واضح آرشیو وب فارسی:قانون: «آید ین سیارسریع، طنزنویس جوان روزنامه قانون د ر ساعت چهار بامد اد امروز، د رحالی که تلاش می کرد د رباره د ست د اد ن اوباما و ظریف و الکسیس سانچز طنزی بنویسد که قابل چاپ باشد ، د چار ایست قلبی شد و زند گی را بد رود گفت. پزشکان علت مرگِ وی را کهولت سن اعلام کرد ند . همچنین ساعتی پیش کیارش افرومند ، د یگر طنزنویس جوان، د ر سن هجد ه سالگی د چار ایست قلبی شد ه و د ارفانی را ود اع گفت. افرومند هنگامِ مرگ روی کاناپه ای لم د اد ه بود و برنامه قند پهلو را تماشا می کرد ! جسد او د ر حالی پید ا شد که زبانش را به د ماغش چسباند ه بود .... گفتنی است مسعود مرعشی نیز از لحظه ای که خبر مرگ آید ین را شنید ه، د ر کُما به سر می برد » د اشتم اینها را می نوشتم که پد رم نهیبی زد و گفت: «پسره د اغون مگه مرگِ یه آد م بامزه س که د اری شوخی می کنی؟ تو کِی می خوای آد م بشی؟» گفتم «بابا جان این تازه شروع متنه. صبر کن همشو بخون بعد ایراد بگیر. بعد شم اینا د وستامن ناراحت نمی شن.» پد رم که از سال 71 تابه حال که ساعت را از من پرسید و جواب د اد م، د یگر پیش نیامد ه از حرف های من قانع بشود ، گفت: «مگه غیر از احمد رضا کاظمی د وستِ د یگه ای هم د اری تو؟ از نحوه مرگِ اون بنویس! بانمک میشه!» بله.. د اشتم می نوشتم قد یما مرگ یک حساب کتابی د اشت، مثل الان نبود که ورزشکار سی ساله، د ر اوج آماد گی، ایست قلبی کند . عموما آد م ها د ر سنین پیری می مُرد ند ... نهایتش بابابزرگ، مامان بزرگ مان بعد از هفتاد هشتاد سال عمر و د اشتن بیست نوه می مُرد ند و بعد می فهمید یم عد ه ای حتی منتظر مرگِ اینها بود ند و از تاخیر آنها شاکی هم بود ند ... بعد از مرگ شان هم اینقد ر روایت های عجیب می شنید یم که ناغافل این حس بهمان د ست می د اد که حالا خیلی تا مرگِ خود مان باقی ماند ه و باید خیلی اتفاق ها بیفتد تا به سکانس آخر زند گی برسیم. هر وقت هم د ر تاریخ فرهنگ و ورزش و سیاست به مرگِ یک آد م جوان برخورد می کرد یم، حتما اشاره شد ه بود که این مرگ مشکوک بود ه و د لایلی غیر از بیماری د ارد . صاد ق هد ایت خود کشی کرد ه بود . مایکل جکسون د چار قتل غیرعمد شد ه بود . مرگ تختی رازآلود بود و د و روز قبل از مرگش وصیتنامه اش را ثبت کرد ه بود .... فروغ فرخزاد د ر حاد ثه رانند گی فوت کرد ه بود . بروس لی هم که پد رم می گوید : «د و تا احتمال اصلی د اشته. بروس نباید آسپرین می خورد ولی روز مرگ یکی بهش آسپرین قوی د اد ه بود . بعضیا هم میگن یکی شاه د انه آغشته به زهر به خورد ش د اد ه بود . عموی خود تون هنوز د اره د ربه د ر د نبال قاتل بروس لی می گرد ه.» مرلین مونرو هم باز خود ِ پد ر می گوید : «نگو که د لم خونه. تصور کن شب بخوابی صبح پاشی بفهمی مونیکا بلوچی فوت شد ه. چه حالی میشی؟ الکی گفتن خود کشی بود ه د رحالی که تابلوئه کُشته شد ه. آد م به اون باکمالاتی خود کشی نمی کرد که... یه عالمه د شمن د اشت... خد ا از اون جان اف کند ی و براد رش نگذره.» بد ترین بخش مرگ یک عزیز، آنجاست که به یاد می آورید شما هم باید بمیرید ... خیلی غیرمنصفانه به نظر می رسد ... «بابا مگه زوریه؟ من نمی خوام بمیرم... جانِ ماد رت بی خیال من شو.» مرگ: «پسر جان مُخمو خورد ی... پاشو بریم د یگه. این همه چونه زد ن ند اره که. اگه قرار باشه سراغِ هر کی میرم این همه آسمون ریسمون بهم ببافه که هیچی د یگه....» من: «ببین پس بیا یه کاری بکن. بریم جونِ وود ی آلن رو هم بگیر همزمان بمیریم، توی مسیر ببینمش!» د ر این لحظه مرگ د یگر خیلی عصبانی شد و د ر یک حرکت غود اااا طور جان مرا گرفت و و حتی اجازه ند اد ایناممنمبثقهختلفهخثخهعخه...
شنبه ، ۱۱مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قانون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]