واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
حکایت شهید مهاجری که روی سیم خاردار خوابید
شهید «رجب غلامی» مهاجر افغانستانی بود که در جنگ تحمیلی در کنار برادران ایرانی خود رزمید و شربت شهادت نوشید.
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، در جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، صدها تن از مهاجرین افغانستانی شهید و یا مجروح شدند. یکی از این شهدا «رجب غلامی» بود. فداکاری و ایثار رجب غلامی سبب شده است که مزار وی در شهرستان بجستان مورد توجه بسیاری از اهالی این شهر قرار گیرد. همزمان با هفته دفاع مقدس، سرگذشت شهادت این شهید افغانستانی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که چنین است: پیکرهای شهدای عملیّات والفجر9 به شهرستان بجستان آمد. تمامی شهدا توسّط خانواده هایشان تشییع و تدفین شد. امّا هنوز یک شهید مانده! کسی برای تحویل پیکر او اقدام نکرده! او از بجستان در خراسان جنوبی اعزام شده، امّا هیچ آدرس یا نشانی ندارد. غربت و گمنامی او خیلی عجیب است. یعنی خانواده او کجا هستند!؟ شهید غلامی شاگرد نانوا بود تلاشها ادامه داشت تا اینکه بچّه های بسیج بجستان او را شناسایی کردند. نام او رجب غلامیِ افغانی، از اتباع افغانستان بود. او در زیر این آسمان هیچکس را نداشت.خانواده اش را درجنگ افغانستان از دست داده بود. تنها کسی که او را بهتر از بقیّه می شناخت یک شاطر نانوا در یکی از محلّه های شهر بود. وی می گفت: رجب چند سال قبل به ایران آمد. در نانوایی من کار می کرد. شبها همانجا می خوابید. او از شیعیان بسیار معتقد بود. نماز اوّل وقت او هیچگاه ترک نمی شد. بعد هم با بچّه های بسیج و مسجد آشنا شد. رجب یک سال بعد از شروع کار، خمس همان پول ناچیزی که جمع کرده بود را پرداخت کرد! جبهه رفتن واجب کفایی است بچّه های بسیج می گفتند: یک موتور داشت، مدّتی بعد آن را فروخت. پول آن را به امام جمعه داد برای کمک به جبهه ها! امام فرموده بود: جبهه رفتن واجب کفایی است. او هم مقلّد امام بود. می گفت: اسلام مرز نمی شناسد. امام ولّی ماست. برای همین هر چه داشت فروخت و برای کمک به جبهه ها پرداخت کرد. بعد هم راهی جبهه شد. در عملیّات والفجر 9 هم به شهادت رسیده بود. تمام پیراهن او پاره و زخمی بود. گلوله ای هم به صورت او اصابت کرده بود. تشییع جنازه با شکوه امام جمعه برای مردم، این شهید غریب را معرّفی کرد. بعد از نماز جمعه تمام مردم جمع شدند. پیکر رجب را آوردند. تشییع باشکوهی برگزار شد. شاید برای هیچ شهیدی این گونه نشده بود. در ابتدای گلستان شهدا، پیکر شهید به خاک سپرده شد. حال و روز مردم خیلی عجیب بود. همه اشک می ریختند. گویی برادر خود را از دست داده اند. در پایان مراسم، یکی از همرزمان شهید، در مورد نحوه شهادت رجب صحبت کرد و گفت: عملیّات والفجر9 بر روی ارتفاعات کردستان در حال انجام بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]