واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: مهدی رضایی-پلی فونی (چند صدایی) در داستان و رمان ابتدا توسط باختین و سپس توسط پست مدرن ها مطرح شد.حالا منظور از چند صدایی چیست. اگر بخواهیم تعریفی ساده از آن داشته باشیم می توان گفت : چند صدایی یعنی شنیده شدن تمام صداها از طرف تمام شخصیتهای داستان و فراموش شدن راوی اصلی یا نداشتن راوی اصلی. مرگ مولف رولان بارت با مطرح کردن« مرگ مولف» نیز به این موضوع اشاره می کند که در شعر یا داستان چند صدایی نویسنده یا مولف به گونه ای اثر خود را پیش می برد که خواننده راوی یا “مولف اثر” را فراموش کرده و فقط صداهایی برابر را از متن می شنود.آنچه در داستان چند صدایی اتفاق می افتد این است که شخصیت های داستان هر کدام به نوبه خود راوی هستند و با روای دیگر که شخصیتی دیگر داستان است و فرهنگ و دید متفاوتی به زندگی، عشق، مرگ، روزمرگی و هر چیزی دیگری دارد برابر است و صدایش در داستان سرکوب نمی شود.سرکوب نشدن صدای هر کدام از راوی ها یا صداها در داستان چند صدایی ارتباط مستقیمی با دموکراسی و جهان باز دارد . در جامعه ی باز و دموکرات هیچ شخصیتی با هر اندیشه و تفکر و رفتار سرکوب نمی شود و جا برای فعالیت هر نوع رفتار و تفکر باز است .داستان چند صدایی داستانی است که نویسنده در پی شناساندن تمام صداها و به روایت در آوردن ذهنیت تمام شخصیت هاست. این تکنیک امروزه روز در ایران کاربرد کمی دارد اما رو به افزایش است.برای روشن شدن بیشتر موضوع، بخشی از یکی از مقالاتی که درباره “مرگ مولف” در رابطه با تکنیک پلی فونی نوشته شده، در ادامه می خوانیم:«مرگ مولف» یکی از مشخصه های متن چند صدایی ست . مرگ نه به معنای معمول و اصطلاح بارتی اش که به معنای تناسخ یا یک چنین چیزی مطرح مد نظر است . یعنی مولف با حفظ علائم حیاتی اش در طول پروسه تالیف و خلق اثر به واسطه متنی که خودش در حال تولید آن است درخودش تناسخ می کند . زمان به معنای عبور از حال، عضو اصلی ی ارگانیک واژه ی پروسه است . اگر بخواهیم دیگر چندی از اعضای تشکیل دهنده ی سازه ارگانیک واژه پروسه را بر شماریم، می توانیم به طرح، مکان، جمعیت، حرکت، تغییر، تحول و دیگر رمزگان های مرتبط اشاره کنیم که زمان عنصر اصلی و الزامی ارگانیک آن ها خواهد بود . مولف با شروع متن و اهتمام به کار خلق، وارد پروسه ای می شود که خود از آن بی خبر است . چرا که با تولید هر گزاره یا پاره گزاره علاوه بر مولف بودن، مخاطب هم می شود و به واسطه همین گزاره ها وارد دور تناسخ یا بهتر بگوییم وارد دور هرمنوتیک می شود .گزاره یا متن در این جا همان ذره سومی است که با ورودش به خلاء مولف مخاطب، شکل پیش موجود را درهم می کند و با گذر زمان، آن دو به هم چسبیده “ مولف مخاطب “ را از هم جدا وسیکل جدیدی را تولید می کند . این همان اصل عدم قطعیت است و اثبات می کند که با ورود عنصر یا عضو سوم به خلاء پیرامون دو عضو قبلی، فاصله، سرعت و شرایط تثبیت شده ی آن ها برهم می خورد . از آن جا که در رسیدن به یک چنین شرایطی، زمان باید از حال، حرکت و به حال جدید برسد و در گذر از حال به حالی دیگر، انرژی مصرف می شود، لذا امر برگشت به وضع قبلی را ناممکن می شود . در این مبحث منظور از مصرف انرژی همان هر منوتیکی است که منجر به تولید متن یا سنتز هگلی می شود . این فرایند شکل نمی گیرد مگر مکانی وجود داشته باشد تا کنش واکنش بین عضو یا عناصر، موجب تولید عضو و عنصر جدید بشود، به تعبیری، در کنش واکنش «مولفْ گزاره » مخاطبِ جدید و در کنش واکنش «مولفْ مخاطبِ جدید» گزاره ی جدید و در کنش واکنش «گزاره ی جدید مخاطبِ جدید» مولفِ جدید و سرانجام متن بدیع و جدید تولید شود.» رمان هایی که برای این نوع تکنیک روایی در مقالات پیشنهاد شده: رمان “خشم و هیاهو” از ویلیام فاکنر، رمان “نام من سرخ” از ارهان پاموک، رمان “نیمه غایب” از حسین سناپور و رمان “سنگ صبور” از صادق چوبک البته رمان های دیگری را نیز خود من خوانده ام و در این دسته قرارشان می دهم مثل: “کافکا درساحل” اثر هاروکی موراکامی و “خورشید برشانه راستشان می تابید” اثر جواد افهمی. علت مندی استفاده از تکنیک توجه داشته باشید که هر تکنیکی و هر عنصری در داستان باید از علت مندی بهره ببرد. اینکه صرفاً تکنیکی زیباست دلیل نمی شود که ما از آن استفاده کنیم .تکنیک باید با درونمایه ذهنی ما و هدف ما هم خوانی داشته باشد. می شود تمام داستان ها را با تکنیک پلی فونی نوشت. اما آیا در تمام داستان ها ضرورت و زیبایی شناسی ایجاب می کند از این تکنیک استفاده شود؟ مسلماً خیر.
دوشنبه ، ۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]