واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: ایفای نقش سیاسی از سوی فعالان سیاسی در بستر فرهنگی اسلام، نیازمند فهم منطق اسلام در شیوه ورود به فعالیت های سیاسی و پرداختن به آن است.ایفای نقش سیاسی از سوی فعالان سیاسی در بستر فرهنگی اسلام، نیازمند فهم منطق اسلام در شیوه ورود به فعالیت های سیاسی و پرداختن به آن است. در باب تکلیف و نتیجه، پرسش مهم این است که آیا یک بازیگر سیاسی باید مطابق با هدف مورد نظر یعنی منافع فردی یا گروهی خویش فعالیت نماید و تنها آن چه را به حال خود یا گروه مفید می یابد، مطالبه کند یا باید فقط به ایفای وظیفه ای بپردازد که از ناحیه ای خاص بر وی اعمال می گردد؟ و یا باید با تأملی عقلانی، به تحلیل وضعیت موجود بپردازد و بهترین شیوه اقدام را با نگاه به قواعد درست، مقتضای انسانیت و اصول حکمت در پیش گیرد؟ نتیجه گرایی، وظیفه گرایی و تکلیف گرایی سه شیوه و مبنای متمایز در فعالیت سیاسی است. اما آیا این سه مبنا از فعالیت سیاسی، مانعه الجمعند یا این که می توان از شیوه های ترکیبی نیز بهره برد؟ برای ارزیابی این مسأله ابتدا به تحلیل هر یک از مبانی فوق می پردازیم: الف. نتیجه گرایی بر اساس نتیجه گرایی، آن چه اهمیت دارد، دستیابی به هدفی است که فعال سیاسی در نظر دارد. برای رسیدن به این هدف باید شیوه های مختلف حرکت و فعالیت مورد توجه قرار گیرد و در نهایت نوع حرکتی مورد تأیید قرار می گیرد که پایان آن دستیابی قطعی(یا در حد قطع) به نتیجه و هدف باشد. در نتیجه گرایی، اگرچه کار همراه با تفکر است، اما عامل محوری حرکت انسان، غایتی بیرونی است. نقص این مبنا آن است که دستیابی به هر هدفی را از طریق هر روشی مجاز می سازد. نتیجه گرایی در حوزه سیاست مبتنی بر آرای ماکیاولی است، هر چند مبانی آن از تفکر سکولار و نوع تلقی لذت جویانه انسان مدرن از دنیا و جهان مادی سرچشمه می گیرد. ب. وظیفه گرایی وظیفه گرایی به معنای حرکت و فعالیت بر مبنای وظیفه تعیین شده از سوی قواعد خاص یا الزام دیگران است. این وظیفه ممکن است با تأمل عقلانی در شرایط و اوضاع به اجرا در آید یا بدون لحاظ چنین تأملی صورت گیرد. در فرض اول، وظیفه گرایی با تکلیف گرایی پیوند می یابد و در فرض دوم، وظیفه گرایی متحجرانه و زمخت، شکل می گیرد. پس وظیفه گرایی می تواند در قالب انجام وظیفه با چشمان بسته و اطاعت محض بدون دخالت عقل، نیز صورت گیرد؛ اما تکلیف گرا در انجام وظیفه، همواره به دخالت عقل در افعال خویش نظر دارد. ج. تکلیف گرایی در تکلیف گرایی، فرد موظف به انجام وظیفه خویش با رعایت اصول حکمت، اخلاق انسانی و قواعد دینی است. حال چه به نتیجه مورد انتظار دست یابد و چه دست نیابد. در موارد متعدد، تکلیف گرایی مقتضی آن است که برای نتیجه نیز اندیشه نماید اما شخص مکلّف در صورت دست نیافتن به نتیجه یا هدف هیچ گاه دچار خمودگی و عذاب وجدان نخواهد شد. تکلیف گرایی، انجام امور همراه با تفکر، به صورت اختیاری و با نیروی محرّک درونی(وجدان انسانی) است. تکلیف گرا به خلاف وظیفه گرا به دلیل همراهی تفکر، درونی بودن نیروی محرّک رفتار و مقیّد نبودن به اخذ نتیجه صددرصدی، دچار سرخوردگی نمی شود. نسبت اسلام با نتیجه، وظیفه و تکلیف با تأمل در ظواهر آموزه های اسلامی می توان دریافت که تکلیف گرایی، عمده ترین روش فعالیت سیاسی، بهترین شیوه تحقق ارزش های الهی و بسط دین در بستر جامعه به شمار می آید. با این حال، توجه به تکلیف نمی تواند با نگاه به نتیجه و غایت عمل، منافاتی داشته باشد. به نظر می رسد دین اسلام توجهی توأمان به نتیجه گرایی و تکلیف گرایی دارد. توجه به ارتقای شخصیت افراد از یک سو و نظر به حب ذات و نتیجه خواهی طبیعی بشر از سوی دیگر، ظرفیتی را در اسلام ایجاد کرده است که می توان آن را «تکلیف گرایی نتیجه نگر» نامید. توجه به نتیجه در تفکر اسلامی، در مرز میان بی تفاوتی کامل به خویش(ضدتوهمات صوفیانه) و خودخواهی محض(ضد رویکرد سودمحورانه) قرار دارد. به عبارت دیگر، توجه به خویشتن در اسلام خط حائل میان افراط و تفریط است و چنین نگرشی به شخصیت خویش، زمینه ساز فرارفتن از شخص خود نیز می باشد. در اخلاق دینی، ظرفیت لازم برای نتیجه گراییِ توده هایی از مردم و تکلیف گراییِ جمعیتی دیگر فراهم است. تکلیف گرایی همچنین منافاتی با وظیفه گرایی ندارد. شخص مسلمان موظف است در حد توان خویش به وظایف دینی خود عمل نماید اما در انجام عمل باید شرایط و مقتضیات لازم را جهت انجام فعل در نظر گیرد. با درنظرگرفتن شرایط، ممکن است نوع وظیفه نیز تغییر کند و وظیفه ای دیگر برای وی تعیّن یابد و این همان تکلیف گرایی است. بنابراین، تکلیف گرایی یعنی عمل بر پایه توانمندی، امکانات و شرایط پس از تعیینِ همراه با بصیرت نوع تکلیف شرعی، عقلی و انسانی. بدیهی است تأمل در شرایط و نتایج به معنای عقب نشینی از تکلیف نیست؛ همچنان که به معنای ترس و اضطراب از اجرای احکام الهی نیست بلکه به معنای به کارگیری قوی ترین منطق و بهترین شیوه برای تعیین نوع تکلیف و اجرای آن است. حضرت امام خمینی(ره) در این زمینه می فرمایند: اگر ما برای مقاصد اسلامی، برای مقاصدی که انبیاء خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبس های طولانی کردند، اگر چنان چه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم... از چه بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر از این عالم جایی ندارد.»(صحیفه نور، ج1، ص72) در نظر گرفتن شرایط و نتایج برای مشخص شدن نوع تکلیف و وظیفه و سپس عمل به تکلیف، نهایت وظیفه ای است که بر عهده فعالان سیاسی است و نتیجه بیرونی نهایی تأثیری در عزم آن ها برای ادامه مسیر نخواهد داشت. «ما نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم. نگرانی ما ازخود ماست. اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین کرده عمل بکنیم، باکی از این نداریم که شکست بخوریم چه از شرق و چه از غرب، چه داخل و چه خارج، و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکست خورده هستیم، خودمان خودمان را شکست داده ایم.»(همان،ج 22،ص71) «اگر انسان به وظیفه الهیه موفق شود نتیجه حاصل است، به نتیجه منظوره برسد یا نه ... وصول به مقاصد و عدم آن بسته به اراده الهیه است و بر ما تکلیفی نیست.»(همان) دکتر مهدی امیدی: دکترای علوم سیاسی و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) ماهنامه فرهنگ پویا-28 منبع: فارس
یکشنبه ، ۱۲مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت بهار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]