واضح آرشیو وب فارسی:انتخاب: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ز مشرق تا به مغرب گر امام است امیرالـمؤمنین حـیدر تـمام است خاتم پیامبران، حضرت ختمی مرتبت رسول مکرم اسلام، در زیر باران تهمت و مخالفت و مخاصمت بنای «امتی» را در خانه پر برکت خویش پی ریخت و نخستین افراد این امت، حضرت خدیجه و مولا علی(ع)، به رسالت حضرتش ایمان آوردند و دفاع از اندیشه و آرمان و رسالت پیامبر را وجهه همت خویش ساختند. هدف بعثت رسول تشکیل «امت وسط» بود. خدا و رسولش بر آن بودند که بذر ایمان در دلهای مؤمنان در شرایطی به بار می نشیند که مجموعه شرایط برای بالیدن آن فراهم باشد. اگر مجموعه شرایط با هم همخوان نباشد و کوششها به صورت فردی باشد، مزرع پربرگ وبار رسالت، وحدت و همدلی و همراهی خویش را از دست می دهد و به تندباد حوادث روزگار ایمانهای فردی در معرض هدم و نابودی قرار می گیرد؛ و حتی اگر در معرض نابودی قرار نگیرد به نتیجه ای مطلوب منتج نمی شود. اما رسالت رسول گرامی اسلام(ص) از این دست نبود. او در رسالت خویش اعلام کرده بود که پیامبر «ناس» است: و ناس همه توده های مردم اعم از سپید و سیاه، عرب و غیر عرب را شامل می شود. پی ریزی این جامعه در خانه مبارک محمد مصطفی(ص) در جمع سه نفری پیامبر(ص) و علی(ع) و خدیجه(س) آغاز شد و به تدریج هر آن که پای در حریم ایمان می نهاد عضوی از این جامعه می شد. هجرت پیامدار وحی از سرزمین مکه به مدینه نیز تلاشی گسترده بود تا تشکیل این جامعه را جدیتر و استوارتر پی بگیرد. در واقع در هجرت رسول بنای جامعه آرمانی مؤمنین صورت تحقق به خود گرفت. اولین جامعه مؤمنین در شهر رسول آینه تمام نمای هدف رسالت آن حضرت بود. جامعه ای که معمار آن پیامداربزرگ خداوند و سرپرستی و زعامت آن نیز به عهده شخص ایشان بود. امتی که رسول اسلام در مدینه به جهانیان عرضه کرد به واقع صورت عملی تعالیمی بود که حضرتش به نشر و تبلیغ آن مبعوث شده بود و طبیعی بود که به اداره این جامعه و سرنوشت آینده آن حساس باشد. صدای وحی از ریگزارهای عربستان گذشته و به مرزهای ایران و روم رسیده بود. عرب، جامعه ای به این گستردگی به خاطر نداشت و رسول اینک پس از بیست و سه سال مجاهدت در آستانه گذار از جهان فانی به جهان باقی است و همچون همه مخلوقات حضرت حق، باید به دعوت حق بشتابد. او بنای جامعه آرمانی را از خانواده خود آغاز کرده و طی بیست و سه سال به اقصی نقاط مرزهای عربستان رسانیده بود. تشکیل این جامعه آرزوی دیر سال پیامبر اسلام بود؛ اما اکنون که باید صلای حضرت حق را لبیک گوید با این جامعه چه کند. جامعه ای که اشرافیت زخم خورده جاهلی، امپراتوری های ایران و روم و منافقین داخلی کمر به فروپاشی آن بسته اند تا پیامی را که پژواک آن روز به روز زیادتر و پرطنین تر می شد و پوسته زمان را می شکافت به خاموشی بکشانند. پیامبر بر آن است که اداره این «امت وسط» را به کسی واگذار کند تا ثمره رنجها و کوششهای دیرسالش در معرض نابودی قرار نگیرد. اما کیست که بتواند در مقابله این همه حمله و هجوم و توطئه، توان مقاومت داشته باشد؟ کیست که شانه های او تحمل پذیرش باری چنین سنگین را داشته باشد؟ رسول اکرم(ص)، علی(ع) را از ایام کودکی می شناسد. وی نخستین مردی است که به تصدیق رسالت او برخاست و همه چیز خویش را نثار نهضت کرد. بی هیچ چشم داشتی فداکاریهای بزرگ در حق رسول کرده است و صداقت و کاردانی و بزرگی خویش را در پی آزمونهای سخت و دشوار به اثبات رسانده است و رسول وحی این دست پرورده خویش را به درستی می شناسد و در شخصیت برومند او نکته تاریکی نمی یابد. او نخستین مرد مؤمن پس از حضرت پیغامبر است و کسی است که بیش از همه در پرتو وحی قرار گرفته و جان عزیزش را به نور آن آراسته است. غبار دلتنگی از این جهان بر چهره رسول هویدا شده است و خود می داند که آخرین بار است به زیارت خانه ای که جدش، ابراهیم، بنیان گذاشته است می آید؛ و در این ایام بزرگترین مجمع مسلمانان در سال شکل می گیرد. گروه کثیری از جامعه مسلمین به مکه می شتابند تا حج بگذارند و رسول، در چنین ایام و به امر حق تعالی، سرنوشت جامعه بنا نهاده خویش را به کف باکفایت دست پرورده خود، علی(ع) می سپارد تا امواج فتنه، که چون پاره های ابر سیاه در می رسیدند، به صخره ای سترگ و استوار درشکنند و بنای جامعه دچار تلاشی نشود. جشن غدیر، جشن انتخاب بزرگیست که رسول صورت داد و در تاریخ مسلمین نقطه عطفی است که سرنوشت «امت وسط» رسول رقم زده شد. عید غدیر پاسداری از رسالت بزرگ رسالتمدار وحی است. مبادا که جامعه مسلمین بدون زعیمی شب شجاع و کاردان بماند و دشمنان مجال تفرقه افکنی و تجاوز بیابند. مشرق تا به مغرب گر امام است امیرالمؤمنین حیدر تمام است زگرفته این جهان زخم سنانش گذشته زان جهان وصف سه نانش سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید دو عالم را به خوان بنشاند جاوید تو را گر تیرباران بر دوامست عـلیُّ جُـنّه جـنت تـمامست پیمبر گفتش ای نـور دو دیـده زیـک نـوریم هر دو آفـریده چنان در شهر دانش باب آمد که جنّت را به حق بَوّاب آمد چنان مطلق شد او در فقر و فاقه که زر و نقره دادش سه طلاقه چو هرچه گفت از بهر یقین گفت زبان بگشاد و روزی و چنین گفت که او کشف الغطا دادست دستم خدا را تـا نبینم کـی پـرستم زهی چشم و زهی علم و زهی کار زهی خورشید علم و بحر زخّار *اطلاعات
پنجشنبه ، ۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: انتخاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]