تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814708199




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت ۲ زائر بوشهری از فاجعه «منا»/ گریز از مرگ! + عکس


واضح آرشیو وب فارسی:سیرانا: با ادامه عملیات جست و جو ، تعداد کشته شدگان ایرانی حادثه منا به ۱۵۵ تن رسید. بیش از ۳۰۰ زائر ایرانی هنوز مفقود هستند و معلوم نیست در کدام بیمارستان یا سردخانه قرار دارند. روز گذشته، سعودی ها تعدادی عکس از اجساد در اختیار مسوولان کاروان های ایرانی گذشته اند تا بر اساس آنها، به شناسایی اجساد بپردازند.  با ادامه عملیات جست و جو ، تعداد کشته شدگان ایرانی حادثه منا به ۱۵۵ تن رسید. بیش از ۳۰۰ زائر ایرانی هنوز مفقود هستند و معلوم نیست در کدام بیمارستان یا سردخانه قرار دارند. روز گذشته، سعودی ها تعدادی عکس از اجساد در اختیار مسوولان کاروان های ایرانی گذشته اند تا بر اساس آنها، به شناسایی اجساد بپردازند. به گزارش پارس جنوب؛ براساس آخرین اعلام رسمی، از ۹ زائر مفقود استان در این حادثه، تاکنون ۴ نفر شناسایی شده و تلاش برای کسب اطلاع از وضعیت ۵ نفر دیگر ادامه دارد. آنچه در ادامه می خوانید، یادداشت عبدالرضا میگلی نژاد و حسن لاوری مدیرمسئول هفته نامه نصیر بوشهر و از زائران هم استانی حج تمتع امسال از حادثه منا است که روایت شان از روز حادثه را بازگو کرده اند. در منا چه گدشت؟ عبدالرضا میگلی نژاد صبح پنج شنبه بعد از پیاده روی یکساعته از مشعر به منی رسیدیم و برای اینکه به موج جمعیت برخورد نکنیم سریع وسایل را در چادرهای منی گذاشتیم و برای رمی جمره عقبه یا همان سنگ زدن به نماد شیطان به سمت جمرات حرکت کردیم. فاصله چادر ایرانیان تا جمرات زیاد است (حدود یکساعت پیاده روی در گرمای سوزان عربستان) و تقریبا جزء دورترین چادرهاست به نحوی که می شود ارزش گذاری سعودی ها برای مسلمین را از اینجا درک کرد به این صورت که دورترین چادر ها متعلق به آفریقایی های غیر عرب، بعد ایرانیان و سپس در فواصل نزدیک تر ترک ها و اعراب دیگر مثل مصر و الجزایر و نزدیک تر به همه اعراب حاشیه خلیج فارس می باشد. مسیر های منتهی به جمرات طولانی است و طوری طراحی شده که جوابگوی خیل عظیم جمعیت باشد، ولی در روز حادثه تنها اجازه ورود از یک مسیر به آفریقایی ها و ایرانی ها در خیابانی به عرض ۱۰ متر داده شد که دو طرف ان با نرده پوشانده و پشت آنها چادرها علم شده بودند. از زیر گذر که رد می شدیم و دید مناسب تری نسبت به میزان جمعیت و فشردگی آنها به دست می آمد، در ذهنم حادثه ورزشگاه انگلیس که تعدادی زیر دست و پا له شدند تداعی می شد و در این فکر بودم که نکند چنین اتفاقی بیافتد، ولی تجربه پلیس عربستان در این مورد تنها دلگرمی ما بود. به میانه خیابان که رسیدیم گرمای هوا و فشار جمعیت اجازه تنفس را به سختی می داد. من در انتهای کاروان پرچم به دست در حال حرکت بودم تا اگر ناتوانی جا ماند کمک حالش باشم. میانه خیابان ایستگاه آتش نشانی وجود داشت که ماشین های آن به محض رسیدن کاروان ما و چند کاروان ایرانی دیگر آژیر خطرشان که صدای بسیار بلند و مهیبی داشت را به صدا در آوردند که دلهره عجیبی در همه ایجاد کرد. حدود ۱۰۰ متر که از ایستگاه آتش نشانی رد شدیم انتهای خیابان را می دیدم که به بستن آن اقدام کرده اند، طوری که از یک طرف جمعیت اضافه می شد و از طرف دیگر راه خروجی نبود و حتی خیابان های فرعی را هم بسته بودند. جمعیت قفل شد و هر کسی برای نجات خود، دیگران را کنار می زد. تعدادی ویلچری که در حال حرکت بودند با فشار جمعیت وارونه شده و بسیاری هم پایشان به ویلچر گیر می کرد و می افتادند. با چند تن از همراهان کاروان بوشهر به سمت چپ خیابان و نرده ها حرکت کردیم، ولی موج جمعیت اجازه نزدیک شدن نمی داد و حوله های احرام یا به هم گیر می کرد یا کشیده می شد. با هر سختی که بود با یکی از دوستان خود را به نرده ها رساندیم و بالا رفتیم، ولی سایر همراهان نتوانستند خود را برسانند. با پرچم کاروان، زایرین را متوجه خود می کردم و به دلیل دید خوبی که از بالای چادرها داشتم انها را به سمت مسیرهای کم خطر هدایت می کردم. تصویری هوایی از حرکت حجاج به سمت منا عده ای که توان بالا رفتن نداشتند پشت نرده ها گیر می کردند و عده ای هم به سمت درب نرده که به سمت چادر ها وارد می شد می رفتند که بدلیل قفل و زنجیر بودن درب ها، پشت آن می ماندند که اکثرا افراد مسن یا زنان خارجی بودند. عده ای در اثر کشیدن شدن حوله ی احرام کاملا عریان بودند و متاسفانه برخی از کشور ها درب ورودی چادرهایشان را مسدود کرده بودند، هرچند بعضی هم جمعیت را راه می دادند. هر کس برای نجات جان خود به هر چیزی چنگ می زد و انهایی هم که جان سالم به در بردند اکثرا کوفتگی در اثر ضربه یا کشیدگی عضلات داشتند و پهنه خیابان به ارتفاع یک متر قربانیان روی هم افتاده بودند و در حال خفه شدن بودند. کاروان هایی از یزد و اهل سنت احتمالا گلستان را به چشم می دیم که گرفتار شده بودند. خستگی پیاده روی و تشنگی به تنهایی امان همه را بریده بود و من که جوان بودم و کمترین آسیب دیدگی داشتم توان پایین رفتن و رساندن خود به چادر ایرانیان در منا را نداشتم. حادثه دیدگان دست دراز می کردند و تعدادی قصد بالا آمدن از چادرها را داشتند که کمک می کردیم بالا بیایند و عده ای هم طلب آب می کردند که به اجبار شیلنگ آب پشت کولر آبی را کشیده و در بطری می ریختم و به سمت شان پرتاب می کردم. اوضاع که آرامتر شد پایین رفتم و دنبال هم کاروانی ها و پدرم می گشتم. در راه یکی از مصدومین کاروان مان را که افتاده بود بیرون کشیدم و روی حوله احرامش گذاشته و به سمت آمبولانس کشیدم ولی کسی حاضر به کمک برای داخل گذاشتنش نبود. به سختی نفس می کشید. کمی اب به سر وصورتش زدم تا اندکی چشمش باز شد ولی مشکل تنفسی داشت. از طرفی نگران پدرم بودم و همانجا از خدا خواستم در ازاء کمک به مصدومین، پدرم را سالم برگرداند. هیچکس حاضر به کمک نبود. در این شرایط بر اساس آموخته های مختصر شروع به ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی کردم ولی هر لحضه اوضاع بدتر می شد. برانکاردی را که در حال گذر از کنارم بود با خواهش مصدوم را به کمک دو نفر از هم کاروانیان که از راه رسیدند روی آن گذاشته و راهی کردیم تا مشغول امداد رسانی به سایرین شویم. سپس با عده ای از مصدومین جهت رساندن و آوردن نیروی کمکی به سمت چادرهای ایرانی حرکت کردیم, به حدی ضعف داشتیم که فکر نمی کردیم بتوانیم به چادرها برسیم. نمایی از محل قرارگیری چادرها در شرایط عادی در برگشت جنازه هایی را می دیدیم که در گوشه کنار خیابان افتاده و بر اثر جمود نعشی در هم قفل شده بودند. به هر حال رسیدیم و جویای احوال پدرم شدم که گفتند هنوز نیامده ولی یکی از همشهریان تماس گرفته و گفته حالش زیاد مساعد نیست. با دو نفر از دوستان تازه نفس ویلچری را برداشتیم و با یک بسته آب معدنی به قصد کمک به ایشان و سایرین به راه افتادیم، ولی شرطه های عربستان مسیر را بسته بودند و از ورود به مسیر جلوگیری می کردند که با ترفندهای مختلف از سدشان گذشته و به مصدومان کاروان رسیدیم. تقریبا به انتهای مسیر رسیدیم ولی موفق به یافتن پدرم نشدم. با موبایل یکی از دوستان شماره فرد همراهش را گرفتم که تنها گفت جای نگرانی نیست. به همین امید، مصدومین ایرانی بیشتری را یافتیم و به سمت چادر ها به راه افتادیم. در راه بازگشت به چادرهای ایران شاهد بودیم که بیشتر تلف شدگان اتباع آفریقایی بودند که زنان کاروانشان و بعضا بچه های خردسال و نوزاد همراهشان بود، ولی چون زنان زائر ایران شب گذشته این اعمال را انجام داده و در این مخمصه حضور نداشتند، شمار تلفات و مصدومین ایران کمتر از کشورهای دیگر بود. پلیس و اکیپ امداد با توزیع آب معدنی و استفاده از فن های بزرگ مشغول کمک به مصدومین بود ولی کار به کندی پیش می رفت. برای بار دوم که به چادر برگشتم آمار مفقودین کاروان ما در حال کاهش بود با ورود ما که حدود ده نفر از مصدومین همراه مان بود موج خوشحالی توام با نگرانی از سرنوشت مابقی، سایرین را فرا گرفت. مفقودین کاروان ما در ساعات پایانی همان فاجعه به ۶ نفر رسید که بیشتر آنها نیز افراد مسن بودند (یادداشت مربوط به روز حادثه است) ضمن اینکه پدرم هم قبل از ما به چادر رسیده بود ولی به دلیل فشار جمعیت و فشار روحی ناشی از حادثه، شرایط مساعدی نداشت که به مرور بهتر شد. شب شده بود و کاری از دست ما جز صبر و انتظار بر نمی آمد. نیمه های شب بود که یکی از مفقودین و صبح نیز فرد دیگری که در حادثه مفقود شده بود در بیمارستان شناسایی شد و شمار مفقودین کاروان ما به ۵ نفر کاهش یافت که از جم، کنگان، دیر، اهرم و گناوه هستند. البته اسم شان جزء فوت شدگان نیست که انشالله با دعای شما بزودی اخبار خوبی از آنها می رسد. روایت دیگری از حادثه منا حسن لاوری جمعه، سوم مهرماه: دیشب از مکه به عرفات آمده ایم. ساعت ۱۰ صبح در چادرهای مستقر در منا خبر مثل بمب پیچید. حجاج کاروان ما به شماره ۱۶۰۱۰که صبح بعد از اذان از مشعر حرکت کرده بودند همراه با کاروان های دیگر به مقرمان در منا رسیدند و با استراحتی کوتاه آماده رفتن به جمرات شدند. آماده می شدم که از کشتارگاه اعلام کنند که قربانی انجام شده و برای تقصیر و حلق اقدام کنیم. چون به خاطر وضعیت جسمانی ام همراه با محذورین دیشب رمی جمرات انجام داده بودم. فاصله چادرهای کاروان با جمرات حدود سه کیلومتر و به علت شلوغی زیاد حدود یک ساعت طول می کشید. کاروان ما به سختی مسیر عبور تا جمرات را که جمعیت فوق العاده ای از کشورهای آفریقایی و ایرانی در آن می روند طی می کند و پس از رمی جمرات در مسیر برگشت قرار می گیرند و از حادثه به سلامت می گذرند… کاروان میگلی نژاد پس از طی کردن مسیری کوتاه در خیل عظیم جمعیت که هر دقیقه می توانستند یک قدم راه بروند و با فشار جمعیت حرکت می کردند و نه با پا؛ با فشاری بزرگتر از جلو مواجه می شونند. سیاهان افریقایی که در جلو با مانع مامورین مواجه می شوند و با فشار عظیمی به عقب بر می گردند و جمعیت که رو به جلو حرکت می کردند را پرس می کنند. قابل ذکر است رمی جمرات سه مسیر رفت و یک برگشت دارد که عرض هر کدام از مسیرها هشت متری است و دوطرف آن، مجموعه چادرهای برای اسکان حجاج در زمان منا قرار دارد. درب های ورودی این چادرها به فاصله ۱۰ یا ۲۰ متری است. یکی از بوشهری های کاروان می گفت پس از ایجاد مانع جلوی جمعیت توسط مامورین سعودی، حجاج آفریقایی یک مرتبه به عقب برگشت می کنند و به علت اینکه جمعیت زیادی روبرو می شوند بر روی انها حرکت کرده و تعداد زیادی را زیر پا می شوند و زواری که بسوی جمرات در حرکت بودند نیز هراسان شده و هرکدام به طرف راست یا چپ که مسیر می دونند و تعدادی دیگر را زیر پا له می کنند. یکی از نکات اهم این بود که پیاده روی حدود هشت کیلومتری از مشعر تا منا، عدم استفاده از غذای خوب و مقوی از روز عرفات تا روز منا و گرمای شدید هوا باعث شده تا توان و انژری حجاج بشدت کم شده و نتوانند در مقابل گرما و فشار جمعیت مقاومت کنند. (یادداشت بالا خلاصه کوتاه شده است.)/خلیج فارس


یکشنبه ، ۵مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیرانا]
[مشاهده در: www.sirana.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن