محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846337833
دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر انسانشناسى و جامعه شناسى - بخش اول کارکردهای دکترین مهدویت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر انسانشناسى و جامعه شناسى - بخش اول
کارکردهای دکترین مهدویت
بنا بر دکترین مهدویت با آمدن امام مهدی(عج) آنچنان عدالت و آزادی گسترده میشود که انسانها ابتدا از هواهای نفسانی و قید و بندهای درونی خود رها میشوند و سپس این آزادیِ انسانشناسانه در عرصه اجتماعی خود را مینمایاند.
اشاره: دکترین مهدویت، آموزه و اعتقادی دینی بر محور فرهنگ مهدوی است که در دو عصر غیبت و ظهور توانایی و قابلیت نظریه پردازی و ارائه راه حل های راهبردی در حوزه های متفاوت انسانی و اجتماعی را داراست، به گونه ای که می توان بر اساس این دکترین در عرصه فردی و اجتماعی نظریه پردازی نمود. تفسیر مهدوی از دین مدخل و منظریست که از تمامی دیگر مولفه ها و آموزه های دینی تفسیری ژرف و عمیق ارائه می دهد و علاوه بر آن که خود مولفه ای از مولفه های دینی است و در کنار دیگر آموزه ها می نشیند اما ساختار و بنیادی است که همه ی دیگر آموزه های اعتقادی و اجتماعی توسط آن قرائت می پذیرند و از آن دیدگاه نگریسته می شوند. این مقاله می کوشد تا کارکرد و تاثیر دکترین مهدویت را در دو حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی در عصر غیبت و ظهور مورد تامل قرار دهد. مقدمه در میان مؤلفههای دینی متشکّل از آموزههای اعتقادی، اخلاقی و آداب دینی (احکام)، میتوان بر حسب اولویت و اهمیت آموزهها، یک تقسیم بندی ساختاری ارائه داد. هر یک از آموزه ها و تعالیم دینی نسبت به یکدیگر از رتبه و درجه خاصی از اهمیت و اولویت برخوردار هستند و در امر دینداری و رسیدن به کمال دینی نقش ویژهای را ایفا میکنند، به طوری که نمیتوان گفت تمامی تعالیم دینی در امر دینشناسی و دینداری از اهمیت یکسانی برخوردار هستند. همین امر که در تعالیم دینی از سلسله مراتب مفاهیم تکلیفی و وضعی استفاده شده و در قوانین جزایی و حقوقی برای هر یک از امور پاداش و جریمه خاصی لحاظ گردیده است، خود دلیل این است که نوعی اولویت بندی مورد توجّه دین قرار گرفته است. در واقع، این تفاوتها به مؤمنان اهمیت و میزان ارزش اعمال را گوشزد میکند. حال با توجّه به اولویت بندی میان تعالیم دینی، اگر به اعتقاد یا آموزهای دینی اهمیت لازم و شایسته داده نشود یا بی جهت به امری که از ارزش دینی کمتری برخوردار است، بیش از اندازه اهمیت دهیم، در هر دو صورت حقِّ آموزههای دینی را ادا ننموده و به آنها ارزش لازم را ندادهایم، در حالی که لازم است شأن و منزلت تعالیم دینی متناسب با توصیههای وحیانی حفظ شود و از افراط و تفریط پرهیز گردد. در واقع، اگر مؤمنان اعتقادی بنیادین و دینی را به اندازهای که مورد توجّه دین قرار دارد، اهمیت ندهند و به آن بی اعتنا باشند، مثل آن میماند که انسان لباس با ارزش و گران قیمت را در جایگاه خود استفاده نکند یا اینکه دانشآموزی در لحظات پایانی جلسه امتحان که به دو پرسش پاسخ نداده، به جای پاسخ دادن به سؤال سه نمرهای به سؤال نیم نمرهای بپردازد و به جای پاسخ به سؤال مهمتر، توجّه خود را به سؤال کم اهمیتتر معطوف سازد. بیتردید در نظام آموزهای تمامی ادیان نوعی رتبهبندی میان تعالیم به چشم میخورد و پارهای از مؤلفههای دینی نسبت به دیگر مؤلفهها، از ارزش ساختاری و بنیادین برخوردار است. مثلاً در تمامی ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی مسأله وجود خداوند، عالم پس از مرگ، جاودانگی، نبوّت، سعادت، امید و رضایت نسبت به زندگی و هستی، نجات و رستگاری، اصلاح جهانی یا منجیگرایی و امثال آن مورد توجّه خاص قرار گرفته است، به طوری که هیچ دینی از پاسخ به این پرسشها بینیاز نیست و بر خود وظیفه میداند که به این پرسشهای وجودی مؤمنان و پیروان خویش پاسخی منطقی و رضایت بخش دهد. در مقاله حاضر، ابتدا به این مسأله پرداخته شده است که چرا از مسأله مهدویت که در منابع دینی و تمدّن اسلامی موقعیت حساسی دارد، در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی، استفاده لازم نمیشود؟ آموزهای که تعیین کننده حرکت جوامع، فلسفه تاریخ و وظایف مؤمنان ـ چه قبل از ظهور و چه بعد از ظهور ـ برای رسیدن به یک جامعه ایدهآل همراه با انسانهای متعالی است. سپس به این مسأله پرداخته شده که چرا فرهنگ مهدویت در بنیانهای اصلی زندگی مسلمانان و در نظریه پردازیهای آنان مهجور و متروک مانده است؟ در حالی که مهدویت از مباحث مشترک مذاهب اسلامی است و بیشترین تأثیر فردی و اجتماعی را در طول تاریخ تمدّن و فرهنگ اسلامی داشته است. بررسی مدعیان دروغین مهدویت در تاریخ اسلامی خود بیانگر اهمیت و منزلتی است که این موضوع در نزد مسلمانان و همه فرقههای اسلامی داشته است. با وجود این، از مسأله مهدویت برای نظریهپردازی در قلمروهای متفاوت انسانی و اجتماعی کمک گرفته نمیشود و توانایی و قابلیت آن مورد غفلت واقع شده است. تعریف اصطلاح دکترین طبق پژوهشهای مذکور در دائره المعارف دین و بیشتر فرهنگهای لغت، دو معنا برای کلمه دکترین (doctrine) بر شمرده شده است: معنای نخست آن " تصدیق نمودن یا اعتقاد داشتن به یک حقیقت" و معنای دوم آن "آموزه" و مترادف با کلماتی همچون "tenet / اعتقاد"، " teaching / آموزه، تعلیم" و " dogma / آیین" میباشد. کلمه دکترین در معنای نخست (اعتقاد و باور به یک حقیقت) دارای ساختار فلسفی است، امّا در معنای دوم (آموزه) جنبه عملی آن بیشتر است. از منظر اصطلاح شناسی، کلمه دکترین در علوم متفاوت دارای معانی و کاربردهای جداگانهای است. گاه در علوم سیاسی به کار میرود و به معنای طرح و مدل یا یک اصل سیاسی است که از جانب یک سیاستمدار یا اندیشمند سیاسی مطرح میشود مانند "دکترین تساوی انسان"، "دکترین ترومن" و " دکترین برژنف" که منظور از دکترین در این جا، استراتژی یا نظریه خاص سیاسی است. در علوم تجربی و معارف بشری به معنای تئوری علمی است که روند اثبات را طی میکند، امّا هنوز به مرحله اثبات نرسیده است، مانند "دکترین تکامل" که در این حالت " دکترین" به معنای آموزه نیست و منظور از آن تئوری است. در ادیان و مذاهب از واژه دکترین آموزههای مذهبی و کلامی اراده میگردد که بنیادین و اصیل، امری بدیهی و فوق چون و چرا، دارای مبنای استوار در متون دینی، مورد اعتقاد مؤمنان و دارای جنبه عملی و راهبردی باشد، مانند "دکترین بودا"، "دکترین مایا" و "دکترین مهدویت". در آیین مسیحیان اصطلاحِ "دکترین" یا "دگما" به معنای آموزههایی است که برای پیروانش رستگاری را به ارمغان میآورد . در دائرهالمعارف کاتولیک آمده است که این اصطلاح برای " تعالیم مذهبی شفاهی " یا "تبشیرهای انجیل " بهکار میرود. در آیین یهودیان نیز به معنای "آموزه یا تعلیم" است که بیشتر برای تعالیم تورات بهکار برده میشود. در اسلام منظور از آن آموزه یا آموزههای اعتقادی و کلامی است که هم اصیل و بنیادین است و هم جنبه راهبردی دارد. گاه بر حسب استعمال و به مقتضای اضافه شدن "دکترین" به آموزهای دینی همچون "مهدویت" از آن معانیای همچون فلسفه ، مکتب فکری و نوعی گرایش میتوان استنباط نمود، مانند "دکترین مهدویت" که به معنای " فلسفه مهدویت" و "مکتب فکری مهدویت" و "مهدویت گرایی" است. اصطلاح شناسی دکترین مهدویت بعضی از مؤلفههای دینی دارای محوریت است و از آنها به آموزههای اعتقادی یا "دکترین" تعبیر میشود. مثلاً در آیین بودایی مسأله " دوهکه" یا رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا چنان اهمیت دارد که از آن به "دکترین دوهکه یا دکترین بودا" یاد گردیده است یا در آیین هندو از مسأله " مایا " که به معنای غیر واقعی و سراب بودن جهان و ماسوایِ برهمن است، به "دکترین مایا" تعبیر شده است. از جمله اعتقاداتی که در اسلام از منزلت و مقامی اصیل و بنیادین برخوردار است، مسأله مهدویت است که قابل تطبیق با مسأله "موعود گرایی یا منجی گرایی "، " نجات یا رستگاری " و "هزاره گرایی " در دیگر ادیان می باشد. مسأله نجات و حکومت جهانی مهدوی در نزد فرقههای اسلامی از وفاق جمعی برخوردار است و در متون روایی فرقههای اسلامی همچون صحاح سته (کتابهای ششگانه ) از احادیث صحیح ذیل چهار عنوان از آن سخن گفته شده است: 1ـ کتاب المهدی 2ـ باب الفتن ( آشوب و فتنهها) 3ـ باب الملاحم (آشوبهای بزرگ) 4ـ اشراط الساعه (علایم روز قیامت) و هیچ یک از مذاهب اسلامی در آن تردید ندارند و هر چند در چگونگی و کیفیت مسأله مهدویت در میان مذاهب اسلامی، اختلافاتی به چشم میخورد، در بنیادی و اصیل بودن و حتمیت وقوع آن هیچگونه اختلافی میان آنها وجود ندارد. ازطرف دیگر با توجه به تکرار و بسامد مسأله مهدویت در متون دینی فریقین (شیعه/ سنی) به نظر میرسد که مسأله مهدویت از مشترکترین و مورد وفاقترین مباحث در اعتقادات اسلامی است که همه مذاهب اسلامی آن را تصدیق نمودهاند. از کارکردهای عملی و راهبردی دکترین مهدویت این است که با اینکه مسأله امامت و خلافت از آسیب پذیرترین و اختلافیترین موضوعات در تاریخ اندیشه فریقین شمرده میشود و اختلافات مذاهب اسلامی با یکدیگر در نخستین امام و خلیفه موجب دستهبندیهای مذهبی شده است، اما این اختلافات با آمدن و ظهور آخرین امام و خلیفه یعنی امام مهدی(عج) به یک اتفاق نظر و وحدت منجر خواهد گشت، گویی سرانجامِ تمامی فرقه های اسلامی با ظهور مهدوی یا دکترین مهدویت به اتحادی اعتقادی تبدیل خواهد شد و همه مسلمانان بر سر سفره نبوی با قرائتی مهدوی با یکدیگر دست دوستی خواهند داد و به پرستش خداوند خواهند پرداخت. در واقع به تعبیر قرآن امام مهدی(عج) تجلّی بخش بازگشت همه امور به خداوند خواهد بود و همه انسانها را به یک امّت تبدیل خواهد نمود. اگر مقام و منزلت مسأله مهدویت در منابع دینی شیعه و اهل سنت بررسی شود، بی تردید تصدیق میگردد که از این مؤلفه دینی میتوان به عنوان یک نظریه اعتقادی ـ جهانی استفاده نمود که قابلیت تفسیر حوزههای متفاوت حیات فردی و جمعی همچون سیاست، حکومت، اقتصاد، مدیریت، انسان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و امثال آن را داراست، به طوری که میتوان نظریهها و الگوهای متفاوتی را در این ساحتها بر اساس فرهنگ مهدویت ارائه داد. منظور از دکترین مهدویت مجموعه آموزههایی است که بر محور مهدویت میباشد و میتوان از آن آموزهها، چه پیش از عصر ظهور و چه پس از عصر ظهور، در ارائه راه حلهای کاربردی و طرح نظریههای راهبردی در حوزههای متفاوت، استفاده نمود. در تفکر و نظام فکری مسلمانان، دکترین مهدویت شاخصی انسجام بخش و سامان دهنده است که در بسیاری از نظریه پردازیها و ارائه الگوهای فکری می تواند حضور داشته باشد. در طول تاریخ شیعه از بحث مهدویت برای نظریهپردازی در موضوع حکومت و دولت، شرایط و ویژگیهای حاکمان در عصر غیبت و نحوه اداره جامعه توسط آنان استفاده میشده است و فقها و علمای اسلام مسأله مهدویت را به عنوان یک اصل و پارادایم مورد بحث و گفتوگو قرار میدادهاند و هیچ فقیهی نبوده که در عصر غیبت برای موضوعاتی همچون حکومت، ولایت، خلافت، و ویژگیهای حاکمان به روایاتی که در باب امامت، مهدویت و شخصیت حضرت ولیّ عصر(عج) آمده است، استناد نکرده باشد، امّا متأسفانه این توجّه به فرهنگ مهدویت منحصر به همین حوزه بوده و در دیگر ساحتها کمتر مورد توجّه قرار گرفته است، در حالی که میتوان از مسأله مهدویت نه تنها در عرصه تئوریهای حکومت، بلکه در عرصه فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، علوم اجتماعی و دیگر حوزهها استفاده نمود و آن را در نحوه مدیریت جامعه، اقتصاد، نحوه فقر زدایی، رفتار سازمانی، روابط و مناسبات اجتماعی، قانونمند سازی و قانون پذیری جامعه، انسان شناسی، روان شناسی و دیگر موارد بهکار گرفت. در باور اسلامی، ظهور امام مهدی(عج) سامان بخشِ همه این عرصهها است و محدود به یک زمینه نمیشود، لیکن تا کنون توجّه به فرهنگ مهدویت تنها در عرصه سیاسی و حکومتی بوده و متأسفانه نگاه فراگیر و گسترده به آن نشده است. توجّه مستمر و پیوسته به دکترین مهدویت و حضور آن در قلمروهای گوناگون، مانند توجّه و مراقبتی که یک بیمار قلبی در همه حالات به وضعیت قلبی خود دارد. این شخص در هنگام غذا خوردن، خوابیدن، ورزش، مسافرت و هرگونه فعالیت دیگر توجه دارد که شرایط زندگی و برنامههای او سازگار و هماهنگ با وضعیت قلبش باشد. همچنین مهدویت نیز به مثابه قلب اندیشه اسلامی باید در تمامی شؤون زندگی حاکمیت داشته و جهت بخش باشد، نه اینکه توجّه به مهدویت در حاشیه نظریه پردازی قرار گیرد و آن را یک امر تاریخی و گاه اسطورهگرایانه تلقّی کنیم. مسأله مهدویت در تفکّر دینی پس از اینکه دوره امامت امام مهدی(عج) آغاز گردید، نسبت به بسیاری از دیگر اعتقادات اسلامی از رتبه و مقامی برتر برخوردار است. از کارکردهای مهدویت گرایی این است که تمامی قرائتهای رسمی و غیر رسمی از مذاهب و ادیان با ظهور مهدوی تصحیح خواهد شد و ظهور ایشان ارمغانآور تفسیری وحیانی و مطابق با منطق وحیانی تمامی انبیای پیشین میباشد که به اختلافات مذهبی پایان خواهد داد. بنابراین، ادبیات و فرهنگ مهدوی مدخلی است که تمامی اعتقادات اسلامی و حتی نظام اعتقادی دیگر ادیان از آن منظر نگریسته میشود و در عین حال که مهدویت قسیم دیگر اعتقادات همچون توحید، نبوت، معاد و امثال آن است، امّا شاخصه مهمّی دارد که آن را حتّی از نبوّت رسولان ممتاز میسازد و به آن، شایستگی احراز جایگاه یک دکترین جهانی را میدهد و آن تمامیت بخشی و تکمیل کارکردهای تمامی انبیا در طول تاریخ بشر، به وحدت رساندن تمامی آموزههای ادیان گذشته، تفسیر خالص و توانا از اعتقادات دینی و قطعی بودن تحقّق این ایده آل و آرمان دینی است. کارکردهای دکترین مهدویت معمولاً یک اعتقاد بنیادین و جدّی سیاسی، علمی و دینی باید توانایی این را داشته باشد که به تحلیل و تفسیر مجموعهای از مسائل بپردازد و برای برون رفت از وضعیت موجود و بهبودی وضعیت فرد و جامعه، راهکارهایی راهبردی ارائه دهد. حال پرسش این است: همانطور که از یک دکترین کلان و بنیادین انتظار میرود تا کارکردهای مثبت و راهگشا داشته باشد، آیا دکترین مهدویت میتواند به عنوان یک نظریه اعتقادی و کلامی راهکارهای راهبردی برای انسان و جامعه ارائه دهد؟ در پاسخ به این پرسش، در این مقاله میکوشیم تا دکترین مهدویت را در دو سطح انسان و جامعه بررسی و آثار و کارکردهای آن را، به ویژه در دو مرحله پیش از عصر ظهور و پس از عصر ظهور، بیان نماییم. بر اساس این تقسیمبندی، کارکردهای دکترین مهدویت در چهار مرحله بررسی میشود که به شرح ذیل است: 1. کارکرد دکترین مهدویت از منظر انسان شناسی 1-1. کارکرد انسان شناسانه دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور 2-1. کارکرد انسان شناسانه دکترین مهدویت پس از عصر ظهور 2- کارکرد دکترین مهدویت از منظر جامعه شناسی 1-2. کارکرد اجتماعی دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور 2-2. کارکرد اجتماعی دکترین مهدویت پس از عصر ظهور 1- کارکرد دکترین مهدویت از منظر انسان شناسی همه مکتبهای انسان شناسی لازم میبینند تا به خواستهها، علایق، محدودیتها و اهداف انسانی توجّه کنند و به نیازهایی همچون آرامش، امید، رضایت خاطر، لذت بردن از زندگی، شکوفایی، کمال جویی و ... پاسخ دهند. بزرگترین مکتبهای انسان شناسی معاصر و روان شناسان برای پاسخ دادن و تأمین این نیازهای انسانی با ادیان اشتراک دارند و گاه به رقابت می پردازند. روان شناسان بزرگ برای پاسخ دادن به نیاز انسانها و تحقّق بهداشت روان از شیوههای متفاوتی استفاده مینمایند. زیگموند فروید از راه لذّتجویی، آلفرد آدلر از راه قدرت جویی و ویکتوریا فرانکل از راه معناجویی در زندگی، بهداشت روان را قابل تحقّق میدانستند یا حتّی روان شناسان بزرگ در این مسیر گاه تحت تأثیر ادیان هندی به دنبال تکنیکهایی در جهت تحقّق این امر هستند. بزرگترین فیلسوفان و انسانشناسان اگزیستانسیالیست ودیگر اندیشمندان قرن بیستم کوشیدند تا به پرسشهای زندگی پاسخ دهند و در این مسیر راهکارهایی را عرضه نمودهاند. عدهای از آنان همچون ژان پل سارتر، سیمون دوبوار، کامو، کافکا و امثال آنها نگاهی الحادی به زندگی داشتند به طوری که کامو و کافکا زندگی را بدون غایت و پوچ میدانستند و یا فردی همچون سارتر زندگی را برآمده از شور و شوق کودکانه میدانست و با بیاعتمادی به حیات اخروی، مرگ را پایان راه و زندگی را تکرار مستمر تلقّی مینمود. کامو زندگی را تشبیه به تخته سنگی کرد، که به دست انسان دهند تا از پای کوه به بالای کوه ببرد، امّا پس از طی این راه، آن را از کوه میغلتانند و دوباره از او می خواهند تا این کار را انجام دهد. کامو زندگی را به مانند تکرار پی در پی این عمل، امری تکراری، بی فایده و گریزناپذیر میدانست امّا از انسان میخواهد که هیچگاه تسلیم نشود و این وضعیت را تحمّل کند. فردی مانند سارتر که تصویری منفی و ستیزه جویانه از خداوند و حتّی عالم دارد، خدا را محدود کننده وجود انسان میداند و چون نمیتواند در ذهن خود میان وجود خداوند با اراده و اختیار بشر سازگاری ایجاد کند، از اینرو خداوند را برای تحقّق اراده آزاد بشر به کنار میگذارد تا آزادی انسان به کمال برسد و محدود نشود. وی بیهوده گمان میبرد که وجود خداوند مخالف آزادی بشر میباشد و رابطه خداوند و انسان را همچون رابطه یک برده با ارباب می پندارد که وجود ارباب سلب کننده اراده و آزادی برده است. این عده از انسان شناسان اگزیستانسیالیست و ملحد کوشیدند تا به پرسشهای انسان خسته شده از جنگ جهانی دوم پاسخ دهند و او را که از جنگ و علم و کلیسا دلزده است، به نیروهای درونی خویش متکی سازند، به طوری که این گرایش به قابلیتها و توانهای درونی در نگرش بسیاری از فیلسوفان، هنرمندان و متفکّران پس از جنگ جهانی دیده می شود. این طیف به جهت تنفّر از نهاد کلیسا، به خداوند هم پشت نمودند و رابطه خویش را با او و آسمان قطع نمودند. از اینرو، تنها راه پیش روی این عده از اندیشمندان، این بود که انسانِ رها شده از جنگ را به زندگی امیدوار کنند و خواستند این کار را، بدون نگرش دینی و اخرویت اندیشی و با تکیه بر اراده و استعدادهای انسان انجام دهند. عدهای دیگر از اندیشمندان اگزیستانسیالیست همچون کی یر کگور، کارل یاسپرس، گابریل مارسل و دیگر پیروان موحّد این رویکرد انسان شناسانه بر خلاف فیلسوفان پیشین در پاسخ به پرسشهای انسان معاصر به جنبههای الوهی، متافیزیکی و ایمان روی آوردند و بر خلاف سارتر که رابطه انسان را با خدا رابطه ارباب و برده و زورگویانه قلمداد می نمود، رابطه انسان و خدا را رابطه عاشق و معشوق و رابطه ایمانی دانستند. به مفاهیم فرامادّی، وجود غایت در زندگی و ایمان درونی توجّه نمودند و مخاطبان خویش را برای سعادتمندی به خداباوری، ایمان گروی و اهداف اخروی توصیه نمودند. همچنین در میان ادیان، پارهای از آنها در ساختار آموزهای و نظام اخلاقیخویش به انسانشناسی نزدیکترند وگاه نگاهی انسانیتر به مشکلات و دغدغههای انسان دارند. به عنوان مثال، ادیان هندی میکوشند تا به پرسشهای مهم زندگی پاسخ مثبت دهند. آیین بودا با طرح روشها و راهکارهایی همچون تمرکز و مراقبه میخواست انسان را از توهّمات ذهنی و تردیدهای روحی نجات دهد و به آرامش و رهایی از اضطراب درونی برساند. حتی این مکتب الهام بخش بسیاری از فیلسوفان بزرگ همچون شوپنهاور، نیچه و هایدگر و روانشناسان نوین گردید. بیتردید، این تأثیرپذیری فیلسوفان بزرگ و روان شناسان به جهت نیازی است که توده انسانها از جنبه انسان شناسانه به راهکارهای ثمر بخش در خود میبینند. حال در اعتقادات اسلامی و در حوزه دکترین مهدویت این پرسش نیز وجود دارد که آیا آموزه مهدویت میتواند پاسخ یا راهکاری راهبردی برای حل مسائل انسانی ارائه دهد؟ و حال که یکی از بزرگترین آرمانهای ادیان ابراهیمی کمک در مسیر تحقّق رشد و کمال انسانها است و انبیا آمدهاند تا استعدادهای انسانی را شکوفا کنند و با آموزههای وحیانی و با حرمت نهادن به حریم و کرامت انسانی و رسمیت بخشیدن به تمامی ابعاد وجودی انسان او را احیا نمایند. آیا نگرش مهدوی از جنبه انسانشناسانه راه حل و پاسخی را برای پرسشهای وجودی و اصیل انسانها ارائه نموده است یا خیر؟ انسان شناسی عصر جدید نگاهی به وضعیت انسان شناسی معاصر بیانگر این است که علی رغم ادعای بشر معاصر که تصور می کند به رشد و توسعه در عرصه تمدن و فرهنگ دست یافته، در بسیاری از امور نسبت به انسان دوره جاهلیت هیچ تفاوتی پیدا نکرده است. به عنوان مثال در عصر پیامبر زنان را زنده به گور میکردند و برای جنس زن ارزش قائل نبودند و آنان را به منزله مال و ثروت خویش تلقی مینمودند، امروز هم زنان زنده به گور میشوند، با این فرق که در عصر جاهلیت، جسم آنان دفن می شد، اما امروزه روح زن دفن می شود و تحقیر میگردد، امروزه در عصر اینترنت و کامپیوتر که برای فروش اجناس و کالا، تبلیغات تجاری و لذت جویی، به جنسیت زن توجه میشود، چه تفاوتی میان عصر جاهلیت و عصر مدرن وجود دارد؟! به نظر میرسد با وجود اینکه امروزه جنبش زنان یا فمنیسم یکی از جنبشهای عصر نوین تلقی می گردد و زنان گمان می برند که به آزادی و فرهیختگی رسیده اند، اما از تحقیر زنان کاسته نشده است و فضیلت و کرامت زن دغدغه اصلی انسان شناسی عصر مدرن نبوده و تنها به استیفای بخشی از حقوق زنان اکتفاء شده است. از دیگر عناصر انسان شناسی در عصر حاضر اهمیت مرز جغرافیایی، زبان، نژاد، تاریخ و دیگر امور قراردادی و توافقی میان ملت ها است. این عناصر و شاخص ها در میان ملت ها به قدری بر احساسات، عواطف و افکار مردم تاثیر گذارده است که اگر فردی در دورترین نقطه یک کشور کشته شود و یا براثر جنگ یا بلایی طبیعی از دنیا رود، با او احساس همدردی خواهیم داشت، اما نسبت به کسی که درکشور دیگر و در بیرون از مرز جغرافیایی به یکی از این عوارض و بلایا دچار شود، این احساس همدردی را نسبت به او به طور شایسته ابراز نمیداریم. در تحلیل روان شناسانه از مسأله باید گفت، این امر تنها به این خاطر است که مرز جغرافیایی که صرفا امری قراردادی است، مورد پذیرش ما قرار گرفته و ملاک قضاوت و داوری قرار داده شده است، به این خاطر ناخودآگاه، به همدردی با یک هم وطن میپردازیم اما با غیر هم وطن که شاید از جهت زبان، تاریخ و فرهنگ با ما سنخیت بیشتری هم داشته باشد، به جهت تفاوت در ملیت و مرز جغرافیایی، همدلانه رفتار نمی کنیم ، به عنوان مثال یک ایرانی ممکن است به مهاجران افغانی و عراقی، همانهایی که یک زمان، سرزمین شان جزئی از ایران تلقی می شد، نگاه یک شهروند درجه دوم و مهاجر را داشته باشد، اما اگر فردی در دورترین نقطه کشور باشد، او را هم وطن تلقی کند. آیا وطن در انسان شناسی جدید به همان معنایی است که در فرهنگ دینی و انسان شناسی اسلامی بیان می شود؟! آیا ما پیرو پیامبری هستیم که میان انصار و مهاجر، پیوند اخوت و برادری ایجاد نمود ؟! پیامبری که می خواست، برتریهای عشیرهای، زبانی، و ملی را به فضیلتهای دینی و انسانی تبدیل نماید و به جهت همین فضیلتهای دینی و تقوایی، یک جوان را فرمانده جنگ میکند اما این منصب را به پارهای از ریش سفیدان که در آن جنگ به دستور پیامبر باید شرکت میکردند، اعطاء نمیکند و آنگاه که دلیل این انتخاب را از پیامبر اکرم میپرسند، ایشان جواب می دهد که اسامه حافظ قرآن و پارسا است. در واقع پیامبر(ص)، با این عمل فهماند که خویشاوندی و یا به تعبیر ابن خلدون " عصبیت " ملاک فضیلت و محور انسان شناسی اسلامی نیست بلکه نخبه گرایی و برتری به ارزشها و فضیلتهای انسانی و دینی است. هر چند پس از وفات پیامبر اکرم، آنان که به بلوغ فکری نرسیده بودند تا منطق موجود در سخن و رفتار پیامبر را بفهمند، این سنت را کنار نهاده و جامعه اسلامی را قرن های متمادی در جاهلیت و عقب ماندگی نگه داشتند، اما امروزه می بینیم، پس از قرنها فاصله زمانی از سنت نبوی؛ در انسانشناسی قرون اخیر مفهوم فضیلت مداری و نخبه گرایی از جنبه تئوریک ـ نه عملی و کاربردی ـ رخ نشان داده و با ذائقه انسان ها و اندیشمندان علوم اجتماعی خود را سازگار نموده است. تصور کنید اگر مردم همه دنیا و همه کشورها همچون یک ملت و جامعه تلقی میشدند و همه نسبت به یکدیگر همان احساس همدردی را می داشتند که نسبت به خانواده خویش دارند، چقدر نیکو بود! به عنوان نمونه گاه دیده می شود پس از پاره ای از حادثههای جهانی، همچون جنگ، زلزله و یا دیگر حوادث، پارهای از انسانهای دیگر جوامع و دیگر سرزمینها بر اساس عواطف و احساسات فطری خود، به ابراز احساسات و همدردی میپردازند و تلاش میکنند تا به گونه ای رنج و آلام مردم آسیب دیده را کاهش دهند. در چنین حوادثی دیده میشود که چگونه احساس خودیت، مالکیت و ثروت در بعضی از انسانهای پاک سرشت، کنار گذارده میشود و آنان در حد امکان به کمک همنوعان خود میپردازند. با دیدن این صحنهها به ذهن انسان خطور میکند که انسانها در عصر جدید چگونه با ایجاد مرزبندیها، پیمانها و قراردادهای متعدد سیاسی و اقتصادی و دیگر عوامل نژادی، زبانی و فرقهای به دستهها و گروههای گوناگون تقسیم شده و از هویت مشترک انسان و همدلی با دیگر همنوعان خویش فاصله گرفتهاند. بر اساس همین تقسیمبندیهای مذکور عدهای بخاطر خاک و سر زمین با دیگران میجنگند، دستهای به جهت منافع اقتصادی و دسترسی به منابع مالی دیگر ملل لشگرکشی میکنند و یا به انحاء گوناگون به گونهای در تعارض و جدال با یکدیگر هستند و جنگ هفتاد و دو ملت را راه انداختهاند. آیا این مرزبندیها و تفاوتهای قراردادی که جزئی از انسان شناسی معاصر است، شایسته این میباشد که عده زیادی از انسانها محکوم به مرگ، فقر، بیماری و ستمدیدگی شوند؟! همانطور که در ایام حج تمام تفاوتها و ویژگیهای مادی و دنیوی کنار گذاشته میشود و همه انسانها بدون توجه به صنف، نژاد و هویت اجتماعی در یک لباس، و با عمل واحد، به بندگی خداوند میپردازند، همچنین گاه در حوادث عمومی و فرامرزی دیده میشود که مردم از قالب و پوسته شخصی خویش بیرون آمده و هم دل و هماهنگ با مفاهیم دینی و انسانی رفتار مینمایند. انسان پس از مشاهده وحدت مردم در حوادث بزرگ ملی و جهانی که گروهها، طبقات و اقشار متفاوت به کمک هم نوعان خود میپردازند، احساس میکند که مردم هر چند در عصر غیبت به طور کامل با ویژگیهای فرامکانی و فرا ملی عادت ننمودهاند، اما تا حدی استعداد این را پیدا کردهاند تا فراتر از عناصر جاهلیت همچون مرز، نژاد، زبان و امثال آن به مقولات انسانی و دینی بنگرند. سخنان پیشوایان دینی در باره عصر ظهور و در باره تشکیل حکومت مهدوی تداعیگر این است که پس از آمدن امام عصر(ع) و تصفیه نفوس ، همه انسانها تبدیل به یک خانواده خواهند شد، هیچ گرسنه و فقیری باقی نخواهد ماند و امنیت و آرامش روحی آنقدر زیاد خواهد شد که حتی زنان جامعه که آسیب پذیرتر هستند، احساس امنیت میکنند. در عصر مهدوی هیچ فردی به خاطر مرز جغرافیایی، نژاد، زبان، رنگ پوست و دیگر عواملی که در انسان شناسی عصر جدید عامل تفکیک انسان ها و جوامع است، مورد تحقیر قرار نمیگیرد و همه انسانها با یکدیگر الفت و دوستی خواهند یافت و ملاک برتری براساس فضیلتهای دینی و انسانی خواهد بود. در واقع همانطور که در یک واقعه انسانی گاه پارهای از انسانها به فطرت خویش عمل مینمایند و از هوای نفسانی خویش فاصله میگیرند، همچنین با تزکیه نفوس و با حضور انسان کامل یعنی امام مهدی(عج) در جامعه و قرار گرفتن در تحت تربیت او، همه عوامل برتری مادی و گذرا، نخ نما خواهد شد و همه کوشش خواهند نمود تا به جای عوامل زوال پذیری همچون کشور، ثروت، زیبایی، مقام اجتماعی و دیگر امور دنیوی به شاخصهایی همچون ایمان، قلب سلیم، عمل صالح و مقام قرب آراسته گردند. در آن دوره تنها ملاک انسان شناسی مهدوی و عامل تمایز و برتری میان انسانها، مراتب پارسایی و تقوا خواهد بود و به درجات و مراتب زودگذر دنیوی هیچگاه توجه نخواهد شد. بیتردید یکی از کارکردهای نگرش مهدوی به مثابه یک نظریه جهان شمول، در حوزه انسان شناسی است. مهمترین ویژگی ادیان و رسولان آسمانی این است که عهدهدار هدایت انسانها هستند و میکوشند انسانها را به سرانجامِ نیکو برسانند و به دغدغهها، پرسشها و انتظارات آدمیان پاسخ دهند. در واقع همه انبیا در قدم نخست خواهان این بودند که انسانها را به کمال برسانند و این امر کارکرد مشترک همه ادیان و انبیا است. در بررسی این پرسش اساسی، موضوع را ذیل دو عنوان بررسی میکنیم: 1-1. کارکرد انسان شناسانه دکترین مهدویت قبل از ظهور: موقعی میتوان یک تئوری و رویکرد را انسانی تلقی نمود که دارای کارکرد و ارزش انسانی باشد و برای مشکلات انسان راه حل ارائه دهد. حال این پرسش در حوزه مهدویت مطرح است که اعتقاد و باور به مسأله مهدویت در دوره غیبت کبرا و پیش از عصر ظهور، چه کارکرد راهبردی برای مؤمنان دارد و چگونه می توان از این اعتقاد یا آموزه جهانی استفاده نمود؟ دکترین مهدویت بر اساس استراتژی انتظار پیش از عصر ظهور از سه ویژگی مهم برخوردار است که عبارتند از: 1- اصلاح نفس؛ 2- امید به آینده؛ 3- عاملِ سرزندگی، شادابی و کوشش افزون. جابر در حدیثی از پیامبر اکرم(ص)، نقل کرده است: "من کذب بالمهدیَ فقد کفر" . تکذیب مهدویت به مثابه کفر خوانده شده است. همچنین به مؤمنان گفته شده است که "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه"، عدم شناخت امام وقت و عدم شناخت مهدویت به مانند مرگ جاهلیت است. انسانِ منتظر مادری چشم به راه را میماند که صبح بیدار میشود، خانه وجود را تطهیر و خانه تکانی میکند و در انتظار مهمان به سر میبرد. همانطور که مادر خانه را پاکیزه نگه میدارد و کمترین کثیفی را از بین میبرد و به امید آمدن مهمان سرزنده و شاداب است، انسانِ منتظر نیز به دنبال این است تا میان روح خویش و امام سنخیت ایجاد نماید. وی با امید به آینده مطلوب، وجد و شادابی درونی دارد و احساس یأس و ناامیدی را به خود راه نمیدهد. دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور، ارمغانآورِ تهذیب نفس انسانهایی است که به امام مهدی(عج) و جامعه آرمانی او عاشقانه مینگرند. بر خلاف مدینه فاضله افلاطون که صرفاً یک تئوری و آرمان ذهنی و انتزاعی است و هیچ کوششی در جهت عملی شدن آن صورت نمیپذیرد و تقدّسی در آن وجود ندارد، مهدویت در نزد پیروان آن از جنبه قدسی و دلبردگی برخوردار است و مؤمنان در جهت تحقّق آن میکوشند و آن را امری شدنی و حتمی میدانند. انتظار مهدوی در عصر غیبت، کارکردی انسانی و اخلاقی دارد و همراه با سازندگی است. بدین جهت است که در روایات، انتظار ظهور برترین عمل شمرده شده است. انسان منتظر همیشه برای رسیدن به وضعیت مطلوب میکوشد و به آرمانها و اهدافی میاندیشد که در فرهنگ مهدویت به او نوید داده شده است. بنابراین وی هیچگاه بدون هدف نیست و در رکود و بطالت، عمر را سپری نمیکند. از منظر مؤمنان، اعتقاد مهدوی صرفاً یک تئوری نیست، بلکه فلسفه تاریخ و آرمانی قطعی الوقوع است. در فرهنگ دینی به مؤمنان توصیه شده است که آن را دور نپندارند و قریبالوقوع ببینند. از اینرو، در طول تاریخ چه بسیار انسانهایی بودهاند که با اعتقاد به مسأله مهدویت، به تهذیب خویش پرداخته و تا آخر عمر به تطهیر نفس و پارسایی مشغول بوده و بر آستانه خانه دل نشسته و چشم به راه بودهاند و این درد فراق برای آنان گوارا و شیرین شده و بلکه گاه موجب ظهور خاص مهدوی برای آنان شده است. به تعبیر دیگر، خداوند و پیشوایان دینی از آنان راضی بوده و آنان هم از خدا راضی بوده و سرانجام به رستگاری رسیدهاند . بیتردید در طول تاریخ غیبت، مهدویت از جمله بزرگترین اعتقادات اسلامی بوده که تبدیل به یک فرهنگ گشته و در کنار فرهنگ عاشورا از عوامل سازندگی و شادابی دینی بوده است. در تاریخ شیعه بیشترین تجربههای معنوی و عرفانی و اخلاقی مرهونِ فرهنگ مهدوی و فرهنگ حسینی است که بررسی مصادیق آن خود پژوهشی مستقل را میطلبد. بنابراین از جنبه انسان شناسانه، دکترین مهدویت پیش از ظهور به رضایت و طیب خاطر، شادابی و آرامش درون، امید به زندگی و حیات بهتر، تحمل شداید و سختیها منتهی میگردد. بیهوده نیست بعضی از روان شناسان معتقدند اعتقادات دینی موجب میشود تا مؤمنان در شکستها، ناکامیها و ناگواریها از شکیبایی و تحمّل بیشتری برخوردار باشند. از اینرو مسألهای همچون مهدویت به دلیل اینکه در منابع دینی توجّه خاصی به آن شده است، این کارکرد را دارد که به عنوان هدف، آرمان دینی و دورنمای زندگی بشر، حرکتی پیوسته، مستمر و جاودانه را در روح و شخصیت مؤمنان به وجود آورد. 2-1. کارکردهای انسان شناسانه دکترین مهدویت پس از عصر ظهور: یکی از مهمترین انتظارات و خواستههای مؤمنان از عصر ظهور این است که پس از تحقّق آن و ایجاد حکومت مهدوی، انسان تفاوت ماهوی با انسان پیش از جامعه مهدوی پیدا کند؛ از اینرو در اینجا، این پرسش مطرح میگردد که انسان پس از عصر ظهور، در چه ویژگیهایی از انسان پیش از ظهور جدا میگردد؟ بدیهی است، کوشش تمامی انبیا و هدفِ تعالیم وحیانی، سامان دادن به وضعیت انسان و هدایت او است و این امر مهمترین آرمان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی و حتّی مکتبهای بشری در طول تاریخ بوده است. در واقع همه اندیشمندان با هرگونه تفسیری که از کمال ارائه میدهند، در این ادعا با یکدیگر مشترک هستند که میخواهند انسان را به نجات و رستگاری برسانند. به همین جهت مفاهیمی همچون نجات، رستگاری، منجی گرایی، ملکوت خدا، تکامل و امثال آن برای همه انسانها و مکاتب، مطلوب و دلنشین است. اگر بخواهیم برای مسأله تشکیل حکومت مهدوی و مفهوم انتظار مهمترین کارکرد را مطرح سازیم، بی تردید باید به تصحیح و آبادانی وجودی و هویتی انسان اشاره نمود. این امر در سرلوحه کارکردهای حکومت مهدوی قرار داده شده است. حتّی تغییر وضعیت اجتماعی و تحقّق جامعه عادلانه نیز به یک معنا برای رشد و کمالیابی انسانها است، به طوری که اگر قرار باشد در جامعهای عدالت، آزادی معقول، رفاه، امنیت، صلح و همزیستی مسالمت آمیز باشد، امّا این امور در خدمت انسان سازی نباشد، آن جامعه دارای وضعیت مطلوب نخواهد بود. بنابر مقدمه پیشین باید گفت، مسأله مهدویت از جمله آموزههایی است که در آن صریحاً به اهداف انسان شناسانه اشاره شده است به طوری که در اعتقاد اسلامی، حکومت مهدوی پایانه و تجلی آخرین فرصت ادیان (بقیه الله) تلقی شده است. در واقع نهالی که حضرت آدم(ع) آن را کاشت و یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آن را آبیاری نمودند، در حکومت مهدوی به بار مینشیند. در سخن پیشوایان دین آمده است: خوشا به حال آنان که این زمان را درک کنند و اگر ما هم آنزمان را درک میکردیم، دریاری امام مهدی(عج) میکوشیدیم . درحقیقت اینگونه رغبت و شوق از جانب پیشوایان دین بدین جهت بوده که چشم انداز آرمانی همه انبیا و امامان در حکومت مهدوی تحقّق مییابد و از این دوره است که تکامل بشری شتاب مییابد و افراد برخلاف عصر پیش از ظهور، از زمان تحقّق این دوره تا انتهای تاریخ میتوانند با کمترین کوشش و هزینه به رشد و کمال دست یابند. بنابراین بدیهی است که تمامی ادیان، رسولان و امامان نسبت به این عصر و این حکومت احساس خوبی داشته باشند و از آن به نیکی یاد کنند. مهمترین تفاوتهای انسان حکومت مهدوی با انسان پیش از آن را میتوان در چهار ساحت بیان نمود: الف) رابطه انسان با خداوند؛ ب) رابطه انسان با خویشتن؛ ج) رابطه انسان با جامعه؛ د) رابطه انسان با طبیعت. الف) رابطه انسان با خداوند: مهمترین ویژگی دکترین مهدویت در عصر ظهور که آن را از جوامع پیش از ظهور جدا میسازد، درک حضور خداوند و خدا محوری در زندگی انسانها خواهد بود. به نظر میرسد مهمترین عنصر فراموش شده روزگار ما در عصر مدرن، خداوند است و هم اکنون در جوامعی که قانون، نهادینه شده و از منضبطترین جوامع شمرده میشوند، این نظم و وفاداری به چارچوبهها بر اساس قانونمندی است، نه بر اساس خشیت از خداوند. به همین سبب رعایت آموزههای اخلاقی لزوماً به جهت ایمان به غیب، دین ورزی و بندگی خداوند نیست، بلکه به جهت رعایت هنجارهای اجتماعی، قانون و جایگزینی نظارت بیرونی به جای نظارت الهی است و اگر هم ارزشها درونی شدهاند براساس اطاعت پذیری دینی نیست، بلکه به جهت کارکرد اجتماعی است. در ادبیات دینی اگر مؤمنی شراب نمیخورد نه به علّت جریمه رانندگی یا قوانین اجتماعی است، بلکه وی در خلوت هم به جهت خدا محوری بودن زندگیش به این امر وفادار است و آن را امری ممنوع میداند، امّا در جامعه مبتنی بر قوانین اجتماعی، رعایت اخلاق به جهت دینداری نیست، بلکه به جهت کارکردها، اهداف یا آسیبهای اجتماعی است. چون تصحیح رابطه انسان با خداوند موجب شادابی روحی انسان میگردد و او را غایت اندیش و اخرویت نگر میسازد و از پوچی، بیهودگی و زندگی عبوس میرهاند، از این رو پس از عصر ظهور، زندگی غالب مردم بر خلاف پیش از ظهور معنا دار میگردد و همانطور که عدهای اندک پیش از عصر ظهور به گوهر ایمان دست یافتهاند و شاداب و سرخوش هستند و هیچگاه عمر را به بیهودگی سپری نمیسازند، پس از عصر ظهور این امر در غالب آدمیان تحقق مییابد و ارتباط با خدا عمومی خواهد شد. امروزه پارهای از دین پژوهان معتقدند که بیش از نود درصد مردم دارای رفتارهای دینی هستند و به دنبال گونهای از دین یا به تعبیر دیگر معنویت، اخلاق یا ارتباط متافیزیکی میباشند. امّا با این حال این گرایشِ برخاسته از فطرت، یک دین ورزی حداقلی است که گاه با دیگر رفتارهای انسانِ مدرن نیز متعارض میباشد و کاملاً منطبق و سازگار با اهداف دینی نیست. نباید میان دینگرایی جامعه شناسانه یا روانشناسانه ( تفسیر بیرونی ازدین) با دینگراییای که در متون مقدّس همچون قرآن از آن یاد شده ( تفسیر درونی از دین) بیامیزیم. از دیدگاه جامعه شناسانِ دین و روانشناسانِ دین بیش از نود درصد مردم دیندار هستند و در کنار دیگر رفتارها همچون شغل، دانشگاه، ورزش، تفریح و مسافرت وقتی را هم به رفتارهای دینی اختصاص میدهند و به خداوند و به موجودی متعالی یا مجموعهای از باورها ایمان دارند و در سختیها و دشواریها بر او تکیه میکنند. دینداری غالب انسانهای پیش از عصر ظهور تقریباً چنین وضعیتی دارد و ژرف و عمیق و همه جانبه نیست. با نگاهی اندک به جوامعی که وفادار به ادیان هستند، این امر هویدا و آشکار است که دینداری توده مردم آمیخته با امور غیر دینی است و این مسأله از انسانها و جوامع، هویتی متناقض نما به وجود آورده است. امّا بنا به تفکر مهدویت، انسانها پس از عصر ظهور به دینداری کامل میرسند و بر خلاف پیش از عصر ظهور که به تعبیر قرآن، بیشتر مردم اهل فسق و گناه میباشند ، از گناه و فسق دوری میجویند و دینداری آنان یک دینداری حداقلی و گناه آلود نخواهد بود؛ زیرا بزرگترین مؤلفه جامعه مهدوی و انسان شناسی مهدوی، تصحیح رابطه انسان و خداوند است و ارتباط حضوری و ملموس با خداوند هیچگاه با فسق جمع نمیگردد و این امر بر همه شؤون زندگی انسانِ عصر ظهور تأثیر ژرف و عمیق خواهد گذارد. ب) رابطه انسان با خویشتن: پس از عصر ظهور، رابطه انسان با خود هم تغییر میکند و انسان صیقل یافته از آموزههای مهدوی به پاسخ پرسشهای وجودی خویش میرسد و تحقّق آرامش، رضایت از زندگی و امید به آینده از انسان عصر مهدوی، فردی میسازد که عمل نمودنش به اخلاق و آداب دینی نه به جهت رفتار سازمانی و قوانین اجتماعی است، بلکه به جهت تعبّدپذیری او است. اعتقاد به جاودانگی و باور به حقانیت دین و تعالیم آن به جای تزلزل، اضطراب و نسبیت اندیشی در وجودش خواهد نشست و یقین ـ که به تعبیر امام معصوم، به ویژه در عصر غیبت، کمتر میان مردم وجود دارد ـ جای شک و تردیدهای معرفت شناسانه را خواهد گرفت به طوری که پس از عصر ظهور کمتر انسانی همچون عصر غیبت در آتش تردید خواهد سوخت و در این امر تردید خواهد داشت که چه چیزی گوهرِ دین است و چهچیزی بر آمده از فهمِ دینی است. ج) رابطه انسان با جامعه: هم زیستی مسالمت آمیز، امنیت خاطر، ظلم نکردن و ظلم ندیدن از دیگران و رضایت خاطر از مردم از بزرگترین دغدغه های اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است. درعصر مهدوی انسانها متحول میشوند و عقلشان کامل خواهد شد. امنیت خاطر در مردم به وجود خواهد آمد. مردم از دست و زبان یکدیگر در امان خواهند بود و توزیع ثروت عادلانه خواهد بود. به جهت رشد تقوا و ایمان در تمام جهان، مردم از ظلم دیگران مصون خواهند بود و آنچه در عصر غیبت ممکن است در یک خانواده، شهر یا کشور به ندرت دیده شود، پس از عصر ظهور در همه عالم دیده خواهد شد و جوامع بشری از تمامی آسیبها و آفات و موانع هم زیستی، رهایی خواهند یافت. از اینرو میتوان تصوّر نمود که با دکترین مهدویت در عصر ظهور، قرائتی جدید از عالم و آدم خواهیم داشت. حضرت علی(ع) در توصیف بیعت یاران حضرت مهدی(ع) با ایشان ضمن سخنی میفرمایند: با او بیعت میکنند که دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی هجوم نبرند و... . انسان عصر مهدوی بر اساسِ شفقت بر هم نوعان و احسان به خلق فراتر از قوانین اجتماعی به وحدت انسانی با هم نوعان میرسد و همه را از جنس خود میبیند و منافع دیگران را همچون منافع خویش خواهد پنداشت و از منافعشان حمایت خواهد نمود. د) رابطه انسان با طبیعت: با افزوده شدن علم و دانش بشری و کمال یافتن عقل انسان، بهرهمندی و کنترل طبیعت به حد اعلی خواهد رسید و بحران محیط زیست که در عصر غیبت برآمده از افزون خواهی یا جهل ملل و آدمیان است و امروزه تبدیل به یک فاجعه شده، جای خود را به امنیت محیط زیست خواهد داد. با استقرار حکومت مهدوی، دلیلی برای مسابقه تسلیحاتی و تخریب محیط زیست به جهت منفعت شخصی وجود نخواهد داشت و همانطور که قوانین در یک کشور موجب میشود که مردم آن کشور برای حفظ سرزمین و محیط زیست خود قوانین ملی را اجرا کنند، در عصر ظهور تمامی جهان اینگونه خواهد شد و هیچگاه جهان و طبیعت تخریب نخواهد شد. منابع: منابع فارسی: ابن حنبل، احمد، دارصادر، بیروت، بدون تاریخ. ابن طاووس، رضی الدین ابوالقاسم، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، بیروت، موسسه الوفاء، س 1403. ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، قم، چاپ حاج اسماعیل هدایتی، ج 3. البخاری الجعفی، ابو عبد الله، صحیح البخاری، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، بیروت، دارالقلم، بیروت، سال 1987. الیاده، میرچا، دین پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، س1378، دفتر دوم. برکات، جمال، فرهنگ اصطلاحات سیاسی، صادق آئینه وند و فیروز حریرچی، تهران، نشر رجاء، س 1368. البعلبکی، منیر، المورد، الطبعه الخامسه و العشرون، بیروت، دار الملایین، س 1991. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت، دار الفکر، س 2003م. پازاردگاد، بهاءالدین، مکتب های سیاسی، تهران، انتشارات اقبال، بدون تاریخ. پوپر، کارل، جامعه باز و دشمنانش، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، س 1365. پوپر، کارل، درس این قرن، ترجمه علی پایا، تهران، طرح نو، س 1379. الترمذی، ابو عیسی، الجامع الصحیح، تحقیق ابراهیم عطوه عوض، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 4. تفتازانی، مسعود بن اسعد، شرح المقاصد، تحقیق عمیره عبدالرحمن، قم، الشریف الرضی، (افست)، س 1370. حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، قم، مکتبه الرضی، س 1404. حکیمی، محمد، در فجر ساحل، چاپ نهم، قم، دفترانتشارات اسلامی، بدون تاریخ. حک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]
صفحات پیشنهادی
استاد و نقش آن در سیر و سلوک با نگاه آسیبشناسى - بخش اول وظیفه سالک پیش از رسیدن خدمت استاد
استاد و نقش آن در سیر و سلوک با نگاه آسیبشناسى - بخش اولوظیفه سالک پیش از رسیدن خدمت استادوظیفه سالک این نیست که فقط به دنبال استاد بگردد و هیچ تلاشى نکند بلکه در شرع مقدس اسلام دستوراتى براى سعادت انسان آمده و در دسترسى همگان قرار دارد که باید به آن عمل کرد چکیده یکى از مسخشم در نگاه اسلام و روان شناسى - بخش اول کظم غیظ چیست؟ سرکوب خشم یا مدیریت آن
خشم در نگاه اسلام و روان شناسى - بخش اولکظم غیظ چیست سرکوب خشم یا مدیریت آنکظم غیظ بهترین حالت کنترل هیجان است که سلامت جسمانى و روانى فرد را تضمین کرده و از بسیارى عواقب خطرناک خشم جلوگیرى مى کند چکیده بازشناسى تنظیم کنترل و مقابله با هیجان ها از دیرباز در روان شناسى موردتعامل رفتارى همسران از نگاه اسلام و روان شناسى - بخش اول مصادیقى از تعامل رفتارى ارزشی زوجین
تعامل رفتارى همسران از نگاه اسلام و روان شناسى - بخش اولمصادیقى از تعامل رفتارى ارزشی زوجینیکى از عوامل سلامت پایدارى و تحکیم خانواده وجود تعامل صحیح و سازنده همسران مى باشد چکیده یکى از عوامل سلامت پایدارى و تحکیم خانواده وجود تعامل صحیح و سازنده همسران مى باشد یک بخش ایاولاند: اسد بخشی از راهکار سیاسی سوریه نیست/ ایجاد منطقه پرواز ممنوع را بررسی میکنیم
اولاند اسد بخشی از راهکار سیاسی سوریه نیست ایجاد منطقه پرواز ممنوع را بررسی میکنیم به رغم تغییر در موضع برخی کشورهای غربی در قبال رئیسجمهور سوریه و تاکید آنها بر لزوم مذاکره با بشار اسد رئیسجمهوری فرانسه تاکید کرد که با ایران و روسیه و بدون بشار اسد برای حل بحران سوریه اقدفلسفة مشاء و دلالتهای تربیتی آن - بخش اول مسائل اساسی معرفت شناسی
فلسفة مشاء و دلالتهای تربیتی آن - بخش اولمسائل اساسی معرفت شناسیانسان به دلیل کنجکاوی خود با سؤال های گوناگونی مواجه است و در همة این سؤال ها به دنبال واقعیت است با این فرض که واقعیتی وجود دارد که می توان در باب آن سؤال کرد و می توان بدان دست یافت چکیده مقالة حاضر با روشمعاون آموزش و تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور: دانشگاه پیام نور 750 هزار دانشجو دارد/ کیفیتبخشی به آموزش از ا
معاون آموزش و تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور دانشگاه پیام نور 750 هزار دانشجو دارد کیفیتبخشی به آموزش از اولویتهای دانشگاه پیام نور استمعاون آموزش و تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور با اشاره به تحصیل 750 هزار دانشجو در دانشگاه پیام نور گفت کیفیت بخشی به آموزش از اولویتهای داسفری تاریخی در قالب تصاویری قدیمی (بخش اول)
گاهی تصاویر در مقایسه با کلمات از قدرت انتقال بهتری برخوردارند احساساتی که ممکن است با شنیدن یه قطعه شعر یا خواندن یک متن ادبی در وجودمان شکل بگیرد گاهی خیلی ساده و تنها با نگاه کردن به یک تصویر حس می شوند این بار در سفری تاریخی و متفاوت نگاهی به عکس هایی قدیمی خواهیم داشت کاستاد و نقش آن در سیر و سلوک با نگاه آسیبشناسى - بخش دوم و پایانی نقش استاد در سیر و سلوک
استاد و نقش آن در سیر و سلوک با نگاه آسیبشناسى - بخش دوم و پایانینقش استاد در سیر و سلوکمسئله سرسپردگى و اطاعت بى چون و چراى سالک از مرشد به تدریج زمینه بروز برخى مفاسد و آسیب ها را در تصوف به وجود آورد برخى صوفیه چنین پنداشتند که باید به عصمت شیخ معتقد باشند شرایط استاد حبخش عمده آرامش و امنیت جامعه مدیون تلاش رسانه ها است
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس سردار محمد کاظم تقوی ظهر امروز در بازدید از دفتر استانی خبرگزاری تسنیم خراسان رضوی اظهار داشت باید از زحمات بی دریغ این خبرگزاری که در مدت فعالیتش صمیمانه قدردانی کرد خبرگزاری تسنیم خراسان رضوی یکی از خبرگزاری هایی است که در زمینه مرزبانیبررسی حقیقت مرگ از دو دیدگاه-بخش اول
مرگ به منزله حد فاصل زندگى مادى و جهان آخرت حقیقتى در زندگى همه انسان هاست که کسى را راه گریز از آن نیست چکیده در نوشتار پیش رو پس از اشاره به معناى مرگ و اقسام آن رویکردهاى گوناگون درباره علت مرگ انسان به منظور فهم علت حقیقى مرگ طرح شده و از این رهگذر دو دیدگاه ابن سینا و صدرا-
گوناگون
پربازدیدترینها