واضح آرشیو وب فارسی:موج: سیاست و سیاستمداری درس های سخت و تلخی را به ما می آموزد اگر از این درس ها عبرت بگیرم خیلی خوب است. قرآن هم که برعبرت های تاریخ اینقدر تکیه دارد احتمالا بخاطر این است که این تجربه های تاریخی برای ما آموزنده است. آیا آمریکا دشمن ایران است؟ اکثریت صاحب نظران در ایران آمریکا را دشمن ملت ایران می دانند. چرا؟ برای آنکه در 62 سال گذشته در مقاطع مختلف، آمریکا علیه مردم ایران توطئه کرده است. کودتای 28 مرداد علیه دولت ملی مصدق، کمک به راه اندازی ساواک در سال1335، تحمیل طرح اجرای اصلاحات کشاورزی به ایران که در نهایت تحت عنوان انقلاب شاه و مردم به ملت حقه شد. اعزام مستشاران نظامی به ایران و تحمیل کاپیتولاسیون به مجلس شورای ملی. انعقاد قرارداد 12 میلیارد دلاری فروش سلاح در مراحل مختلف دردهه پنجاه شمسی، حمایت از رژیم سرکوبگر شاه در کوران انقلاب، حمایت از تحرکات قومی جدایی طلبی در سال 1358 در گنبدکاوس، کردستان و خلق عرب در خوزستان و خلق مسلمان در تبریز و حمایت از صدام در جنگ تحمیلی و اعمال تحریم های گسترده علیه ایران و حمله به هواپیمای ارباس و غیره از مهم ترین آنها بشمار می رود. برای مبارزه واقعی با نفوذ آمریکا چه باید کرد؟ در سیاست بویژه در سیاست بین الملل باید هدف شما ما کاملا روشن باشد. روش های رسیدن به آن هدف هم باید مشخص باشد. درچنین شرایطی این سئوال مطرح می شود که چگونه می توان بصورت واقعی جلوی نفوذ آمریکا را درکشور بگیریم؟ آیا تنها با شعار دادن مرگ بر آمریکا می شود جلوی نفوذ آمریکا را گرفت؟ یا آنکه علاوه بر شعار دادن باید اقدام هایی واقعی انجام داد تا مانع نفوذ و سلطه آمریکا در کشور شویم. این اقدام ها توسط چه کسانی برنامه ریزی می شود و چگونه باید اجرایی شوند ؟ زیرا در مواردی آمریکا حاضر است در صورتی که شما منافع او را تامین کنید و زمینه نفوذ آن را فراهم شود، حتی پول هم بدهد که شما شعار ضد آمریکایی بدهید. امروز بهتر است درباره شیوه های مقابله با نفوذ آمریکا بیشتر و دقیقتر بیندیشیم. براستی ببینیم چرا پس از گذشت 36 سال فرهنگ آمریکایی از طریق فیلم های هالیودی در کشور ما نفوذ کرده است. ببینیم چرا الگوی زندگی آمریکایی در شهرهای بزرگ ما مثل تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و غیره از طرف تعداد قابل توجهی از هموطنان مورد پذیرش واقع شده است. به عنوان نمونه این سوال را مطرح می کنم واقعا به نام مبارزه علیه آمریکا چه شرایطی را برای کشور بوجود آوردیم که بجایی رسیدن به الگوی مناسب اقتصاد اسلامی، امروز به جایی رسیدیم که برای صادرات نفت خود مجبور هستیم سقف تحریم تعیین شده یک میلیون بشکه نفت در روز را رعایت کنیم. آن هم در شرایطی که کشور با کمبود شدید بودجه روبرو است. البته میتوانیم جنبه مثبت موضوع را مورد توجه قرار دهیم که شاید این سبب خیر شود که اقتصاد ما از وابستگی صادرات نفت رها شود. اما درد بدتر آن است که ما حتی نمی توانیم پول حاصل از صادرات نفتی و غیر نفتی خود را به کشور بدون دردسر وارد کنیم. امروز بدلیل اعمال تحریم ها که مسبب اصلی اش آمریکا بوده است، مجبور هستیم از طریق دور زدن تحریم ها کلی هزینه کنیم. چه کس یا کسانی به اسم مبارزه با آمریکا چنین وضعیتی را برای کشور بوجود آوردند؟ آیا اینها خدمت به آمریکا است یا مقابله با آمریکا است ؟ یعنی به نام مبارزه با آمریکا اما به کام شرکتهای وابسته به آمریکا مانند اپل و اچ پی که محصولاتش از طریق چین بازار ما را فتح کرده اند. ادامه این مسیر به چه کسانی خدمت می کند؟ بنابراین بیاییم به جای دعوا بر سر ظاهر مسئل سیاسی به عمق مسائل توجه کنیم. ببینیم راه های واقعی مبارزه با نفوذ و سلطه آمریکا چیست. براستی چقدر فرق است بین اینکه به شیطان بزرگ آمریکا نامه بدهیم یا تلفنی با او صحبت کنیم؟ یعنی آیا وسیله ارتباط مهم است یا موضوع ارتباط و نتایج حاصل از این ارتباط؟ چقدر فرق است بین دست دادن با جان کری و اوباما که هر دو رهبران نظام شیطانی هستند؟ باید ببینیم این نامه نوشتن یا ننوشتن، دست دادن یا دست ندادن در راستای منافع و آرمان های ما هست یا موجب سلطه و نفوذ بیشتر آمریکا می شود؟ یا نمی شود؟ برای قضاوت در این موارد باید معیار و الگو داشته باشیم. اساتید ما در روابط بین الملل و سیاست بین الملل به ما یاد دادند که می توانیم به آمریکا فحش و ناسزا بدهیم اما این فحش دادن خدمت به او باشد. برعکس می توان به امریکا لبخند زد اما این لبخند به ضرر آمریکا تمام شود. برای قضاوت درباره درستی و یا نادرستی این قبیل امور باید به معیارها توجه کرد. معیار ما در روابط بین الملل منافع ملی و آرمان های انقلاب بصورت هم زمان است. درروابط بین الملل نباید مانند روابط بین افراد جامعه قضاوت کرد. یعنی در مناسبات شخصی توهین و تشویق معنای خاص خود را دارد که الزاما همین معنا در روابط بین الملل برداشت نمی شود. بر این اساس باید به دیپلماتی که مورد اعتماد است، فرصت داد تا از فن دیپلماسی در جای خود بهره بگیرد. مثل این است که کسی را داخل استخر آب بیندازیم بعد به او بگوئید شنا نکن یا خیس نشو خوب مگر چنین چیزی ممکن است؟ دست دادن یک دیپلمات به یک رئیس جمهوری که مقام ارشد محسوب میشود در هر شرایطی تعریف خاص خود را دارد. قضاوت در باره غلط یا صحیح بودن این اقدام باید متناسب با شرایط خودش در زمان و مکان معین تعریف شود. آقای ظریف می داند برای اجرای صحیح برجام، ایران در ده سال آینده با شیاطین متعددی سرو کار دارد. بنابراین باید تلاش کند تا آنجایی که ممکن است منافع ایران را به حداکثر برساند. این به حداکثر رساندن منافع کشور به قیمت دور شدن از آرمان ها نیست. بلکه اتفاقا دقیقا در راستای انقلاب است. دربحث برجام هم علی رغم همه نقاط ضعفی که دارد بنده مدعی هستم این یک راه برای خروج از وضعیت بد فعلی با حداقل هزینه های ممکن است. حالا برای اجرای آن اگر لازم شد باید با اوباما و یا هر شیطان دیگری دست داد. اما به صرف دست دادن یا نشستن بر سر میز مذاکره، ما منافع ملی و آرمانهایمان را فدا نکرده ایم. می توان مذاکره کرد اما سازش نکرد می توان مستقل بود اما برای اثبات حقانیت خود اگر لازم بود پای میز مذاکره با شیطان هم نشست. در نقطه مقابل ممکن است شما با شیطان دست ندهید اما با اظهارات نسنجیده خود وضعیت جنگی برای کشور بوجود بیاورید. به عنوان نمونه میلیون ها دلار بخاطر بالا رفتن بیمه های کشتیرانی به کشور صدمه بزنی و پول بیشتری را روانه بیمه های انگلیسی آمریکایی کنید. خلاصه آنکه باید دنبال راه های واقعی علیه نفوذ وسلطه آمریکا باشیم. در این مسیر می توان شعار هم داد اما باید حواسمان جمع باشد در عمل این شعارها به نفع آمریکا و اذناب داخلی اش تمام نشود. از حق باید به حق دفاع کرد و روش مناسبی برای دفاع از حق برگزید و در زمان و مکان مناسب از روش صحیح استفاده کرد تا ضمن حفظ آرمان های انقلابی، منافع ملی را به حداکثر رساند. دکتر حسن بهشتی پور
شنبه ، ۱۱مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]