع و سياست هاي خود بر طبق يک توافق نامه امنيتي است.

علاوه بر مساله توافق نامه امنيتي و دخالت آمريکا در شکل دهي به تروريسم که از سال هاي پيش از 2001 صورت گرفته است، به چه عوامل ديگري مي توان در تداوم ناامني و بي ثباتي اين کشور اشاره کرد؟
بعد از سقوط طالبان، بر اساس ظرفيت هاي ملي، انقلابي، جهادي و ديني مردم و غيرتي که در ميان افغاني ها و مجاهديني که در طول دوره تجاوز ارتش سرخ در برابر اين قدرت جهاني ايستادند، اگر آمريکا اجازه مي داد افغاني ها خود ساختار نظامي را به دست بگيرند، وضعيت به شکل بهتري مديريت مي شد.
اما ايالات متحده به رغم پيشينه قهرمانانه مجاهدين افغان در برخورد با ارتش سرخ و سپس در عقب راندن شبه نظاميان طالبان در سال 2001، اجازه حضور آن ها را در حکومت نداد. چنانکه همين سياست در عراق نيز دنبال شد. کاخ سفيد تمايلي به شکل گيري يک ساختار دفاعي-امنيتي و سياسي مستقل در اين کشورها ندارد.
از اين رو ارتش و پليس افغانستان وابسته است. در حالي که هنگامي که امريکا به بهانه خطر تروريسم بعد از حادثه 11 سپتامبر رهبري جهاني مبارزه با عوامل تهديد کننده صلح را در دست گرفت، از نيروهاي جهادي خواست به عنوان قهرمان ملي وارد عرصه نبرد شوند اما بعد از سقوط طالبان، با خطاب کردن انها با نام جنگ سالاران، اجازه نقش آفريني در هيچ کدام از ساختارهاي ملي را ندادند. پس طبيعي است امروز ما در افغانستان شاهد يک ارتش حرفه اي و ملي نباشيم. متغيري که زمينه ساز تداوم ناامني در اين کشور شده است.
در همين حال تروريستها هر روز بيش از قبل به سلاح هاي مدرن دست مي يابند و بدون ملاحظات انساني و اخلاقي از حمايت و پشتيباني مالي، سياسي و معنوي کشورهاي ديگر برخوردار مي شوند. ولي دولت کابل با توجه به مدودت مالي بسيار بايد با مشکلات عديده يک کشور جنگ زده دست و پنجه نرم کند.
از اين رو در کنار دخالت آمريکا در شکل دهي به تروريسم مسبوق به سابقه افغانستان و سپس امضا توافق نامه امنيتي، تلاش براي وابسته نگه داشتن ارتش اين کشور به خود در راستاي نيل به اهداف سلطه طلبانه خود در منطقه را بايد از جمله دلايل بي ثباتي دانست.

با توجه به اينکه يک سال از شکل گيري دولت وحدت ملي در افغانستان مي گذرد و به رغم همکاري هاي اشرف غني با آمريکايي در توافق نامه امنيتي، آينده پيش رو کابل را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
دولت جديد افغانستان از فراکسيون ها مختلف سياسي، قبيله اي با ديدگاه هاي مختلف تشکيل شده است. حتي در روند انتخاباتي که منجر به ايجاد اين دولت شد، آمريکايي دخالت کردند. در کنار اين عوامل همان طور که گفته شد ارتش به دليل وابستگي به نيروهاي خارجي نمي تواند از تمامي ظرفيت هاي ملي-جهادي موجود در کشور استفاده کند.
ضمن آنکه به رغم همکاري اشرف غني با آمريکا همان گونه که شما اشاره کرديد، ما شاهد ظهور جران تکفيري داعش در اين کشور هستيم. داعش نيز مانند طالبان ساخته و پرداخته غرب و متحدين مرتجع منطقه آن است که ابتدا در عراق و سوريه آغاز به کار کرد. سپس از افغانستان سر برآورد و بعد در مسير حرکت به شرق به آسياي مرکزي، کشورهاي مستقل مشترک المنافع و در نهايت چين و روسيه ديده خواهد شد.
در اين اوضاع با پيش بيني که کاخ سفيد از اين شرايط داشت از حالت جبهه اي خارج شد و به مراکز امنيتي و نظامي روي آورد. بر اين اساس موضوع ناامني و گسترش هرج و مرج در جنوب غرب آسيا يک طراحي است که تنها با يک جريان تروريستي دنبال نخواهد شد.
از اين رو اگر بخواهيم آينده امنيتي کابل را پيش بيني کنيم بايد اين جمع بندي را داشته باشيم به دليل وجود مولفه هاي ناامني در افغانستان در چند سال اخير، سياست هاي يک جانبه آمريکا در رفتار با دولت کابل و ساختارهاي امنيتي، نه تنها بايد شاهد حل معضلات امنيتي اين کشور در آينده بود بلکه در صورت عدم مهار گسترش تروريسم، انتظار شيوع آن به کشورهاي همسايه را بايد داشت.

در شرايط موجود راه کار حل بحران امنيت افغانستان و منطقه چيست؟
ظهور پديده تروريسم به ويژه داعش در نتيجه همکاري مثلث آمريکا، صهيونيسم، کشورهاي مرتج عرب منطقه است. در اين شرايط به دليل آنکه تروريسم خطري عليه صلح و امنيت جهاني محسوب مي شود، سازمان هاي بين المللي و کشورها هر کدام وظيفه مقابله با آن را دارند. بر اين اساس لازم است کشورهاي همسايه و منطقه به دولت افغانستان به عنوان مسئول اول در شکل دهي به پليس و ارتش ملي و حرفه اي کمک کنند.
همچنين در جهت مقابله با گسترش اين خطر، ترتيبات منطقه اي ايجاد کنند. در غير اين صورت بايد انتظار حضور تروريسم و ناامني در مرزها و يا حتي داخل سرزمين هاي خود را داشته باشند.

با توجه به تلاش آمريکا براي سلطه بر ساختارهاي دولتي افغانستان، آيا اين کاخ سفيد اجازه مي دهد ساير کشورها با کابل در شکل دهي به ترتيبات منطقه اي همکاري کنند؟
آمريکا در چهارچوب اهدافي که دارد اين فضا را به وجود آورده است. اما اينکه وارد شدن به علت برگزيدن چنين اهداف و نياتي در جنوب غرب آسيا و افغانستان نيازمند مجالي ديگر است. با اين همه آنچه بنده مطرح کردم وابسته به موافقيت يا عدم موافقت آمريکا نيست.
چنانکه امروز روس ها در عمليات هوايي عليه داعش در سوريه فعال شدند. زيرا مي دانستند اگر به درخواست کمک دمشق پاسخ مثبت ندهند، در آينده نزديک بايد در مسکو با تروريست مقابله کنند. از اين رو کشورهاي منطقه بايد بر طبق منافع خود دست به اقدام و همکاري با کابل بزنند.
البته طبيعي است که واشنگتن مقاومت خواهد کرد ولي بايد باور کنيم با آغاز اشغال گري در افغانستان، بحران امنيت به وجود آمد و در اين راستا تحکيم امنيت و حفظ تماميت ارضي بايد در اولويت کشورها باشد.

حوادث قندوز و تسخير مرکز يک استان در شمال افغانستان توسط طالبان را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
حوادث قندوز نيز در اين فضا قابل تحليل است. اگرچه طالبان به اين شهر حمله کرد اما بايد پشت اين حرکت را که مولفه ايجاد کننده اين فضا بودند، نيز بررسي شود. دولت افغانستان که از سال 2001 شکل گرفته و همچنين اين دولت وحدت ملي که يک سال از عمرش مي گذرد، با اين پديده روبرو شده و مي شوند و من بر اساس اطلاعاتي که عنوان کردم، ضمن پيش بيني ادامه چنين حوادثي در آينده از سوي طالبان، آن را نتيجه طبيعي شرايط مذکور مي دانم.
*حسيني















این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن