تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمى کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسى، تدبر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815807768




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت وگو با خانواده طیبه واعظی، شهیده شاخص سال ۹۴ کشور/مرا بکشید اما چادر از سرم بر ندارید


واضح آرشیو وب فارسی:شباویز: طبق سنت هر سال سازمان بسیج مستضعفین، از میان شهدای برجسته ولی گمنام انقلاب و دفاع مقدس که خالقان حماسه های بزرگی بوده و کمتر شناخته شده اند، شهدایی را انتخاب و معرفی می کند.به گزارش پایگاه خبری شباویز به نقل از مشرق ، این اقدام بسیار شایسته فرصتی داد تا در خصوص زندگی شهیده «طیبه واعظی» شهید شاخص زن سال 94 تحقیقاتی انجام دهیم؛ شیرزنی از خمینی شهر اصفهان که زیر شکنجه های رژیم شاه به شهادت رسید. هم او که اسوه ای برای حجاب شد و در زیر شکنجه های مأموران ساواک فریاد زد: «مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.» وقتی برای شناخت بیشتر و بهتر شهیده شاخص کشور به سراغ مهدی جعفریان تنها فرزند طیبه واعظی رفتیم، متوجه شدیم که طیبه همراه همسرش ابراهیم جعفریان به شهادت رسیده است و در میان این همکلامی به خانواده مجاهدی رسیدیم که در راه انقلاب و دفاع مقدس شش شهید را تقدیم کرده اند. شهیدان طیبه واعظی، مرتضی واعظی، ابراهیم جعفریان، محمد جعفریان، فاطمه جعفریان و حسن جعفریان. آنچه پیش رو دارید گفت وگوی ما با مهدی جعفریان تنها یادگار شهیدان طیبه واعظی و ابراهیم جعفریان و همچنین عمویش عباس جعفریان است. مهدی جعفریان فرزند شهید طیبه واعظی آقای جعفریان ابتدا خودتان را برای ما معرفی کنید و از شهدای خانواده جعفریان و واعظی برایمان بگویید. من عباس جعفریان برادر شهید ابراهیم جعفریان هستم. برادرم ابراهیم همسر شهیده شاخص کشور طیبه واعظی هستند که هر دو با هم به شهادت رسیدند. خانواده ما شش شهید و شهیده را تقدیم کرده است. من برادر چهار شهید هستم. شهیدان خانواده جعفریان، ابراهیم، حسن، محمد و فاطمه جعفریان هستند و طیبه واعظی و مرتضی واعظی به ترتیب همسر برادرم ابراهیم و برادر خانم ایشان هستند. چطور شد که خانواده جعفریان چهار شهید را تقدیم انقلاب نمودند؟ پدر من کشاورز روستازاده ای بود که سال 1300 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد و زندگی خودش را در همان روستا آغاز کرد، اما بعد از گذراندن دوران خدمت سربازی به اصفهان مهاجرت کرد و در وزارت فرهنگ و ارشاد آن زمان به عنوان باغبان و سرایدار مشغول فعالیت می شود. من، ابراهیم، حسن، محمد، حسین و فاطمه در روستا به دنیا آمدیم اما بعد از مهاجرت پدر به همراه ایشان به اصفهان مهاجرت کردیم. مادر خانه دار بودند و اهل روستای دهنو اصفهان. ایشان آخوندزاده بودند و پدرشان از معتمدین طلبه ای بودند که در تربیت بچه ها خیلی تلاش نمود. پدر در سال 1389 فوت کردند و از شش فرزند ایشان چهار نفر شهید شدند و حسین فوت کردند و من تنها بازمانده آن خانواده هستم. از شهید شاخص کشور طیبه واعظی بگویید. ایشان همسر برادرم بودند. همسر شهید ابراهیم جعفریان. طیبه متولد سال 1337یکی از روستاهای اصفهان بودند. ایشان در خانواده ای مذهبی و مستضعف رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. سال 1353 با برادرم که نسبت فامیلی هم داشتیم ازدواج کرد. ازدواج با ابراهیم که در زمان خودش یکی از انقلابیون فعال بود مسیر جدیدی را در زندگی برای طیبه خانم ایجاد کرد. ابراهیم، طیبه، فاطمه خواهرم و همسرش مرتضی که برادر طیبه هم بود عضو یکی از گروه های انقلابی به نام مهدویون بودند. گروه مهدویون از گروه های فعال انقلابی بود؟ بله؛ با شروع نهضت امام خمینی(ره) گروه های انقلابی بسیاری تشکیل شد مانند گروه فدائیان اسلام، منصورون و. . . گروه مهدویون شامل عده ای از جوانان پیرو خط امام خمینی (ره ) بودند و فعالیت های مذهبی، سیاسی و مبارزات مسلحانه انجام می دادند. برادرم ابراهیم مسئولیت این گروه را بعد از مدتی به عهده گرفت و چون ساواک به دنبالش بود مجبور شد به شهرهای مختلف مهاجرت کند و به صورت مخفیانه زندگی کند. بعد از ازدواج با طیبه زندگی مخفیانه آنها از سال 1354 شروع شد و مدتی بعد در حالی که فرزندشان سه ماه بیشتر نداشت مجبور به مهاجرت به تبریز شدند و برادرم ابراهیم، طیبه، فاطمه خواهرم و همسرش مرتضی که از اعضای این گروه بودند و در سال 1356 یعنی قبل از اوجگیری مبارزات و وقایع تبریز و قم، به دست ساواک دستگیر و شکنجه شدند و به شهادت رسیدند. از روز حادثه و اتفاقی که باعث شهادت چهار تن از عزیزانتان در مسیر فعالیت های انقلابی شد، چه می دانید؟ طیبه و برادرم ابراهیم در تبریز به صورت مخفیانه زندگی می کردند. روز 30 فروردین1356، گروهی به بانکی دستبرد می زنند و سارقان بر حسب تصادف به محل زندگی طیبه و ابراهیم می روند. محل زندگی ابراهیم و طیبه زیر نظر ساواک قرار می گیرد. شب هنگام زمانی که برادرم از محل کار به خانه می آید توسط ساواک شناسایی و بی اطلاع از اتفاقات پیش آمده دستگیر می شود. در بازرسی بدنی از ابراهیم، اجاره خانه منزلشان را در تبریز پیدا می کنند و خانه ابراهیم تحت نظر قرار می گیرد. طبق قرار قبلی که برادرم ابراهیم با خانمش طیبه داشتند، اگر ابراهیم شب به خانه نیامد، طیبه باید اسناد و مدارک را بسوزاند و فرزندشان مهدی را بردارد و به ترمینال برود تا برادرش مرتضی او را به اصفهان ببرد. زن برادرم بدون اطلاع از اینکه خانه زیر نظر است، فردا صبح به سر قرار با برادرش می رود. آنجا متوجه می شوند که ساک اسناد و مدارک را از بین نبرده اند برای همین مرتضی و زن داداش طیبه به خانه برمی گردند تا همه مدارک را از بین ببرند، غافل از اینکه ساواک منتظر آنهاست. طیبه وارد خانه می شود و فرزندش مهدی را به مرتضی می سپارد تا کنار در خانه منتظر او بماند. طیبه در داخل خانه دستگیر می شود و با دستگیری او، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود، در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. ساواک طیبه را می برد و یک روز بعد خانه مرتضی هم لو می رود و فاطمه خواهرم که در خانه بوده بعد از سه ساعت درگیری و مقاومت با مأمورین ساواک به شهادت می رسد. ابراهیم و طیبه را به کمیته مشترک ضد خرابکاری زندان اوین تهران منتقل می کنند و یک ماه بعد یعنی در خرداد ماه 1356 هر دو را به شهادت می رسانند. آقای جعفریان مایلیم از ویژگی های اخلاقی شهدایتان بیشتر بدانیم. ابراهیم برادر بزرگ ما بود که در نهایت خلوص و اعتقادات اسلامی اش زندگی مجاهدانه ای را برگزید و آیه شریفه «الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا…» را به منصه ظهور رساند. تنها خواهرم، فاطمه هم متولد 1339 بود. 15 سال بیشتر نداشت که با ازدواج با همسرش مرتضی واعظی ( یعنی برادر طیبه )متواری و مجبور به زندگی مخفیانه شد و در نهایت ایثار و مجاهدت در سن 17 سالگی به شهادت رسید. من و فاطمه تفاوت سنی چندانی نداشتیم. خیلی با هم دوست و صمیمی بودیم. دعواهایمان و بحث های خواهر برادرانه مان چندان طول نمی کشید و بعدش قربان صدقه هم می رفتیم. با هم خیلی اخت بودیم. خواهرم خیلی مومن و متعهد بود. نمازخوان و قرآن خوان بود. دیگر برادر شهیدم حسن بود. ایشان دیپلم هنرستان نساجی را داشت و بعد از دیپلم سال 1354 برای خدمت سربازی رفت و در حول و حوش انقلاب و مبارزات مردمی، خدمتش تمام شد. ایشان هم یکی از مبارزین انقلابی بود. حسن از اولین کسانی بود که در کمیته اصفهان شروع به کار کرد و بعد هم با تشکیل سپاه وارد سپاه شد. مدتی بعد برای رسیدگی به وضعیت اشرار در گلپایگان عازم این منطقه شد و در مسیر بازگشت با یک تصادف ساختگی توسط اشرار به شهادت رسید که بعدها عامل اصلی دستگیر شد و به سزای عملش رسید. شهید دیگر خانواده محمد نام دارد. اوکه هشت سال از من کوچک تر بود خود را به جنگ و دفاع مقدس رساند و در نهایت خلوص شهادت را نصیب خود نمود. زمانی که جنگ شروع شد من عضو سپاه پاسداران بودم اما اجازه حضور در جنگ را پیدا نکردم و برای انجام تکلیف و جهادم در پشت جبهه به عنوان نیروی مستقر ماندم. محمد متولد 1349 بود و در نهایت در سال 1364 در سن 15 سالگی به شهادت رسید. محمد با دست بردن در شناسنامه اش و اجازه از پدر راهی مناطق عملیاتی شد. پدر به محمد گفته بوداگر شما حضور پیدا نکنید و به جبهه نروید چه کسی می خواهد برود. اما من با حضور ایشان مخالفت کردم و اجازه نمی دادم به جبهه برود و می گفتم: تو کوچک هستی و باید درس بخوانی بعد که بزرگ تر شدی می توانی بروی. اما او قبول نکرد و بنا به رضایت پدر و صحبت های ایشان راهی شد. هر بار هم که به مرخصی می آمد و دوباره می رفت، ازمن خداحافظی نمی کرد. به خانه ما سر می زد و از همسرم می خواست که سلامش را به من برساند و از طرف او، از من خداحافظی کند. محمد فرزند نمونه ای برای پدرم بود. رزمنده کوچکی که احساس تکلیف کرد و در نهایت در کربلای 4 در منطقه ام الرصاص مفقودالاثر شد و سال ها بعد یعنی سال 1368بعد از رحلت امام خمینی (ره ) پیکرش به وطن بازگشت. هر شش شهید و شهیده خانواده جعفریان و واعظی به آنچه اسلام به آنها امر کرده بود جامه عمل پوشاندند. آنها جدای از دیگران نبودند اما راه صحیح و صراط منیر را برگزیدند و در همان مسیر گام برداشتند. ویژگی اخلاقی فاطمه و طیبه مانند هم بود. زنان شهیده ای که بر حسب ولایت پذیری از همسرانشان آنها هم زندگی جهاد گونه ای برای خود برگزیدند و همراه همسرانشان راهی شدند و پابه پای آنها در مبارزات سیاسی گام بر داشتند. طیبه و فاطمه با هم در خانه بعد از اتمام کارهای روزانه شان قالیبافی می کردند. آنها برای هم قرآن می خواندند و حین قالیبافی به هم آموزش قرآن می دادند. اشتباهات همدیگر را می گرفتند. بااینکه سن و سال چندانی نداشتند اما تمام تلاش خود را کردند تا به آنچه از قرآن و مفاهیم آن می فهمند، جامه عمل بپوشانند. زمزمه همیشگی شان کلام خدا بود. آنها چون دیگران نماز می خواندند و نماز شب برگزار می کردند و همه اینها را به خوبی می دانستند اما آنچه آنها را نسبت به همسن و سال هایشان متمایز می کرد و در نهایت افتخار شهادت در راه خدا را نصیبشان کرد، همان عمل به قرآن بود. آنها عامل به قرآن بودند. اصلی ترین کاری که آنها انجام دادند، همان امر به معروف و نهی از منکر بود. آنها نهی از منکر را با پوست و خونشان مبارزه کردند و امر به معروف شان را با شهادت شان اجرایی نمودند. شهیدان ابراهیم، حسن، محمد، فاطمه، طیبه و مرتضی عامل به قرآن بودند. آقای جعفریان! شما تنها بازمانده خانواده شهیدان واعظی و جعفریان هستید. زمان شهادت پدر و مادر چند سال داشتید؟ من متولد 1354 هستم. تنها فرزند خانواده ام و زمان شهادت مادر و پدرم دو سال بیشتر نداشتم. آنچه از آنها می دانم همان حرف ها و خاطراتی است که از پس روایات و گفته های دوستان و بستگان در ذهن دارم. مادرم طیبه واعظی از خانواده متدین و مذهبی بود. چقدر پدر و مادر را می شناسید و با فعالیت های آنان آشنا هستید؟ سه سال بیشتر از زندگی مادر و پدرم با هم نمی گذشت که آنها به شهادت رسیدند. مادرم زنی صبور و مجاهد بود که پدرم را همراهی کرد و ایشان را در بحث مبارزات انقلابی یاری نمود. من سه ماه بیشتر نداشتم که آنها از خانه و کاشانه شان متواری شدند. تقریباً در همه شهر های کشور زندگی کرده اند، شیراز، قم، مشهد، تبریز و ... مادرم در همان ابتدا یعنی زمانی که هنوز چند ماهی از عروسی شان نگذشته بود، جهیزیه اش را به خانواده های فقیر بخشید. از عمویم شنیده ام که مزد کار قالیبافی اش را در امور خیر و کمک به فقرا و نیازمندان صرف می کرد. قناعت در زندگی شان حرف اول را می زد. 14 ساله بود که عروس خاله اش شد و زندگی سراسر ساده و بی آلایش خود را آغاز کردند. مادر مطیع پدر بود. زمانی که بحث هجرت، مهاجرت و زندگی مخفیانه پیش آمد، با جان و دل پذیرفت و همراه پدر شد. او عامل به قرآن بود. در آن شرایط سخت هجرت و مشکلات خاص خود باردار هم بود، که با یک یا علی گفتن پدر، مادر هم عزم رفتن کرد. به تمام کلام معتقد به اسلام بودند. از یکی از دوستان شنیدم که می گفت خانواده ات اتاق کوچکی را اجاره کرده بودند، وسایل خانه خیلی مختصری داشتند. قابلمه ای کوچک داشتند که شاید به اندازه یک نفر هم نمی رسید و مادرت در آن غذا درست می کرد. یک بار که من در خانه شان بودم غذا درست کرد و زیر چادرش گذاشت و از خانه بیرون رفت. از ایشان پرسیدم طیبه خانم غذا را کجا بردی؟ گفت: همسایه مان چند فرزند کوچک دارد و نیازمند هستند، غذا را برای آنها درست کرده بودم. مادرم بسیار مقید به حفظ حجاب بود. پدرشان (پدر بزرگم) طلبه بودند و ملبس. ایشان از آن زمان مبارزه می کردند و از دوستداران امام خمینی بودند. مادرم زمانی که پنج، شش سال بیشتر هم نداشت با چادر از خانه بیرون می رفت. دایی من مرتضی هم همین طور تربیت شده بود و او هم با قرآن بسیار مأنوس بود. اولین شهیدی که از میان این شهدا به آرزویش رسید، شهید مرتضی واعظی بود، چقدر ایشان را می شناسید؟ یکی از دوستان شهید به نام علی عابدی، از معلمان تفسیر قرآن ایشان نقل می کردند: در یکی از روزها برای تفرج بیرون از شهر رفته بودیم و شهید ابراهیم جعفریان هم همراه ما بود. یکسری اعلامیه، مدارک و اسناد همراه داشتیم. بدیهی است ساواک حساسیت فوق العاده به آنها داشت. شهید مرتضی اظهار داشت هیچ کدام از این کتاب ها و اعلامیه ها کوبنده تر از قرآن نیست ولی دشمنان قسم خورده نگذاشتند مسلمان ها با قرآن آشنا شوند. قرآن را می خوانند برای ثوابش نه برای تدبر و اندیشیدن در آیاتش و عمل کردن به آنها. تمام مساجد و منازل مملو از قرآن هایی است که با خط زیبا نوشته شده است ولی به اندازه یک گلوله بر قلب دشمن کارایی ندارد. از این گفته عظمت روح شهید و انس با قرآن که روحش با قرآن عجین شده بود معلوم می شود. شهید مرتضی بی وقفه به مبارزات خود ادامه داد تا مرز شهادت. بعد از اینکه پدرو مادرتان دستگیر شدند و پس از یک ماه به شهادت رسیدند، چه اتفاقی برای شما افتاد؟ چطور به جمع خانواده بازگشتید؟ پدربزرگم معتقد بود که من به آنچه در راه خدا داده ام، توقعی نداشته و امید بازگشت ندارم. برای همین به دنبال پیدا کردن نشانی از پدر و مادرم نرفت اما مادر بزرگم خیلی جست وجو کرد، در نهایت هم خبر شهادت پدر و مادرم را در روزنامه دیدند و متوجه شهادت آنها شدند. زمانی که پدر و مادرم به شهادت رسیدند، مأموران رژیم من را به عنوان فرزند یک خانواده معتاد به پرورشگاه سپردند و بعد از پنج ماه من را از پرورشگاه به خانه آوردند. بعدها من هم تلاش کردم که آنچه از پدر و مادر و شهدای خانواده مان می دانم به فرزندانم منتقل کنم. به نظر شما از عمده ترین ویژگی های مادرتان که باعث شد ایشان به عنوان شهید شاخص معرفی شوند، چه بود؟ مادرم به عنوان شهیده شاخص سال معرفی شدند و این برای زنان مبارز و مجاهد باعث افتخار و عزت است. خدا می خواست که مادرم از گمنامی در بیاید. یکی از دلایلی که فکر می کنم مورد توجه قرار گرفت و ایشان به عنوان شهیده شاخص انتخاب شدند، بحث حجاب و اهمیتی بود که ایشان به مسئله حجابشان می دادند. مادرم در زمانی که شکنجه می شدند هم خود را مقید به حفظ حجاب می دانستند. دوستانش در زندان می گفتند که ایشان با همان پتوی شپش دار حجابش را حتی در زمان بازجویی هم حفظ می کرد. مادر گفته بود: مرا بکشید اما حجاب را از سرم برندارید. *روزنامه جوان


دوشنبه ، ۶مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شباویز]
[مشاهده در: www.shabaveiz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن